شبکههای اجتماعی و کنشهای ارتباطی
حتماً برای شما هم پیش آمده که با خبر یا پیامی در شبکههای اجتماعی مواجه شوید که با نگاهی سریع به دو یا سه جمله نخست، متوجه جعلی بودن خبر یا غیرواقعی بودن آن پیام بشوید. گاهی هم با حسرت از اینکه چرا سواد رسانهای آن دوست یا برخی از کاربران این شبکهها کمی بیشتر از این نیست، کار دیگری از دستتان بر نیآید و لاجرم- از روی رودروایستی- لایکی هم برایش بگذارید!
اگر چه در این کار مشکل، ماهیت شبکههای اجتماعی نیز مسئله ساز است، از آنجا که طیف وسیعی از مخاطبان را تنها با یک کپی یا یک فروارد (forward) به هم متصل میکند و بدین شکل فرایند ارتباط را تا سطح یک لایک (like)، یا یک کامنت (comment) فرو میکاهد، اما از طرف دیگر، این کنش ارتباطی و نوع آن در جامعه مخاطب، و به عبارت دیگر فرهنگ ارتباطی افراد و نهادهای جامعه است که در نهایت به چنین شبکههایی اجازه میدهد که از آن به عنوان ابزاری در جهت تقلیل آگاهی و تحریف حقیقت یا در جهت رشد آگاهی و افزایش سواد رسانهای در جامعه مخاطب استفاده شود.
نظریه کنشهای ارتباطی در حوزه عمومی (معروف به نظریه هابرماس)، نظریهای در رسانه است که مبین ارتباط میان نهادهای تولید (ارسال)کننده پیام و مخاطب یا دریافتکننده آن است. در این نظریه مخاطب،رام و مطیع شده پیام و یا برعکس بیتفاوت و منفعل در برابر آن نیست، بلکه کنش ارتباطی او، کنشی عقلانی در انتخاب و گزینش و بازبرخورد آگاهانه است که مبنای آن نوعی توافق و تعامل است. از سویی، فرآیند اعمال نظر (قدرت) را نزد اصحاب رسانه به عنوان تولید (ارسال)کننده پیام، تضمین میکند و از سوی دیگر نیاز فرهنگی مخاطب را در تبیین هویت فردی و اجتماعی خویش برآورده میسازد.
برای مثال در انتخابات ریاست جمهوری در فرانسه، هر یک از دو حزب راه یافته به دور دوم یعنی راست افراطی (به رهبری مارین لوپن) و حزب میانه رو (به نمایندگی امانوئل ماکرون) هم در شکل پیام یعنی هم در سطح ادبیات و ساختار زبانی شعارهای انتخاباتی و هم در شیوه ارسال و پوشش آن، گزینشهای خود را دارند که اگر چه هر یک در مضمون شعار و پیام سیاسی- اقتصادی خود، تجانس و مشابهتهایی هم با دیگری داشته باشد- با این حال- دقت در نوع زبان و بافت ادبیات بکار رفته در آن، به روشنی تعلق هر شعار و هر پیام را به حزب یا گروه خود مشخص میسازد.
بدین شکل، پیش از آنکه مفهوم و مضمون شعارها نمایانگر احزاب و اهداف سیاسی- اقتصادی آن باشد، شکل پیام و نوع ادبیات بکار رفته در آن گویای تفکرات و منش سیاسی آنها خواهد بود و عیناً همین منطق در انتخابات ریاست جمهوری در ایران نیز مصداق مییابد.
جدا از نتیجه سیاسی انتخابات، چه در فرانسه و چه در ایران، دستآورد بزرگ فرهنگی که میتواند در چنین برهههای حساسی (مانند انتخابات ریاست جمهوری) بر طیف وسیعی از جامعه، چه به عنوان تولیدکننده و ارسالکننده پیام و چه مخاطب به عنوان دریافتکننده و کنشگر، اثر گذار باشد، رشد سواد رسانهای و انتخاب و گزینش درست در شکل پیام و نوع رسانه، با توجه به سطوح ارتباطی باشد و نه صرفاً بر مبنای وعده و شعار و پیامهای غیر واقع و خبرهای دستکاری شده و خلاصه آنکه گاه نگفتن چیزی یا به اشتراک نگذاشتن و یا فقط برای لایک، لایک نکردن خیلی بهتر از پشت سر هم به اشتراک گذاشتن و لایک کردن است. به قول شیخ اجل، سعدی شیرازی؛
«تا مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد»
فرزاد میرحمیدی