شهر من
حسین اسرافیلی
دیده ام، تن های بی سر را به خاک
سینه ها دیدم فراوان، چاک چاک
آسمان، در چشم یاران تنگ شد
مسجد و محراب از خون، رنگ شد
سنگ و خاک جاده با خون شسته ایم
زیر آوار، آشنایان جسته ایم
این همه بیداد، آخر بگذرد
زخم تیر و تیغ و خنجر بگذرد
شهر من! ای شهر پر آوای درد
ای نشان پایداری در نبرد!
زیر هر گامی شقایق کاشتیم
تا که این پرچم فرا افراشتیم
قلب تاریخ زمینی شهر من!
غرقه در خون این چنینی شهر من!