راههای پیشگیری و درمان اضطراب و اندوه
* محمدصادق ربانی
طبیعت انسانی به گونهای است که جنبه خلقی و طینی آن، شرایطی را برای انسانها رقم میزند که باید همواره مراقب باشند تا از مسیر سلامت و سعادت دور نیفتند. فشاری که زندگی در دنیا بر بشر وارد میآورد شاید در هیچ عالمی از عوالم هستی نظیر نداشته باشد؛ زیرا انسان در دنیا همواره در حال امتحان است. لذا خداوند دنیا و زندگی در این بخش از هستی را به عنوان عصر خسران و زیان معرفی میکند و بر مراقبت شدید برای گذر از آن تاکید میکند.
شرایط سخت زندگی در دنیا که خود جهنمی حقیقی است انسان را به حزن و خوف مبتلا میکند و اضطراب و ترس و نگرانی را همواره در دل آدمی موجب میشود. اینجاست که شناخت علل و عوامل ایجادی آنها و سپس درمان و بلکه حتی پیشگیری از ابتلاء به آن بسیار مهم و اساسی است. نویسنده با مراجعه به آموزههای قرآنی نسخه پیشگیری و درمانی پروردگار را درباره این آفریده خود تبیین کرده است.
زندگی دنیوی، سرشار از اضطراب و اندوه
از نظر آموزههای قرآنی، دنیا و شرایط آن یک شرایط بسیار سخت و دشوار است. از این روست که در آیه ۱۱۷ سوره طه از زندگی دنیوی به عنوان زندگی شقاوت آمیز یاد میکند؛ زیرا انسانها در این بخش از زندگی خود میبایست همواره دغدغه امور ابتدایی زندگی را داشته باشند و شرایط سختی چون گرسنگی، تشنگی، گرمای شدید و عریانی و مانند آن را تحمل کنند.(طه، آیات ۱۱۸ و ۱۱۹) و از سوی دیگر، ترس از آیندهای داشته باشند که پس از مرگ و انتقال به جهانی دیگر شکل میگیرد و برای او بسیار مجهول، موهوم و ناشناخته است و نمیداند که چه بر سرش میآید.
انسان در برزخی زندگی میکند که شادیاش با تلخی و زندگی با مرگ چنان آمیخته است که نمیتواند دمی آنها را از یکدیگر جدا سازد و خوش باشد. از این رو خداوند زندگی انسان در این بخش از عوالم هستی را به عنوان عصر خسران و زیان معرفی میکند؛ چرا که در این دوره زمانی چنان عصاره وجودی انسان فشرده و با هزاران بلا و ابتلا مواجه میشود که شاید نظیری برای آن یافت نشود.(سوره عصر)
البته تنها عوامل بیرونی و شرایط سخت و شقاوت آمیز دنیا نیست که انسان را همواره تحت فشار سهمگین قرار میدهد و ترس از آینده و اندوه گذشته او را به خود میپیچید؛ بلکه عوامل درونی نیز این وضعیت را تشدید میکند؛ چرا که انسان موجودی مرکب از روح الهی و گل مادی است. جنبه الهی انسان که جز خیر محض نیست، وقتی در کالبد خاکی قرار میگیرد، باید به عنوان روان و نفس انسانی، مشکلاتی را تحمل کند تا ساخته و پرداخته شود.
اگر بگوییم که انسان دو جنبه امری و خلقی دارد، این جنبه خلقی اوست که تاثیرات منفی بر جنبه امری او میگذارد و روح و روانش را میآزارد. خداوند در آیات قرآنی به هر دو جنبه امری و خلقی انسان پرداخته و معارفی از خصوصیات هر دو جنبه انسانی بیان کرده است. در آیات قرآنی بیان شده که جنبه امری انسان که همه خیر است، چیزی جز حیات محض، علم محض، کمال و خوبی و زیبایی نیست، اما جنبه خلقی بشر، صفاتی چون عجول(اسراء، آیه ۱۱)، بخیل (معارج، آیه ۲۱)، حریص و هلوع(معارج، آیه ۱۹)، ظلوم و جهول(احزاب، آیه ۷۲)، کفور بودن (اسراء، آیه ۶۷) و مانند آن را داراست. این تقابلی که در روان آدمی است، انسان را در درون همواره با دو لشکر عقل و جهل مواجه میکند که یکی به خیر و دیگری به شر دعوت میکند. این چنین است که در درون آدمی، غوغا و جنگی عظیم در حال انجام است که گاه یکی بر دیگری چیره میشود و گاه آن دیگری سلطه مییابد. اگر شرایط به گونهای در آید که عقل و جنبه وجه الهی و امری بر روان مسلط شود، آدمی به آرامش و سکونت میرسد؛ ولی اگر جنبه خلقی چیره شود، هواهای نفسانی، انسان را به سمت و سویی میبرد که به ظاهر سعادت است، ولی جز شقاوت برآیندی ندارد؛ زیرا شکی نیست که دنیا و آنچه در آن است، همانند آب شور دریایی است که هر چه بیشتر نوشیده شود، تشنهتر میکند و حرص و آز به گونهای آرامش و سکونت را از انسان سلب میکند و وسوسه شیطانی و هواهای نفسانی چنان لگام بر او میزند که هیچ گاه آرام نگیرد تا مرگ را بچشد و جان به جان آفرین تسلیم کند.
عوامل اندوه و اضطراب
پس مهمترین عامل اضطراب و اندوه را میبایست در خود انسان جستوجو کرد؛ زیرا تقابل دو لشکر عقل و جهل یک درگیری بسیار سخت و دائمی است که در روان آدمی در جریان است و انسان را دمی آرام نمیگذارد.(اصول کافی، ج ۱، کتاب عقل و جهل)
از سوی دیگر، وسوسههای شیطانی بویژه پس از تسلط و ولایت شیطان عامل اصلی دیگر در ایجاد اضطراب و اندوه در انسان است. ولایت شیطان مانند آب شور دریاست که به جای رفع تشنگی و عطش، بر تشنگی میافزاید و به جای اینکه آرامش ایجاد کند آرامش را از انسان سلب میکند و ترس را در او میافزاید (آل عمران، آیه ۱۷۵)؛ چرا که شیطان اصولا از آب گلآلود میتواند ماهی بگیرد و ایجاد ترس در دوستان و اولیای خودش برای این است که آنان را همچنان زیر سلطه خود داشته باشد.
از نظر قرآن مهمترین علل اندوه و اضطراب در انسان، از دست دادن چیزی و یا ترس از دست دادن آن است.(آل عمران، آیه ۱۵۳؛ حدید، آیه ۲۳؛ ممتحنه، آیه ۱۱) اینکه انسان چیزی را که دوست میدارد از دست بدهد و مصیبتی بر او وارد شود و یا در آینده میداند که آن را از دست میدهد و یا مصیبتی بر او وارد خواهد شد، مهمترین عواملی است که موجب حزن و اندوه و اضطراب شخص میشود.
شیوه درمان اضطراب و اندوه
از نظر آموزههای قرآنی پیشگیری یعنی دفع اضطراب و اندوه بهتر از درمان یعنی رفع آنهاست. به این معنا که انسان میبایست به گونهای خود را تربیت کرده و پرورش دهد که علل و عوامل اندوه زا نتواند او را مضطرب و اندوهگین سازد. بهترین راه پیشگیری که قرآن بیان میکند، تغییر در نگرش انسان به هستی و خود است. وقتی انسان نگرشی صحیح در این حوزهها داشته باشد، به طور طبیعی هیچ عاملی نمیتواند او را دچار اندوه و اضطراب کند.
چنانکه گفته شد، مهمترین و اصلیترین عامل اندوه و اضطراب در آدمی، از دست دادن چیزی و یا ترس از دست دادن آن است. بنابراین، اگر انسان نسبت به چیزی علاقه و دلبستگی نداشته باشد یا چنان علاقهمند نباشد که از دست دادن آن، اندوه آور باشد، دیگر اضطراب و اندوهی نیز نخواهد بود.
اگر انسانها بدانند که موجودی فقیر در ذات هستند(فاطر، آیه ۱۵) و هیچ چیز در وجودشان یا بیرون از وجودشان مال آنها نیست، بلکه خودشان و همه هستی مال خداوند است؛ در این صورت دیگر برای خودشان، هیچ دارایی را فرض نمیکنند که بدان دلبسته و علاقه مند شوند و یا از دست دادن آن را امری غیر طبیعی بشمارند و سپس دل نگران شده و یا مضطرب از دست دادن باشند و یا آنکه از دست دادن آن موجب اندوهشان شود؛ چرا که اینان وجود خودشان و همه داراییهای خودشان را از آن خداوند میدانند و خود را امانتداری بیش نمیدانند که پس از مدتی میبایست آن را به صاحب مال بازگردانند و امانت را ادا نمایند.(فاتحه الکتاب، آیه ۳، نساء، آیه ۵۸)
اما وقتی انسان خود را مالک جان و چیزهای دیگر بداند و یا به دارایی که در اختیارش به عنوان امانت است، دلبسته و علاقه مند شود، هنگامی که آن امانت گرفته شود، این تعلقات و دلبستگیها او را همان طور که شاد کرده وقتی از دست میرود اندوهگین میسازد.
خداوند از انسانها میخواهد که نگاه خود را نسبت به خود و هستی اصلاح کرده و بدانند که خداوند مالک جان و همه هستی است و آنچه در اختیار انسان است تنها امانتی بیش نیست.
همچنین خداوند از انسانها میخواهد به این نکته توجه داشته باشند که همه چیز در دنیا براساس مقادیر مشخصی تعیین و در اختیار انسان قرار داده میشود؛ زیرا حکمت و هدفی مشخص در پس هر فعل الهی است و افعال الهی بیحکمت و هدف نیست.(مومنون، آیه ۱۱۵؛ فرقان، آیه ۲) حکمت الهی اقتضا میکند که در دنیا به انسانها در یک مقطع زمانی چیزی داده و سپس گرفته شود. میزان کمیت و کیفیت و مقدار زمانی آن نیز مشخص و معین است و هیچ چیزی از تقدیر بیرون نیست و همه این امور در کتاب الهی نوشته و ثبت شده است و بدون کم و کاست تحقق مییابد. پس اگر چیزی داده شود نمیبایست موجب فرح و شادی بیش از اندازه ما شود و فکر کنیم که مورد عنایت خاص خداوند هستیم و یا اگر گرفته شود موجب حزن و اندوه ما گردد که تصور کنیم موجب اهانت خداوندی قرار گرفته ایم(فجر، آیات ۱۶ و ۱۷)، بلکه این دادن و گرفتن تنها براساس حکمت الهی است.
از جمله حکمتهای الهی در دادن و گرفتن، سنت ابتلاء و آزمون است که خداوند برای اهدافی از جمله ظرفیت بخشی، استعداد آفرینی، فعلیت بخشی به استعدادها یا تنبیه و مجازات و مانند آنها، انسانها را گرفتار مصیبت کرده یا نعمتی را در اختیار بشر قرار میدهد.
براساس آیات ۲۲ و ۲۳ سوره حدید انسانها باید بدانند که هیچ چیزی در دنیا از جمله دادنها و گرفتنها بیحکمت و هدف نیست و برای همه آنها یک برنامهریزی مشخص و معینی از سوی خداوند شده و در کتاب الهی ثبت و ضبط شده است. پس وقتی چیزی داده میشود یا گرفته میشود، آن دادن نمیبایست موجب فرح و شادی افراطی شخص شود و او را از حالت تعادل بیرون برد و گرفتن آن موجب شود که اندوهگین شود؛ چرا که هر دو حالت هیجانی و یا اندوهگینی نادرست و غلط است و انسان میبایست همواره تعادل در رفتار و حالات خود را حفظ کند. خداوند در این آیات بصراحت میفرماید: مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى الله یَسِیرٌ ، لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَالله لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ؛ هیچ مصیبتى نه در زمین و نه در نفسْهاى شما به شما نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابى است. این کار بر خدا آسان است، تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به سبب آنچه به شما داده است شادمانى نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.
پس تغییر در نگرشها نقش اساسی در پیشگیری از اندوه و حتی خوف از آینده دارد؛ زیرا وقتی انسان بداند که هیچ چیز در هستی بدون برنامهریزی و حکمت الهی نیست، دیگر بر داشتهها و دارایی هایش آن اندازه دلبسته و وابسته نمیشود که با گرفتن آنها اندوهگین شود و یا ترس از دست دادن، او را به اضطراب و اندوه آینده بیندازد و از حالا غم و غصه از دست دادنش را داشته باشد؛ زیرا میداند هر دادن و گرفتنی بیحساب و کتاب و بیحکمت و برنامهریزی مکتوب الهی نیست.
پس مهمترین درمان اندوه همین اصلاح نگرش انسان به هستی و خودش است، زیرا با اصلاح و تغییر نگرش میتوان دل را آرام کرد و اندوه را از دلها بیرون راند. وقتی کسی مضطرب و اندوهگین است باید به او یادآور شد که این اندوه و اضطراب بیمورد و بیاساس است؛ زیرا خود و همه داراییهایت از آن خداوند حکیم و مدبر و مقدر است و هر آنچه به تو داده شده یا گرفته میشود، امانتی بیش نیست که مالک آن پس از مدتی آن را پس گرفته یا میگیرد.
پرکردن دل خالی شده، با یاد خدا
البته یکی از راههای درمان سریع و اورژانسی اندوه و اضطراب این است که دل تهی شده را به سرعت با یاد و ذکر الهی پر کنیم؛ زیرا وقتی چیزی از ما گرفته میشود، به همان میزان یک منطقه فراغ و خالی در دل ما ایجاد میشود، که میبایست آن را پر کرد. از نظر قرآن بهترین چیزی که میتواند به سرعت آن منطقه فراغ و خالی را پر کند، یاد خدا است که آرامش بخش است.
از نظر آموزههای قرآنی، یاد خداوند مهمترین عامل آرامش و رهایی از اضطراب و اندوه است؛ چرا که با یاد خداوند اطمینان و طمانینه در جان و دل آدمی ایجاد میشود.(رعد، آیه ۲۸) قرآن میفرماید خداوند زمانی شما را یاد میکند که شما خدا را یاد کنید. (بقره، ایه ۵۲)
وقتی انسان یاد خدا افتاد خداوند او را یاد میکند و در دلش قرار میگیرد و موجب اطمینان و آرامش او میشود. یعنی ذکر کردن انسان خدا را موجب میشود تا خداوند نیز انسان را ذکر کند و در دلش مستقر شود که موجب اطمینان و آرامش انسان میشود.
هنگامی که انسان چیزی را از دست میدهد، از آنجا که بسیاری از انسانها این دلبستگی را به آن چیز پیدا میکنند و دل آنان به این تعلق خاطر میگیرد، وقتی آن چیز از دست رفت این دل خالی میشود و احساس خلاء میکند. این احساس خلاء و خالی بودن است که موجب اضطراب میشود؛ زیرا دل همانند کشتی است که با کالایی پر شده است و موجب سنگینی آن کشتی شده و وقتی در دریا از امواج خروشان میگذرد، تکانهای شدید او را مضطرب نمیکند، اما وقتی خالی شد، با کوچکترین حرکت و تکانی مضطرب میشود و به تلاطم میافتد. اینجاست که باید این کشتی خالی را از چیزی پر کرد که از اضطراب و تلاطم باز ایستد.
دلهای فارغ شده لازم است که از چیزی پر شود وبی گمان یاد خداوند بهترین جایگزین است. اگر دل با یاد خدا پر نشود شیطان آن را پر میکند و بر دامنه اضطراب و اندوه و خوف شخص میافزاید؛ زیرا شیطان جز شیطنت و اذیت و آزار انسان کاری ندارد و چنانکه گفته شد حتی دوستان و اهل ولایت خویش را نیز گرفتار خوف و ترس میکند؛ چه برسد کسانی را که با او دشمنی دارند و حاضر به پذیرش ولایت او نیستند.
خداوند در آیه ۱۰ سوره قصص میفرماید که دل مادر موسی(ع) تهی شد و همین مسئله موجب تلاطم روحی و روانیاش گردید به گونهای که اگر خداوند نبود ممکن بود که مسئله مادر شدن را افشا کند و اسرار را هویدا سازد. اما خداوند این کشتی توفان زده و تهی و فارغ شده از موسی(ع) را با طناب و لنگر وحی و ذکر، محکم و استوار ساخت و اجازه نداد آن اندوهی که بر جانش آمده و اضطرابی که بدان گرفتار شده باقی بماند بلکه آن را برطرف کرد.
پس گره خوردن دل با یاد خدا به هر شکلی موجب میشود تا کشتی توفان زده دل آرام گیرد و از اضطراب رهایی یابد.
بنابراین دلهایی که فارغ شده باشند و از چیزی که بدان دلبسته شده یا پیوند خورده تهی شوند، گرفتار اضطراب و اندوه میشوند و اگر این دل از یاد خدا پر نشود و به لنگر الهی استوار نگردد، همچنان دچار اندوه خواهد بود.
راههایی که موجب ذکر الهی میشود
بهترین ذکر الله غیر از قرائت قرآن، قیام به نماز است. خداوند در آیه ۷ سوره شرح یا انشراح میفرماید: فَإِذَا فَرَغْتَ فَانصَبْ؛ هر گاه فارغ شدی پس به نماز بایست؛ زیرا انصاب به معنای ایستادن و قیام جهت انجام عبادت مهمی چون نماز است که تکلیف و مشقت آور است. البته واژه نصب به معنای رنج و مشقت است و از آنجایی که نماز مهمترین مصداق ذکر الهی و پر کردن جای خالی است، باید گفت که خداوند به پیامبر(ص) فرمان میدهد که هنگامی که در امر رسالت و پیامبری با مشکلی مواجه شدی و دل خالی شد باید آن را به یاد خدا و نماز پر کنی.
البته برخی مراد از انصاب را همه عبادتها دانستهاند که تکالیف سخت و مشقت آفرین است، ولی حتی اگر این هم باشد، باز مراد آن است که وقتی فضای فارغ و خالی در دل یافت شد، آن فضا را با عبادت پر کن که نتیجه آن یاد خداوند است.
پس برای اینکه دل خالی و تهی شده و یا فضای خالی و تهی شده از دل را پر کنیم تا جلوی اضطراب و تلاطم و اندوه و حزن را بگیرد میبایست آن را با عبادتهای الهی و ذکر الله بویژه نماز پر کرد (طه ، آیه ۱۴؛ رعد، آیه ۲۸) و با خواندن نماز جلوی اضطراب را گرفت و اندوه آمده را برطرف ساخت و یا حتی اجازه نداد که اضطرابی پدید آید.(رعد، آیه ۲۸) از اینرو عبادتها بویژه نماز به عنوان پیشگیری و درمان اندوه و اضطراب بسیار مهم و مفید است.
ناگفته نماند که برخی فارغ شدن پیامبر(ص) را به معنای فراغت از کار رسالت و نماز و عبادت دانسته اند، که باید گفت با توجه به مسئله انشراح صدر و وسعتی که به قلب پیامبر(ص) داده شده و در این سوره مورد تاکید است، مراد از فراغت همان فراغت قلبی و تهی شدن به سبب انشراح است که میبایست آن را با عبادت بیشتر و ذکر الهی پر کرد؛ چرا که پیامبر(ص) به عنایت الهی به همان شرح صدری رسید که حضرت موسی(ع) از خداوند درخواست میکند تا بتواند مسئولیت پیامبریاش را انجام دهد. پس شرح صدر به معنای افزایش آستانه تحمل و صبر نوعی گشادگی در قلب است که این گشادگی و فضا را میبایست با چیزی پر کرد که همان اشتغال به عبادت و نماز در کنار مسئولیتهای رسالت و پیام رسانی است.
به هر حال، بهترین درمان اندوه و اضطراب یادخدا از طریق عبادت بویژه نماز است و در آیات و روایات آمده است که نماز موجب آرامش و اطمینان است، چرا که نماز مهمترین ذکر الهی است که خداوند در آیه ۲۸ سوره رعد ذکر الهی را مایه آرامش دلها و ایجاد اطمینان در آن دانسته است.