شاعران رضوی و رسالت بیدارگری
رضا اسماعيلي
شعر رضوی، شجره طيبهاي است كه ريشه در حقايق و معارف ناب اسلامي و قرآني دارد و از چشمه فياض «حقیقت» و «بصیرت» آب ميخورد. شاعران رضوی نیز سينه خود را كشتزار محبت و معرفت آل الله (عليهم السلام) قراردادهاند و همواره در طول تاريخ رسالتي پيامبرگونه براي خود قايل بودهاند. رسالت اين شاعران: بيان حقايق و معارف ديني، مبارزه با مظاهر كفر و شرك و نفاق، افشاي مظالم و مفاسد حكومتهای غاصب و نامشروع، به تصويركشيدن مظلوميت خاندان رسالت و ذكر مصا يب آنان، مدح و منقبت بزرگان ديني، و در يك كلام «بيدارگري» بوده است.
اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکل گیری ادبیات فارسی تا به امروز، اکثر شاعران مسلمان با افتخار شعری را به ساحت ملکوتی امام هشتم، حضرت علی بن موسی الرضا(ع) تقدیم کردهاند.
پیشینه شعر رضوی
در مورد پیشینه شعر رضوی در ادبیات عرب، باید به نام «دعبل خزاعی» به عنوان اولین شاعر رضوی اشاره کرد. شاعری که همنفس و همنشین چهار امام معصوم بوده است. شهرت دعبل اما بیشتر به خاطر قصیده حماسی، با صلابت و فاخری ست که در مدح و منقبت آلعلی(ع) و امام رضا(ع) سروده است. قصیدهای که بعد از قرائت، مورد ستایش آن حضرت قرار گرفت و بابت سرودن آن به دعبل صلهای شایسته بخشید.
قلههای شعر و ادب پارسی نیز به خاطر محبت و معرفتی که نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) داشتهاند، همواره بیان فضایل خاندان رسالت را افتخاری بزرگ برای خود میدانسته و بر این اعتقاد و باور بودهاند که: «مادح خورشید، مداح خود است». اما در حوزه شعر و ادب پارسی، باید گفت که متاسفانه تا زمان تیموریان و پیش از صفویه شعر آیینی از درخشش چندانی برخوردار نیست. در عصر صفویان است که با رسمیت یافتن مذهب تشیع، شعر آیینی - بخصوص شعر رضوی - قد میکشد و به بلوغ و بالندگی میرسد. این اشعار مدایح ثبت شدهای هستند که میتوان به دو گونه آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از حضرت علیبن موسی الرضا(ع) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت میکنند. بخش دیگری از شاعران نیز در سرودههای خود به بیان فضایل رضوی، سجایای اخلاقی، کرامتهای الهی و انسانی عالم آل محمد(ص) پرداختهاند.
از خیل شاعران متقدمی که زبان به مدح و منقبت شمس خراسان گشوده اند، نام شاعرانی چون: سنایی غزنوی، خاقانی، ابن یمین، ابن حسام، جامی، بابا فغان شیرازی، طالب آملی و وصال شیرازی از برجستگی بیشتری برخوردار است.
«سنایی» که یکی از قلههای شعر و ادب پارسی در قرن ششم است، قصیده فاخر و استواری در مدح امام رضا(ع) دارد که ابیاتی از آن را با هم زمزمه میکنیم:
دین را حرمی ست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
از معجزههای شرع احمد
از حجتهای دین یزدان
همواره رهش مسیر حاجت
پیوسته درش مشیر غفران
بینام رضا، همیشه بینام
بیشأن رضا، همیشه بیشأن
ای کین تو کفر و مهرت ایمان
پیدا به تو کافراز مسلمان
در دامن مهر تو زدم دست
تا کفرنگیردمگریبان...
«خاقانی» نیز که نامی بلند در شعر و ادب پارسی دارد، از دیگر شاعرانی ست که در منقبت امامرضا(ع) دو قصیده سروده است. وی در یکی از این قصیدهها اشتیاق خود برای زیارت امام هشتم را این چنین به تصویر کشیده است:
چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند
عندلیبم، به گلستان شدنم نگذارند
نیست بستان خراسان را چون من مرغی
مرغم، آوخ! سوی بستان شدنم نگذارند
روضه پاک رضا دیدن اگر طغیان است
شاید ار بر ره طغیان شدنم نگذارند...
«جامی» که او را خاتم الشعرای شعر پارسی نامیدهاند، با شعری به ساحت مقدس آن امام همام این چنین عرض ادب و ارادت کرده است:
سلامٌ علی آل طه و یاسین
سلامٌ علی آلِ خَیْر النبیّین
سلامٌ علی روضةٍ حلَّ فیها
امامٌ یُباهی بهِ المُلکُ والدّین ...
شعر رضوی بعد از انقلاب
کارنامه شعر رضوی بعد از انقلاب نیز کارنامه قابل تامل و پرباری است. در این میان شاعرانی چون طاهره صفارزاده، موسوی گرمارودی، و قیصر امینپور کسوت پیشتازی و پیشکسوتی دارند و در زمره شاعرانی هستند که در حوزه شعر رضوی دست به خلق و آفرینش آثاری فاخر و ماندگار زدهاند.
موسوی گرمارودی منظومه رضوی خود را با ادب و ارادتی قابل ستایش میآغازد:
درود بر تو
ای هشتمین سپیده
اگر از سایه ساران درود میپذیری
و با سطرهایی آمیخته با معرفت و بصیرت شیعی، به زیبایی به پایان میبرد:
تاریخ چون به تو میرسد
طواف میکند
عرفان در ايستگاه حَرَمت
پياده مي شود
و کلمه
چون به تو مي رسد
به درباني درگاهت
به پاسداري مي ايستد!
شعر من نيز
که هزار سال راه پيموده
هنوز
بيرون بارگاه تو مانده است.
(موسوی گرمارودی، علی، گوشواره عرش، تهران، سوره مهر، چاپ سوم، 1388، سپیده هشتم، صص 257 تا 261).
«طاهره صفارزاده» بانوی شاعری که جوهره شعرش «اندیشه و بیداری» است، در کتاب «دیدار صبح» شعر بلندی با عنوان «زیارتنامه» دارد که به ساحت مقدس امام رضا (ع) تقدیم شده است. این شعر رضوی با سطرهای درخشان زیر آغاز میشود:
این خانه خواب ندارد
این بارگاهِ داد
یکسره بیدار است
تعطیل و فصل ندارد.
.....
طبیب این همه بیمار
گره گشای این همه مشکل
هرگز غریب نیست
غریب ما هستیم
که در دیار خودیم
و در محاصره محرمان بیگانه...
(صفارزاده، طاهره، دیدار صبح، تهران، پارس کتاب، چاپ دوم، 1384، زیارتنامه، صص153 تا 157).
«قیصر امین پور» نیز که از طلایه داران و نام آوران شعر انقلاب اسلامی است، با غزل معروف زیر نام خود را در شمار معرفت آموزان مکتب انسانساز عالم آل محمد(ص) تا همیشه به ثبت رسانده است:
چشمههای خروشان تو را میشناسند
موجهای پریشان تو را میشناسند
پرسش تشنگی را تو آبی جوابی
ریگهای بیابان تو را میشناسند
نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را میشناسند
هم تو گلهای این باغ را میشناسی
هم تمام شهیدان تو را میشناسند
از نشابور با موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را میشناسند
بوی توحید مشروط بر بودن توست
ای که آیات قرآن تو را میشناسند
گر چه روی از همه خلق پوشیده داری
آی، پیدای پنهان! تو را میشناسند
اینکای خوب! فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را میشناسند
کاش من هم عبور تو را دیده بودم
کوچههای خراسان تو را میشناسند
وصف حال و حدیث ارادتمندی «سید محمد جواد شرافت» از شاعران جوان انقلاب نیز با حضرت شنیدنی ست:
نه دعبلم، نه فرزدق، که شاعرت باشم
که شاعرت شده، مقبول خاطرت باشم ...
همیشه سفره مهمان نوازیات باز است
اجازه میدهیام گاه زائرت باشم؟
حرف آخر
و اما نکتهای که در حوزه شعر رضوی مغفول مانده این است که بیشتر اشعار رضوی لهجهای توصیفی دارند و در حوزه مدح و منقبت(صورت) سروده شدهاند، اما در حوزه سیره عملی و بیان مضمون روایتهای رضوی کمتر کار شده است. به عبارت دیگر بیشتر شعرها توصیفی – عاطفی است.
یعنی در حوزه بیان شاعرانه متن احادیث و روایات و سیره عملی بزرگان دینی فقیر هستیم و دستمان خالی است.
در شعر آیینی ضروری است که از منزل «محبت» عبور کنیم و به منزل «معرفت» برسیم. یعنی گذر از برونه دین و رسیدن به درونه آن.
امروز یکی از بزرگترین آفاتی که در جان ادبیات دینی و آئینی ما رخنه کرده است، آفت «مناسبتی سرودن و سطی نگری» است. بخش اعظم شعر آیینی روزگار ما به «فقر اندیشه» مبتلا است و لهجهای صرفا احساسی و توصیفی دارد.
با کمال تاسف باید اعتراف کرد که ما در این حوزه از پرداختن به سیره عملی خاندان رسالت و حقیقت زلال دین - بخصوص اصل توحید - غافل مانده ایم .
با توجه به مقتضیات زمانه و نیاز جامعه به درک عمیقتر و اصیلتر از دین و برای این که شعر آیینی ما از چنبره تکرار و تقلید بیرون بیاید و جانی دوباره بگیرد، زمان آن رسیده است که با بهره گیری از منابع اصیل دینی همچون قرآن، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه و ... در حوزه شعر آیینی از منزل صورت ( مدح و منقبت) به منزل سیرت ( معارف و حقایق دینی ) هجرت کنیم. چنان که مقام معظم رهبری نیز در دیداری که در سال 92 با شاعران داشتند با تاکید بر همین نکته فرمودند :«نکته بعد اين است که مناجات هم جزو شعر آيينى است.
شعر آيينى فقط مسئله مدح و مرثيه نيست؛ مناجات هم جزو شعر آيينى است.
براى اين که مضمون مناجات را درست پيدا کنيم، بهترين مرجع، دعاها است. دوستان با صحيفه سجاديه انس پيدا کنيد. شما مي توانيد مضامين دعاى عرفه سيدالشهداء (سلام ا...عليه) را به شعر بياوريد... معارف بلند اسلامى و قرآنى را از خود قرآن و از نهج البلاغه و از بعضى از روايات اهل بيت - روايات اصول کافى در بخشهايى - اخذ کنيد.
با اين منابع، انس پيدا کنيد... شعر آيينى را باید متکى و مستند کنيد به اين معارف حقه الهيه...»
امروز رسالت ما به عنوان شاعران آئینی این است که همچون دعبل، کمیت و فرزدق به افقهای جامعتری از حوزه دین و معرفت بنگریم و به تبیین سیره عملی خاندان رسالت بپردازیم. شعر آیینی باید آیینه تمام نمای معارف حقه قرآنی و حقایق انسانساز توحیدی باشد. امروز رسالتی بالاتر از این برای ما شاعران آیینی متصور نیست که با تعمق و تدبر در سیرت و باطن دین، به تبیین سیره عملی خاندان رسالت (علیهم السلام) و آموزههای انسانساز قرآنی و وحیانی بپردازیم و ساحت مقدس دین و آیین را از گزند تحریف و آلوده شدن به آفت خرافه و گزافه حفظ کنیم.
زمان آن رسیده است که با بهرهگیری از میراث ماندگار پیامبر خاتم (ص) – قرآن و عترت - از مدح و منقبت صرف فاصله بگیریم و همچون شاعران صدر اسلام بر مسند پیام رسانی تکیه بزنیم و در این ساحت مقدس به دنبال ترویج حکمتهای دینی و احیای مکارم اخلاقی باشیم. به عبارت دیگر باید با به تصویر کشیدن سیره عملی بزرگان دین، از زبان شعر برای سوق دادن اقشار مختلف جامعه به «سبک زندگی اسلامی» استفاده کنیم. شعر آئینی ما باید پلی برای عبور از منزل گاه خاک به عالم افلاک باشد.
مکتبی برای انسانسازی و جامعه سازی. چرا که از منظر اسلام، شعر فاخر پرتویی از شعور نبوت است و تنها به زبان آوری، صنعتگری، خیال پردازی و ارزشهای هنری و احساسی محدود نمیشود، بلکه راهنمای مخاطبان خود به صراط مستقیم راستی و درستی، بیداری و رستگاری، و توحید و اخلاق اسلامی است.
با کنکاش در زندگی اهل بیت (علیهم السلام) میتوان سبک زندگی آن بزرگواران را در همه ابعاد زندگی از جمله : سلوک فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی و ... به عنوان اسوه و الگو در اختیار جامعه قرار داد و این امر رسالت اصلی شاعران آئینی روز و روزگار ما است – اینچنین باد.