عفت و حیا؛ حافظ امنیت اخلاقی جامعه
جمال کمالوند
چیستی عفت و حیا
راغب اصفهانی قرآنشناس اندیشمند و بنام، در کتاب ارزشمند مفردات الفاظ قرآن کریم در تبیین مفهومی واژه عفت در کاربردهای قرآنی و اسلامی مینویسد: عفت، حالتی از حالتهای نفس انسانی است که با وجود آن، شهوت نمیتواند بر نفس شخص چیره شود. (مفردات، راغب، ص 573 ذیل واژه عف)
حسن مصطفوی در کتاب التحقیق فی کلماتالقرآنالکریم مینویسد: خودداری نفس از شهوات نفسانی و تمایلات غیرشایسته در هر شخص و هر موضوعی عفت نامیده میشود. (التحقیق، مصطفوی، ج 8، ص 180)
محمدمهدی نراقی در کتاب جامعالسعادات در تبیین مفهوم اخلاقی این واژه مینویسد: عفت، انقیاد قوه شهویه درمقابل امر و نهی عقل همچون ازدواج و خوردن در حد اعتدال عقلی و عرفی است. (جامعالسعادات، محمدمهدی نراقی، ج 2، ص 17)
به نظر میرسد که استاد نراقی خواسته تا تبیین کند که عفت دارای خاستگاه عقلانی است که ظهور و بروز آن به شکل اعتدال عقلی و عرفی میباشد.
به سخن دیگر، هر انسان عاقلی به جای آنکه زمام امور نفس خویش را به شهوات نفسانی و هواهای آن دهد، میکوشد تا برپایه فرمانهای عقل عمل و رفتار کند.
از آنجاکه عقل، نیازهای طبیعی و غریزی بشر و قوای نفسانی و شهوانی را میشناسد، برای مدیریت و مهار و هدایت درست این قوا در مسیر کمال، راهکارهایی را نیز ارائه میدهد که ازجمله آنها در مسئله شهوت جنسی، راهکار ازدواج است. چنانکه برای ارضای گرسنگی و پاسخگویی به نیازهای غذایی خوردن در حد اعتدال را به عنوان بهترین شیوه مدیریت و مهار این قوه و غریزه پیشنهاد میدهد.
به نظر میرسد که در تفسیر نراقی از عفت، چنانکه از نظرات دو استاد گرانقدر دیگر نیز به دست میآید، مدیریت عقل بر شهوت، اساس عفت میباشد.
به سخن دیگر، عفیف کسی است که مدیریت خود را به عقل سپرده است. براین اساس، به جای آنکه عواطف و احساسات و یا قوای نفسانی و شهوات و هواهای آن مدیریت انسان را در دست داشته باشد، این عقل است که بر انسان چیره است و مدیریت کامل را به عهده دارد.
بنابراین میتوان گفت که عفیف کسی است که از عقل خود به درستی بهره میگیرد و رفتارهایش را در چارچوب ملاکهای عقلانی ساماندهی میکند.
اما حیا چنانکه راغب اصفهانی آن را به عنوان مفهومی قرآنی معرفی میکند، عبارت از انقباض و خودداری نفس از زشتیها و یا ترک آن است. (مفردات مفردات، ص 270، «حیی».) وی میافزاید که در آیات قرآن حیا به خداوند نیز نسبت داده شده است ولی معنای پیش گفته نمیتواند درباره خداوند درست باشد، زیرا خداوند به دور از انفعال و انقباض است و نمیتوان چنین حالاتی را به خداوند نسبت داد که وی منزه از این امور میباشد. (همان)
شیخ طبرسی مفسر و دانشمند شیعی درباره کاربرد حیا نسبت به خداوند میفرماید که مراد و مقصود از حیا در خداوند آن است که خداوند قبیح را انجام نمیدهد و همواره به دور از زشتیها و امور قبیح کارها را انجام میدهد. (مجمعالبیان، ج 2-1، ص 165)
بنابراین وقتی میگوییم خداوند اهل حیاست به معنای آن است که کارهایش بر حسن و نیکویی و به دور از قبیح میباشد.
اما هنگامی که درباره انسان از حیا سخن به میان میآید به این معناست که شخص در حالتی از حالتهای خوب و نیک اخلاقی است که کارهایش همواره به دور از زشتیها و پلیدیهاست و کارها را وقیحانه انجام نمیدهد؛ زیرا نقیض حیا داشتن، وقاحت داشتن است. (مجمعالبیان، ج 2-1، ص 163) انسان وقیح کسی است که زشتیها را به طور علنی و آشکار انجام میدهد و هیچ حیا و شرم نسبت به آن ندارد.
بنابراین میتوان گفت که انسان باحیا کارهای اجتماعی را به دور از زشتیها و پلیدیهای عقلانی و عقلایی و شرعی انجام میدهد. اما انسان بیحیا، انسانی است که کارهای زشت و پلید را وقیحانه و آشکارا انجام میدهد و هیچ باک و پروایی از انجام آن ندارد.
خداوند در قرآن به مساله عفت با عناوین و واژههایی چون عف، طیب، حفظ، حصن، حجب، قاصرات الطرف، حیا و طهارت، و نیز واژگان مخالف و نقیضی چون فحشاء، دعا (درخواست کار زشت)، تبرج، شهوت، زنا، بغی، رفث، محیض، طمث و مس اشاره کرده است.
عفت، ارزش عقلانی و عقلایی
چنانکه از مطالب پیش گفته به دست میآید، عفت و حیا از اصول اخلاقی عقلانی و عقلایی است و ذات و طبیعت بشر به دوری و پرهیز از زشتیها و پلیدیها گرایش داشته و به خود اجازه نمیدهد تا رفتاری وقاحتآمیز و به دور از حیا و عفت در پیش گیرد و فحشا و زشتیها را انجام دهد چه رسد که آن را به شکل آشکار انجام دهد.
به سخن دیگر، عقل انسانی گرایش به دوری از زشتیها و پلیدیها به عنوان نواقص دارد. بنابراین حتی در خلوتها و تنهاییهای خویش به خود اجازه نمیدهد تا به زشتی و پلیدی متمایل شود، چه رسد به آنکه این کار زشت و پلید را به وقاحت انجام دهد و آشکار سازد.
از آیات قرآن به دست میآید که عفت به عنوان یک ارزش عقلانی، مورد تاکید همه جوامع بشری بوده است. از این رو عفت یوسف(ع) باعث ارزشمندی او نزد پادشاه مصر میشود (یوسف آیه 51 و 54) و حتی زنان اشراف مصر نیز در واکنش نخست، رفتار زلیخا را به سبب بیعفتی و بیحیایی سرزنش میکنند.
اسلام به سبب آنکه اصول عقلانی را مورد تایید و امضا قرار میدهد، در اینجا نیز عفت و حیا را به عنوان ارزشهای انسانی امضا کرده و مهر تایید بر آن مینهد.
همه پیامبران و اولیای الهی به اشکال مختلف برای تقویت حیا و عفت در جامعه تلاش کرده و کوشیدند تا آن را به عنوان یک ارزش دینی معرفی کنند. آیات 29 و 32 و 33 سوره یوسف تبیین میکند که حفظ حریم عفت برای آن حضرت تا چه اندازه ارزشمند و محبوب بوده است که زندانی شدن را به جان خریدار میشود و حتی پس از آنکه پادشاه مصر خواهان آزادی وی میشود تنها زمانی حاضر میشود تا از زندان آزاد شود که پاکدامنی و حیا و عفت خویش را به اثبات برساند. (یوسف آیه 46 و 50)
چنانکه بیان شد عفت و حیا اختصاص به امور جنسی ندارد بلکه شامل هر موضوع و امری میشود. از این رو در آیه 273 سوره بقره عفت ورزیدن در امور مالی و عدم اظهار نیاز به دیگری را به عنوان یک امر ارزشمند معرفی میکند تا اینگونه پایه عفت را در همه امور تقویت و مستحکم سازد. (مجمعالبیان، ج1 و 2، ص 666)
خداوند در آیه 56 سوره یوسف عفت و پاکدامنی را از مصادیق احسان و نیکوکاری برمیشمارد و با اشاره به عفت وی میفرماید که علت مکنت و پادشاهییابی آن حضرت را میبایست در همین عفتورزی وی جستوجو کرد.
اهتمام اسلام به حفظ آبرو و شخصیت زنان عفیف و پاکدامن نیز تاکیدی بر ارزشمندی عفت و حیا در نظر اسلام است، زیرا تنها به این روش است که جامعه ارزشهای متعالی را حفظ کرده و در مسیر تعالی و کمال حرکت میکند.
در ارزش و اهمیت عفت و حیا همین بس که خداوند در آیاتی چند عفت زنان اهل کتاب را موجب جواز ازدواج مسلمانان با آنان بر میشمارد. (مائده آیه 5) آیه 25 سوره نساء نیز عفت و پاکدامنی را شرط اصلی جواز ازدواج با کنیزان میشمارد. این بدان معناست که اگر کسانی که در معرض خطر و یا اتهام بیعفتی هستند زمانی که اهل عفت باشند همان عفت به عنوان بزرگترین سرمایه شخص میتواند امر جواز ازدواج آنان را اثبات کند.
آثار و کارکردهای عفت و حیا
از آیات قرآنی به دست میآید که عفت و حیا آثار بسیاری دارد. از جمله میتوان به اعتدال و میانهروی انسان در امور مختلف زندگی از جمله مسائل جنسی اشاره کرد. عقل انسان در هنگام چیرگی بر امور شخص، مدیریت وی را به عهده میگیرد و او را به سوی اعتدال و میانهروی در همه کارها و امور وامیدارد. از این رو در مسئله جنسی نیز عفت و پاکدامنی وی موجب میشود راه اعتدال را در پیش گیرد. (مومنون آیات 5 و 7 و نیز معارج آیات 29 تا 31)
خداوند در آیه 59 سوره احزاب حفظ عفت با رعایت حجاب را باعث مصونیتیابی شخص از اذیت و آزار دیگران معرفی میکند و با اشاره به این کارکرد از مردمان میخواهد که عفت و حیا را رعایت نمایند تا ضمن دستیابی به کمال فردی و اجتماعی، خود را از شر و آسیب دیگران نیز حفظ کنند.
به سخن دیگر، دستیابی به امنیت اخلاقی و نیز حفظ حریم شخصی نیازمند اعمالی است که از جمله مهمترین آنها حفظ عفت و حیا از سوی افراد جامعه به ویژه کسانی است که بیشتر در معرض خطر و یا اتهام به شکستن حریمهای عفت اجتماعی جامعه میباشند.
البته آیات قرآن کارکردهای دیگری نیز برای عفت و حیا بیان میکند که شامل آثار معنوی در دنیا و آخرت است. از جمله میتوان به بهرهمندی از فضل خداوند با عفتورزی اشاره کرد که در آیه 33 سوره نور به آن اشاره شده است.
برخورداری از آمرزش الهی با عفت و پاکدامنی مردان و زنان (احزاب آیه 35 و نور آیه26) دستیابی به رستگاری (مومنون آیات 1 و 5) از دیگر آثار و پیامدهای پاکدامنی است.
از آنجا که بسیاری از مردم در اندیشه آسایش هستند خداوند در آیه 33 سوره نور تبیین میکند که عفتورزی زمینه بینیازی انسان از دیگران میشود و خداوند از فضل خود به کسانی که در فقر و نداری هستند، دارایی میبخشد تا دیگر نیازمند دیگری نشوند.
از نظر اسلام اگر انسان در عین شدت نیازمندی، دست خویش را به سوی دیگری دراز نکند، خداوند از فضل خویش به او میرساند و او را بینیاز و غنی میسازد.
خداوند در آیات 5 و 7 سوره مومنون و نیز 29 تا 31 سوره معارج، مردان بیعفت را انسانهای متجاوزی معرفی میکند که به سبب همان وقاحت و بیعفتی به حقوق دیگران تجاوز میکنند و به اذیت و آزار دیگران میپردازند.