تریبون آزاد
دانشگاه «نه فنی و نه حرفهای»!
امروزه دانش بشری به سه گروه عمده قابل تفکیک است. دانش نظری که کوششی است برای فهمیدن جهان و دانشِ عملی یا فن که به ما امکان میدهد تا نرمافزارها و سخت افزارهای جدیدی عرضه کنیم و جهان را به تناسب نیازهای خود تغییر دهیم و چیزهای جدیدی به آن اضافه نماییم، یعنی دانشی برای دگرگون ساختن جهان و دانش کاربردی که ما را در بکارگیری هر آنچه از طریق دانش عملی به وجود آوردهایم، یاری میرساند.
به زعم بسیاری از اندیشمندان در جهان معاصر، پیشرفت و توسعه ملتها به توانمندی و قابلیت آنها در دستیابی به فنون و دانشهای عملی وابسته است. اما آنچه بیش از حد، اهمیت دانشهای فنی و عملی را برای کشور ما ضروری میسازد ظرفیت انکار ناپذیر این دانشها در اشتغال زایی و کار آفرینی است. چنانکه بدون دستیابی به این نوع دانشها، دانشگاهها رسالتی جز افزایش فارغ التحصیلان بیکار در کشور نخواهند داشت.
از پنجاه سال پیش به منظور توسعه فنون و دانشهای عملی در کشور موسساتی با عنوان مرکز آموزش فنی، ذیل وزارت فرهنگ، شروع به کار نمودند. این رسالت با تفکیک وزارت آموزش و پرورش از وزارت آموزش عالی، بین آنها تقسیم شد. در آموزش و پرورش، انستیتوها به مدارس عالی و در وزارت علوم، بخشی از آموزش دانش عملی و فنی به دانشگاههای صنعتی و پلیتکنیک محول گردید.
اما رشد و توسعه مستقل صنایع مختلف کشور از دانشگاهها، رفته رفته ضرورت دستیابی به دانش فنی را برای دانشگاهها از بین برد و متاسفانه گسست بیش از حد دانشگاهها از صنعت، موجب شد تا به تدریج دانشگاههای صنعتی کشور، به کانون ترویج دانش نظری تبدیل شوند. از طرفی موجِ مدرکگرایی و تقاضای بیحد و حصر برای دستیابی به مدارک تحصیلی بالاتر، و مهمتر از آن هزینه بسیار بالای تجهیز کارگاهها، که رکن اصلی آموزش دانشهای عملی و فنی به حساب میآمدند، بر سرعت تئوریگرایی این دانشگاهها افزود.
اما در مدارس عالی وابسته به آموزش و پرورش، که بعد از انقلاب به آموزشکدههای فنی و حرفهای تبدیل شده بودند، مسئولیت انتقال دانش فنی و عملی به فراگیران تا حدودی دست نخورده باقی ماند. تا اینکه در اوایل دهه هفتاد با تغییر نظام آموزشی و تبدیل سال اول متوسطه به دوره عمومی و تغییر سال چهارم متوسطه به دوره پیش دانشگاهی عملاً دوره تحصیلی هنرستانها که کانون اصلی آموزشهای عملی و فنی بودند از چهار سال به دو سال تقلیل یافت و متعاقب آن، صدمات جبران ناپذیری برکیفیت آموزشهای فنی و حرفهای در آموزشکدهها نیز بر جا گذاشت. اما موج استحاله و نابودی دانشهای عملی و فنی در آموزشکدهها از زمانی شدت گرفت که در سال 1390 آموزشکدههای فنی و حرفهای از آموزش و پرورش منفک و به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری تفویض گردیدند.
متاسفانه در پنج سال گذشته علیرغم تصویب تاسیس دانشگاه فنی و حرفهای در مجلس شورای اسلامی شاهد بیشترین بیتوجهیها به اهداف و رسالت این دانشگاه بودیم.
قرار بود متناظر با رسالت این دانشگاه، یعنی احیا و اعتلای دانشهای عملی و فنی در کشور، اهداف، ساختار سازمانی، محتواهای آموزشی، شیوههای تدریس و روشهای ارزشیابی، تدوین و مورد بازنگری اساسی قرار گیرند. اما متاسفانه عدم ارتباط منطقی سازمان مرکزی دانشگاه فنی و حرفهای با مراجع قانونگذاری، از قبیل شورای عالی عتف، شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامی، موجب گردیده است تا دانشگاه فنی و حرفهای نتواند نظام آموزشی، درسی و اداری متناظر با رسالت و اهداف خود را تدوین نماید و به ناچار برای کسب اعتبار و مشروعیت آکادمیک و دانشگاهی، ناگزیر به انطباق و تبعیت از قوانین و آییننامههای دانشگاههای نظری شده است.
به همین دلیل است که در طول پنج سال گذشته رؤسای دانشکدهها و آموزشکدههای فنی و حرفهای اکثراً از اعضای هیئت علمی دانشگاههای نظری انتخاب میشوند. این افراد بدون اینکه کوچکترین تعلق خاطری به دانش فنی یا آموزشهای مهارتی داشته باشند اکثر برنامهها، تصمیمات و مصوبات را در جهت تقویت آموزشهای نظری و تطبیق مؤلفههای اساسی این دانشگاه با آیین نامههای دانشگاههای تئوری محور به پیش میبرند. بیدلیل نیست که در چهار سال گذشته جذب بیشترین حقالتدریسها به جای صنعت و موسسات فنی و مهارتی، از فارغالتحصیلان دانشگاههای نظری بوده است که از کمترین قابلیت برای انتقال دانش فنی و آموزشهای عملی و کارگاهی برخوردارند.
تلاش برای همسویی با قوانین و مصوبات دانشگاههای نظری موجب شده است که در طی پنج سال گذشته در دانشکدهها و آموزشکدهها به جای بروزرسانی، توسعه و تجهیز کارگاهها و آزمایشگاهها، بیشترین هزینههای عمرانی صرف تجهیز کتابخانهها، افزایش کلاسهای تئوری، تاسیس سالنهای جلسه و کنفرانس و راه اندازی سالنهای سخنرانی گردد.
در طول پنج سال گذشته متاسفانه به دلیل نبود نظام جامع نظارتی از طرف حوزههای قانونگذاری، برنامهریزی و بودجهریزی، ساختار سازمانی متناسب با این دانشگاه طراحی و تصویب نشده است. در سازمان مرکزی دانشگاه و متعاقب آن در 170 آموزشکده و دانشکده تابعه در سراسر کشور، در راستای انطباق با دانشگاههای نظری، به جای معاونت فنی، معاونت آموزشی و به جای معاونت حرفهای، معاونت پژوهشی مشغول به کار شدهاند.
به دلیل نبود معاونت فنی در دانشگاه، تا به امروز نظام برنامهریزی درسی متناسب با آموزشهای فنی و حرفهای طراحی و تدوین نشده است و متاسفانه از بدو انتقال آموزشکدهها به وزارت علوم، سرفصلهای آموزشی دانشگاه علمی کاربردی به عنوان سرفصل آموزشی در دانشگاه فنی و حرفهای تدریس میشوند.
در سراسر جهان، نظام برنامهریزی درسی دانشگاهها یا مراکز آموزش عالی فنی و حرفهای به جای اینکه موضوع محور باشد، مهارت محور است. یعنی برنامههای درسی به جای اینکه بر اساس سرفصلهای آموزشی به اساتید ابلاغ شوند، بر اساس استانداردهای مهارت ملی یا بینالمللی طراحی و تعبیه میشوند. چراکه در این نوع دانشگاهها باید قابلیت و توانمندیهای مهارتی دانشجویان در بکارگیری فنون مختلف و به کار بستن دانش عملی در ساخت یا تولید یک فرآورده ارتقاء یابد. به نحوی که بتوانند به صورت مستقل به ساخت یک محصول، یا ارائه یک خدمت مبادرت ورزند و خود را برای حضور در بازار کار، اشتغال و کارآفرینی آماده نمایند. اما با رسمیت دادن به سرفصلهای آموزشی موجود، دانشجویان عملاً به آشنایی سطحی و گذرا با فنون و مهارتها سوق داده شدهاند.
در انستیتوهای سابق، نظام برنامهریزی درسی مهارت محور، با اهتمام به توسعه فضای کار عملی و ارزشیابی از فنون و مهارتهای کسب شده، توانسته بود جوانان تحت تعلیم خود را به افرادی جسور، توانمند و برخوردار از اطمینان به نفس لازم برای حضور موفق در بازار کار و برعهده گرفتن وظایف شغلی و حرفهای آماده نماید.
در حالی که در سالهای اخیر، با استقرار نظام برنامه ریزی درسی موضوع محور و ارزش دادن به آموزشهای نظری، موفقیت فارغالتحصیلان دانشگاه فنی و حرفهای در راهیابی به مقاطع تحصیلی فوق لیسانس و دکترا به نقطه افتخار رؤسای آموزشکدهها و دانشکدهها تبدیل شده است.
در نبود معاون فنی و تحت تاثیر القای اهمیت دانشهای نظری نسبت به دانشهای عملی، تغییر کاربری فضاهای تحت اختیار و حتی کارگاهها به سالنهای امتحانات کتبی، به ضرورت اساسی آموزشکدهها و دانشکدهها تبدیل شده است. چراکه سرنوشت تحصیلی دانشجویان دانشگاه فنی و حرفهای به جای اینکه در کارگاهها و آزمایشگاهها تعیین شود، در پشت صندلی آزمونهای نظری و بر روی ورقههای امتحانی رقم میخورد. گویی اینکه با ورقه امتحانی بخواهیم مهارت شنا کردن را ارزیابی کنیم، یا بتوانیم با آزمونهای نظری قابلیت یک تراشکار یا گچ بر را بسنجیم، و این همان نقطه حزن آلودی است که عمق تخریب و استحاله آموزشی را در این دانشگاه بازتاب میدهد.
در حال حاضر 99 درصد دانشجویان انصرافی و یا اخراجی به دلیل عدم احراز نمره قبولی در درسهای نظری از این دانشگاه تسویه حساب میکنند و اکثر قریب به اتفاق دانشجویانی که موفق به اخذ مدرک تحصیلی میشوند به دلیل عدم برخورداری از دانش فنی و بدون اینکه مهارت قابل قبولی را برای اشتغال یا کارآفرینی اندوخته باشند، ناگزیر از پیوستن به خیل فارغالتحصیلان بیکارند.
متاسفانه به دلیل ضعف حوزههای نظارتی در خصوص انطباق اهداف و رسالت دانشگاه فنی و حرفهای با ساختار تشکیلاتی و برنامههای مصوب، تا به امروز در این دانشگاه ضرورتی بر تشکیل معاونت حرفهای نیز احساس نشده است و به تبعیت از دانشگاههای نظری، معاونت پژوهشی جایگزین آن گردیده است، که به دلیل قرار نداشتن این دانشگاه در حوزه مطالعات مرز دانش، فعالیتهای این معاونت به ناچار به مسیری غیر از پژوهش، به معنای واقعی، هدایت شده است. این در حالی است که، علیرغم توسعه روز افزون مشاغل و حرفههای متناظر با صنعت، معدن، تجارت، کشاورزی، خدمات و ورود فناوریهای نوین به کشور تا به امروز هیچ یک از مراکز علمی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به طور رسمی مسئولیتِ تدوین، تصویب و ارتقای استاندارد دانشهای فنی و مهارتهای حرفهای را بر عهده نگرفته است. در کشورهای پیشرفته، موسسات آموزش عالی و دانشگاههای فنی و حرفهای متولی این امر به حساب میآیند و با گسیل اساتید و مربیان خود به مراکز مختلف صنعتی، خدماتی، کشاورزی و ... به جای موظف نمودن آنها به حضور چهل ساعته در دانشکده و آموزشکدهها، ضمن شناسایی نیازهای صنایع مختلف به دانشهای فنی و مهارتهای حرفهای، به ارتباط و تعامل سازنده و معنادار با صنایع مختلف تولیدی و خدماتی دست مییابند.
با توجه به اهداف تاسیس دانشگاه فنی و حرفهای ضرورت دارد معاونت حرفهای در دانشگاه تشکیل و نسبت به تاسیس مرکز استانداردسازی دانشهای فنی و مهارتهای حرفهای اقدام نماید تا علاوه بر تصویب استاندارد دانشهای فنی و مهارتهای حرفهای به طراحی و تنظیم نظام ارزشیابی از این نوع دانشها و مهارتها نیز مبادرت ورزد. متاسفانه در حال حاضر کارنامه تحصیلی دانشجویان فنی و حرفهای فاقد اطلاعات لازم در خصوص میزان دستیابی آنان به دانش فنی و مهارتهای حرفهای است و بیشتر، وزنِ اطلاعات و دانش نظری تحصیل شده را بازتاب میدهد.
علاوه بر این معاونت حرفهای باید متولی تدوین نظام جامع ارتقاء و رتبهبندی اساتید و مربیان فنی و حرفهای نیز باشد و به جای اینکه مدرک تحصیلی اخذ شده از دانشگاههای نظری را ملاک ارتقاء و تبدیل وضعیت به هیئت علمی قرار دهد، باید این معاونت با برگزاری آزمونهای ملی و بینالمللی به رتبهبندی و ارتقای اساتید دانشگاه فنی و حرفهای مبادرت ورزد.
در نهایت تاسف، دانشگاهی که در آغاز راه، به نیت احیای منزلت کار و ارج نهادن به تلاش و همت اساتید و مربیانی قامت برافراشت که قادر بودند دانش به حبس در آمده در ذهنها را به دستهای جوانان سرازیر سازند تا آنها را به نعمت کسب روزی حلال از دسترنج خویش ارتقا بخشند، در طول این چند سال این دانشگاه ثمری جز تحقیر برای همان اساتید و مربیان نداشته است. هدف از تاسیس دانشگاه فنی و حرفهای این بود که مأمن امنی برای ارتقای دانشهای فنی و مهارتهای حرفهای باشد و منزلت از یاد رفته اساتید و مربیانی را که به دلیل نبود دانشگاههای مهارت محور در کشور، از قافله ارتقای مدرک و درجه عقب مانده بودند، به یاد آورد و زحمات و تلاشهای چندین ساله آنها را در آموزش فن و دمیدن روح عمل به جان دانشهایی که بدون مهارت در صندوقچه ذهن جوانان غبار میگیرند، بها و عیاری در خور بخشد، اما در کمال ناباوری در فراق مسئولانی که همره دل باشند و رفیق راه، این دانشگاه به اسباب حقارت و دلیل ندامت همان اساتید و مربیان تبدیل گشت و همه آرزوها را بر باد داد.
در دانشگاه فنی و حرفهای باید اساتید نظری دستیار اساتید فنی در کارگاهها باشند نه اینکه به واسطه برخورداری از مدارک تحصیلی نظری بالاتر، که از دانشگاههای مختلف نظری کسب کردهاند، چندین برابر اساتید فنی حقوق و مزایا دریافت کنند و به مربیان و اساتید فنی به عنوان افرادی فاقد صلاحیت علمی بنگرند. این از ثمرات تاسفبار حاکمیت نظام آموزشی موضوع محور در دانشگاهی است که برای احیای مهارت و تعلیم دانشهای فنی تاسیس شده است.
در این دانشگاه ضمن تدوین نظام جامع ارتقای اساتید مبتنی بر توانمندیهای فنی و مهارتی، مربیان و اساتید باید بتوانند از مزایای ناشی از توانمندیهای مهارتی و فنی خود برخوردار شوند. به نحوی که در آن هر استادی از قابلیت برتری در آموزش کار و انتقال مهارتهای فنی و حرفهای برخوردار است از بیشترین حقوق و مزایا بهرهمند گردد. نه اینکه هرکس اجازه داشته باشد به صرفِ اخذ مدرک تحصیلی بالاتر در دانشهای نظری از تمامی اساتید فنی و مهارتی پیشی گیرد و از حقوق و مزایای بیشتری برخوردار شود.
با این اوصاف، در حال حاضر این دانشگاه نه فنی و نه حرفهای است. از دانشگاهی با این همه کاستی و انحراف از اهداف و رسالتهای خود، هرگز نمیتوان انتظار داشت که پنجههای کار آمد تربیت کند یا سهمی در توانمندسازی جوانان برای اشتغالزایی و یا کارآفرینی داشته باشد.
امید است دولت یازدهم با اذعان به ضعفهای موجود، در سالی که مزین به شعار تولید و اشتغال است، بتواند ضمن به رسمیت شناختن علمِ مدیریت آموزشی علاوه بر تغییر اساسی در نظام برنامهریزی درسی این دانشگاه، به تصویب قوانین و آئین نامههای متناظر مبادرت نموده و از این طریق به توصیههای مقام معظم رهبری در خصوص نیاز مبرم کشور به تربیت پنجههای کار آمد اهتمام ورزد.
* جواد سقای سعیدی
رئیسگروه پژوهش دانشکده فنی و حرفهای تبریز