جنگ در رسانهها
از اسطوره سازی تا اسوه سوزی
آرش فهیم
سانسور حسین فهمیده از کتابهای درسی، توهین به مدافعان حرم در سخنرانی انتخاباتی، ساخت فیلم و نوشتن کتابهایی که با تمرکز بر استثناها، تصویری نه چندان واقعی از رزمندگان دوران جنگ میسازند و ... نمونههایی از تلاشهای یک جریان خاص سیاسی-رسانهای برای بردن قهرمانان کشورمان در محاق بیاعتنایی و فراموشی است. این درحالی است که سینمای غرب، هر ساله با سرمایهگذاری فراوان تلاش دارد تا سربازان و نیروهای نظامی خود را تطهیر کند. نمونه برجسته چنین فیلمهایی «جعبه رنج» و «تک تیرانداز آمریکایی» هستند که هر دو نیز جوایزی را در مراسم اسکار دریافت کردهاند.
جنگ، یکی از واقعیات دائمی جامعه بشری از طلوع تاریخ تاکنون بوده است. از این رو نیز رسانهها بازتاب دهنده جنبههای مختلف زندگی انسانی از همان آغاز اختراع به بازتولید دراماتیک یا مستند جنگ پرداخته و میپردازد. به همین دلیل نیز با بررسی تاریخ سینما در مییابیم که سینمای جنگ، یکی از ژانرهای دیرپا و مهم تاریخ هنر هفتم است، به گونهای که تنها سه سال پس از اختراع سینما بود که نخستین فیلم جنگی با عنوان «به نام ملکه» به کارگردانی «رابرت پل» ساخته شد. همچنین مدت زیادی نگذشت که فیلم «تولد یک ملت» به کارگردانی «گریفیث» به منصه ظهور رسید. سینما در یک قرن گذشته یکی از وسایل به ثبت رساندن و ارائه تحلیل و تحریف جنگها بوده است.
در ایران نیز با در گرفتن جنگ تحمیلی هشت ساله، یک ژانر جدید در سینمای کشور به وجود آمد؛ سینمای دفاع مقدس، همزمان با فتوحات و گشایشهای رزمندگان اسلام در میدان مبارزه نظامی به عنوان یک فتح فرهنگی متولد شد، چرا که سینمای دفاع مقدس یک ژانر منحصر به فرد و کاملاً بومی است و نمیتوان آن را با ژانر جنگی در سینمای سایر ملل جهان مقایسه کرد. دلیل اصلی این تمایز به متفاوت بودن جنگ دفاعی ما با سایر جنگهای جهان مربوط میشود. به همین دلیل هم فیلمهایی که در آن دوره تحت عنوان سینمای دفاع مقدس ساخته شدند، شاخصهایی کاملاً ویژه و خاص داشتند.
بررسی فیلمهایی که با موضوع جنگ در سینمای غرب ساخته شده نشان میدهد که این آثار عمدتاً یا به تبلیغ و توجیه جنگ پرداختهاند یا به تقبیح و مخالفت با جنگها، گرچه گروه اول اکثریت هستند و گروه دوم نیز به رغم ضدیت با جنگ، در نهایت تأثیری در راستای ایدئولوژی و منافع ملی خود داشتهاند.
به طور مثال در هالیوود صدها فیلم درباره جنگهایی که آمریکا با آنها درگیر بوده ساخته شده است. در بیشتر این فیلمها تلاش شده تا با الهام از آن جنگها، هویت و آرمانگرایی آمریکایی نیز ساخته و پرداخته شده و تصویری حماسی و انسانی از تهاجم نظامی یانکیها به سرزمینهای دیگر ارائه شود. نمونه مشهور چنین جریانی «نجات سرباز رایان» است.
برخی از این فیلمها هم تلاش کردهاند تا افکار عمومی را درباره هجومهای نظامی آمریکا توجیه کنند. مثل فیلم «ویتنام، ویتنام» به کارگردانی «جان فورد» که حمله ارتش ایالات متحده به ویتنام و کشتار مردم آن کشور را امری منطقی و لازم نشان میدهد. تعدادی از فیلمهای این طیف هم سعی کردهاند تا آمریکا را منجی ملل دیگر نشان دهند و سربازان کشور خود را قربانیان جنگها معرفی کنند. نمونه متأخر این گونه فیلمها «گنجه درد» به کارگردانی «کاترین بیگلو» است.
اما در میان سینماگران غربی، فیلمسازانی هم بودهاند که چهرهای واقعیتر از جنگ نمایش داده و از آن انتقاد کردهاند. در هالیوود میتوان فیلمهایی چون «غلاف تمام فلزی» به کارگردانی استنلی کوبریک، «متولد چهارم جولای» اثر الیور استون، «ویرایش شده» ساخته برایان دیپالما و ... را مثال زد که با چنین رویکردی تولید شدهاند. این نوع فیلمها به «ضد جنگ» معروف هستند.
نکته قابل توجه این است که هر دو جریان فوق در کشورهایی خودنمایی کردهاند که دولتها و حاکمان شان عامل جنگ بودهاند. بالطبع، هر انسان آزاداندیش و با شرافتی با هرگونه جنگ افروزی و تجاوز به سرزمین دیگری مخالف است. نمیتوان ادعای انسان دوستی داشت و بر ریختن بمب و گلوله بر سر آدمهایی که درحال زندگی خود هستند، چشم بست. سینمای ضد جنگ غربی، برآیند این نوع نگاه به جنگ است.
شاید بتوان نزدیکترین معادل سینمای ضد جنگی غربی در کشورهای مظلوم و مستقل را ژانری به نام سینمای مقاومت دانست. سینمایی که هم تصویر ضدانسانی و بشرستیزانه جنگ را افشا و هم از جبهه مقابل جنگ طلبان دفاع میکند. فیلمهای موسوم به دفاع مقدس در سینمای ما نماینده مبرز و حقیقی چنین ژانری بودهاند.
هر چند مرسوم است که هر فیلمی درباره جنگ ایران و عراق ساخته میشود را دفاع مقدسی مینامند، اما به واقع این نام گذاری خام دستانه و تقلیل گرایانه است.با جریان شناسی فیلمهای جنگی ایران میتوان سه جریان کلی را تعریف کرد.
گروهی از این آثار با تقلید از فیلمهای حماسی آمریکایی ساخته شدند و تلاش کردند تا رمبوها و آرنولدها را در قامت رزمندگان ایرانی بازسازی کنند. این گروه فیلمها که بیشتر با هدف جذب سرمایه ساخته شده و اغلب ساختاری اکشن دارند با فیلمهای تبلیغاتی و پروپاگاندای غربی در مورد جنگها قابل مقایسه هستند. اما برخی فیلمسازان جوان انقلابی که خود با جبهههای جنگ نیز مرتبط بودند نوعی جدید از فیلم جنگی را پدید آوردند که برآمده از فرهنگ دفاع مقدس بود. این فیلمها ملهم از جنبه مقاومت و معنویت جبهههای دفاعی ایران در نبرد هشت ساله خلق شدند ونمایی از آن را بازنمایی کردند. افرادی چون شهید آوینی، حاتمی کیا، ملاقلی پور، شورجه و ... نمایندگان نامی این جریان بودهاند.
اما در سالهای اخیر جریان دیگری نیز تحت تأثیر سینمای ضد جنگ غرب خودنمایی کرد. جریانی که بدون در نظر گرفتن این واقعیت که جنگ بر ایران تحمیل شد و سربازان ایران با هدف دفع این تهاجم از خودشان گذشتند، آثاری تحریف آمیز را تحویل سینمای ایران داد.مشکل عمده این نوع فیلمها دچار شدن به یک تناقض معرفتی است. آنها از یک طرف مدعی تقبیح جنگ هستند و از طرف دیگر، علیه مدافعان جنگ هشت سالهاند. چطور میتوان به فیلمی که جبهه مظلوم را منکوب میکند و ایستادگی آن را تحقیرآمیز و منفی جلوه میدهد، ضد جنگ گفت؟ چگونه میتوان فیلمهایی که سعی در تضعیف روحیه مقاومت و ایستادگی دربرابر ظلم و تجاوز دارند را انسانی و آزادیخواهانه دانست؟
مسئله مهم این است که نمیتوان با تقلید و الگوگیری از سینمای جنگی غرب در ایران نیز فیلم جنگی ساخت. چون فیلمهای تبلیغکننده آنها جنگ طلبانه محسوب میشود و این با مرام و فرهنگ مقاومت در تضاد است. از طرفی، کلیشه قرار دادن آثار غربی معترض به جنگ هم نوعی نقض غرض به حساب میآید. برای تبیین بهتر این موضوع میتوان این گونه برداشت کرد؛ فیلمهای اکشن، رزمندگان ایرانی را با قهرمانهای فیلمهای پروپاگاندای جنگی هالیوود جایگزین میکنند.
فیلمهای شبه روشنفکری مدعی ضدجنگ هم رزمندگان ما را با آدم بدهای عامل تهاجم و تجاوز فیلمهای ضدجنگ غربی برابر نشان میدهند. این هر دو یک جریان واحد در حمایت از جنگ طلبان و بر ضد مقاومت کنندگان است.فیلمهای مقلد از سینمای ضدجنگ غرب نه تنها واقعگرا نیستند که تحریف حقایق میکنند.
برعکس، این سینمای مقاومت است کهنمایی واقعی از جنگ را نشان میدهد. این واقعیت است که کشوری به جرم طلب استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی مورد هجوم نظامهای حامی دیکتاتوری و استعمار و اشغالگری قرار گرفت. ارتش بعث عراق به نمایندگی از سوی آن سلطه گران، ملت رهاییطلب ایران را مورد حمله نظامی قرار داد، اما این ملت، حاضر به سر خم کردن در مقابل زورگویان نشد و با کمترین امکانات موجود، طلاییترین مقاومت تاریخی را رقم زد. آن کس که طلایه داران این مقاومت را با کلاه سبزهای آمریکایی و هیتلری جایگزین میکند، صلح طلب و روشنفکر نیست؛ دروغگو و وطن فروش است.
در تمام فیلمهای مدعی ضد جنگ بودن - که در حقیقت به نفع جبهه جنگ طلب هستند- همیشه این شبهه مطرح میشود که ایستادگی ما باطل و بیاساس بوده و هزینههای بسیاری را در پی داشته است. این گروه فیلمهای جاهلانه این سؤال را مطرح میکنند که «چرا جنگیدیم؟» اما هیچ پاسخی به آن نمیدهند. در این فیلمها همچنین رزمندگان ایرانی به مسلخ محاکمه کشانده میشوند و از آنها به دلیل اینکه از کشور و ارزشهای مان دفاع کردند تفتیش میشود! البته این فیلمها همیشه عقیم بوده و برخلاف فیلمهای ضدجنگ غربی، هیچ تأثیر مثبتی بر جامعه نگذاشتهاند.