دانشگاه در جبهه - 67
دانشجوی شهید محمود شهبازی
شهيد محمود شهبازي دستجردي، در سال 1337در خانواده ای مذهبی در شهر اصفهان، متولد شد. تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رسانيد و برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان احمدیه حکیم سنایی اصفهان شد.
پس از چند سال تلاش و کوشش، مدرک دیپلم خود را با نمره های خوب، در سال 56 دریافت كرد و در همان سال، در رشته "مهندسی صنایع” دانشگاه "علم و صنعت” پذیرفته شد .
او بطور مشخص، فعالیت های مذهبی و سیاسی خود را از دوران دبیرستان شروع كرد. در این دوران، به مطالعه کتابهای مذهبی، به ویژه کتابهای شهید "استاد مطهری” و مرحوم "علامه طباطبایی” روی آورد و همزمان در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی، شرکت فعالي داشت.
در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، در تهران حضوری چشمگیر يافت و دوشادوش مردم انقلابی در تسخیر پادگانها شرکت كرد.
در اسفند ماه 1357، به نهاد نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوست و به عضویت رسمی این نهاد انقلابی درآمد. اما پس از نفوذ گروهکهای ضد انقلاب در محیط دانشگاه، عمده فعالیتش را معطوف به آنجا نمود و در مقابله و مبارزه با عناصر منحرف و ضد انقلاب، جبهه جدیدی را در دانشگاه ایجاد كرد.
در سال 1359، برای ساماندهی سپاه پاسداران شهر همدان به این شهر رفت و با عزمی استوار و فعالیتی گسترده، این امر مهم را تحقق بخشيد و پس از چندی نیز به «فرماندهی سپاه پاسداران همدان» منصوب شد.
همزمان با شروع جنگ تحمیلی، راهی جبهه شد. ابتدا به جبهههای غرب رفت و پس از تحکیم و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آنجا، به جبهه جنوب، عزیمت كرد. پیش از آغاز عملیات فتح المبین، به مسئولیت معاونت تیپ 27 محمد رسول الله (ص) برگزیده شد و به هدایت نیروهای تحت امر تیپ پرداخت و در تحقق اهداف عملیات و منهدم کردن نیروهای دشمن، نقش و سهم بسزایی ایفا كرد.
شهید شهبازی سرانجام در دوم خرداد ماه 1361، در آستانه فتح خرمشهر و در عملیات «بیت المقدس»، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به شهادت رسید .
در بخش هایی از وصیت نامه شهید دانشجو «محمود شهبازی دستجردی» می خوانیم:
خداوندا توفیقی عطا فرما که از جمله کسانی باشم که خود بشارت به آنها دادهای که در این معامله شرکت جویند و ای کسی که جز تو کس دیگری را ندارم ” الهی و ربی من لی غیرک " از تو خواهانم که زندگیام را زندگی محمدی و مردنم را مردن محمدی قرار دهی.
چگونه میتوان در هر زمان کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید به سر میبرده اند، فرو بست. مگر میشود مسلمان بود، از رسول اکرم تبعیت کرد، دوستدار حسین بوده باشیم تشیع علوی را برگزیده باشیم و روحانیت را کنار گذارده باشیم و بگذاریم.
روحانیت با آن مشخصههای بارزی که هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینیها هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود. ای همه کسانی که سفارشم به گوش و دیدهتان خواهد رسید، مبادا روحانیت را تنها بگذارید.
بدانيد كه تمامي تلاش ابرقدرتها در از بين بردن اسلام روي روحانيت قرار دارد. شايد اين مدعا را در اسناد لانه جاسوسي بخوانيد كه چقدر آمريكا از ملا جماعت ميترسد.
سفارش دوم من درباره سپاه پاسداران است. چقدر ابرقدرتها از این سپاه نوپا میترسند. بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت، باید سپاه باشد که پاسدارانش به عنوان فریضه واجب خدمت نمایند نه به عنوان شغل، چراکه این دو بازوی ولی فقیه سپاه و روحانیت شغل ندارند و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود.
تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت دیگر آمریکا باید تا صدها سال بلکه همیشه گورش را برکند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که ما به سراغ او برویم.