kayhan.ir

کد خبر: ۱۰۱۰۶۹
تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۸:۰۰
فرانکلین، انجمن ایران و آمریکا و دیگران

تزریق باستان‌گرایی و خودباختگی


از جمله افکار و اندیشه‌هایی که «همایون صنعتی زاده» و موسسه فرانکلین از طریق چاپ و نشر کتاب‌های درسی و همچنین نشریات و مجلات فوق برنامه در ذهن کودکان و نوجوانان القاء می‌کردند، علاوه بر تبلیغ سبک زندگی غربی تحت عنوان مدرنیسم و تجدد گرایی و ناکارآمد خواندن سبک زندگی اسلامی-ایرانی، ارائه روایتی موهوم از تاریخ به اصطلاح ایران باستان بود تا از آن، دورانی شکوهمند بسازند که گویا ورود اسلام به ایران - با عنوان حمله اعراب- آن را نابود و مضمحل ساخت و نتیجه بگیرند که پس از آن هم به کلی تمدن ایران از بین رفت و اگر گاهی نشانه‌هایی از تمدن ایرانی هویدا می‌شد همان بقایای تمدن ایران باستان بوده است. در این روایت مجعول، تمدن اسلامی -که بنا به روایت معتبرترین مورخین غربی مانند «ویل دورانت»، «جرج سارتن»، «آدام متز» و ... زمینه‌های رنسانس و بنیاد تمدن امروز بشری را به وجود آورد- محلی از اعراب نداشته و آنچه از آن تمدن پرشکوه و انسان ساز در این گونه تاریخ‌سازی‌ها حکایت می‌شود، جز تصویری سیاه و خشن و عقب افتاده از اسلام و تاریخ آن در ذهن مخاطب برجای نمی‌گذارد!
تزریق برتری تمدن موهوم ایران باستان از طریق کتاب‌های درسی و توسط موسسه آمریکایی فرانکلین به حدی شدید و حاد بود که حتی برخی از شیفتگان آن به اصطلاح تمدن به آن اعتراف دارند. «شیرین صنعتی» (خواهر همایون صنعتی زاده) این اعتراف را این گونه می‌نویسد:
... برادرم «همایون صنعتی» ... در متن و در تصویرگری کتاب‌های درسی ایران دگرگونی و تحول به وجود آورد، به ویژه در کتاب‌های تاریخ و جغرافیای دوره دبستان که دختر بچه ده ساله‌ای مانند من را شیفته تاریخ باستان ایران کرد. در کلاس پنجم، کتاب درسی تاریخ را با تیتر «تاریخ ایران از آغاز تا اسلام» برای سال پنجم دبستان تالیف «دکتر پرویز خانلری»، نقاشی از «محمد زمان زمانی»، «پرویز کلانتری» و «غلامعلی مکتبی» در اول سال تحصیلی به دستم دادند. روی جلد آن، بنای تخریب نشده تخت جمشید به چشم می‌خورد با ستون‌های برافراشته زیبا و پله‌هایی که بر دیواره آن، نقوشی حجاری شده به مرغزاری رنگارنگ ختم می‌شد. قطع این کتاب کمی بزرگتر از DIN A4، در حدود رحلی بزرگ بود و به خاطر این قطع بزرگ و تصاویر رنگی زیبایش، بین ما نوجوانان بسیار محبوب. کتاب با متن پدران ما پیش از تاریخ، غارنشینان به خط نستعلیق و تصاویر ساده و کودکانه شروع می‌شد و با کشاورزان، ده نشینان، دوران پیش از تاریخ، تمدن‌های نخستین ادامه پیدا می‌کرد. در مبحث بعدی مطالبی درباره سومریان، اکدیان، ایلام یا انشان و بابل به قدری ساده، پرمحتوی و برای نوجوانان گیرا و گویا توضیح داده و زیبا ترسیم شده بودند که به خاطر دارم حتی در اوقات فراغت این کتاب را بارها و بارها می‌خواندم و با بابلیان و آشوری‌ها سوار بر عرابه به جنگ می‌رفتم. اما هنگامی که نوبت به مبحث آمدن ایرانیان می‌رسید، شوق تماشاکردن تصاویر با رنگ آمیزی بسیار دلپذیر و لذت خواندن کتاب دو چندان می‌شد. شاهنشاهی مادها، نام‌های دایاکو، فرورتیش، هووخشتر، ایشتوویگو در گوش هایم آوای دلپذیری داشتند. شاهنشاهی هخامنشی و داستان کودکی کوروش از زبان تاریخ نویسان یونانی را شاید هزاران بار خواندم... از آن دوران آرزو می‌کردم که روزی بتوانم این گل نوشته (منشور کوروش) را بخوانم...در این فصل نوین از تاریخ باستان، همایون صنعتی می‌کوشید با دسترسی به منابع، مدارک و اسناد عهد عتیق، به ویژه ترجمه و تحشیه آثار و مقالات مهم پژوهش‌های خاورشناسان غرب و مطالعات منابع خاور باستان و منابع ایرانی پیش از اسلام و ایران اسلامی به دستاوردهای نیاکان ما برسد. بهترین مثال در این مورد، پیشگفتار کتاب تاریخ علم در ایران و شرق باستان است که در آن تاکید می‌کند ایرانیان گاهشماری زرتشتی را از گاهشماری مصر باستان اقتباس کرده اند...
این جملات نشان می‌دهد که باستان گرایی برای رژیم طاغوت و اربابان آمریکایی اش، چه پروژه عظیم و با اهمیتی بوده که آموزش آن را از دوران خردسالی و نوجوانی کلید می‌زدند و با هر وسیله‌ای اعم از روایت‌های جذاب و گیرا، تصاویر رنگی و جذاب و جلوه‌های فریبنده، سعی می‌کردند تاریخ پردازی جعلی خویش از ایران باستان را به خورد نوآموزان و دانش‌آموزان بدهند تا آنچنان در عمق ذهن فرد جای بگیرد که همچون شیرین صنعتی برای همیشه او را شیفته و واله آن تاریخ بگرداند و در مقابل آنچه به عنوان تمدن اسلامی تصویر می‌شود، برای همیشه بایستد!
«مهدخت صنعتی» (خواهر دیگر  همایون صنعتی زاده) نیز درباره تاکید برادرش بر مطالعه تاریخ ایران باستان می‌گوید:
... یادم می‌آید در تمام کودکی به من می‌گفت تا ایران باستان را نخوانی، آدم نمی‌شوی. در واقع همان مطالعات، اثرش را روی همایون گذاشت...
«مهدخت صنعتی» اشاره می‌کند که احتمالا «یحیی دولت آبادی» (فراماسون مشهور دوران پس از مشروطه) «همایون صنعتی» را به سمت مطالعه کتب ایران باستان هدایت کرد.
اعزام کارکنان موسسه فرانکلین به آمریکا
از همین روی بود که برای هرچه تاثیرگذارترکردن روایت‌های ساختگی و جذاب‌تر نمودن آن با تصاویر و رنگ آمیزی، اقدام به اعزام گروهی از نویسندگان و مترجمان و تصویرگران کتاب به آمریکا نمودند تا مستقیما زیر نظر کارشناسان آمریکایی آموزش ببینند.
افشار به فرستادن نویسندگان و مترجمان و تصویر گران ایرانی به آمریکا برای آموزش این گونه اشاره می‌کند:
... بطور مثال برای آموزش دیدن، کسانی چون: «محمود صناعی»، «احمد آرام»، «محمود بهزاد»، «رضا رقصی»، «مصطفی مقربی»، «محمود قربانی»، «حافظ فرمانفرماییان»، «هوشنگ پیر نظر»، «فتح الله مجتبایی»، «داریوش همایون» را به تناوب به آمریکا فرستاد. در سال 1342 و بعد امکان سفر برای ناشران، ویراستاران و هنرمندان موسسه فرانکلین را پیش آورد. به یاد می‌آورم که «عبدالرحیم جعفری»، «جواد اقبال»، «زمان زمانی»، «پرویز کلانتری»، «هرمز وحید»، «لیلی ایمن»، «ثمین باغچه‌بان»، «شهناز سرلتی» و امثال آنها به همت «همایون» برای آشنا شدن با مبانی جدید نشر و تولید کتاب به آمریکا سفر کردند...
«پرویز کلانتری» که یکی از افراد اعزامی فرانکلین به آمریکا برای آموزش بوده، درمورد دوره آموزشی خود می‌گوید:
... من و «زمان» (زمانی) همراه مولفان کتاب‌های درسی در 1960 به آمریکا رفتیم و در نیویورک در استودیوی Dan-Row در قلمرو تصویرگری کتاب‌های درسی مشغول کارآموزی شدیم و دیگران هم به فراخور دانش خود با شرکت در سمینارهای کتاب‌های درسی در دانشگاه کلمبیای نیویورک بسیار بهره بردند و این جریان تاثیر گذاری در دیگران در تمام دوران حیات صنعتی زاده ادامه داشت...
«عبدالرحیم جعفری» هم درباره اعزام دیگر ناشران توسط «صنعتی‌زاده» به آمریکا می‌نویسد:
... در سال 1342 «همایون صنعتی زاده» به دعوت موسسه مرکزی فرانکلین، عده‌ای از ناشران را برای مطالعه در امر فروش و توزیع و چاپ کتاب به آمریکا و فرانسه و انگلیس فرستاد تا با تشکیل جلسات و سمینارها با ناشران و کتابفروشان این کشورها، کار آنها را از نزدیک مشاهده کنند. «جواد اقبال»، «حسن معرفت»، «ابراهیم رمضانی»، مدیر انتشارات ابن‌سینا و همسرش، آقای «مجید روشنگر» عضو فرانکلین تهران و مدیر شرکت کتاب‌های جیبی و همسرش، آقای «ناصر شفق»، مدیر انتشارات صفی علیشاه، آقای «کارنگ» مدیر شعبه فرانکلین تبریز، آقای «جهانگیر شمس آوری»، آقای «محمود عظیمی»، مدیر کتابفروشی دهخدا و من، «عبدالرحیم جعفری»، مدیر انتشارات امیرکبیر از دعوت شدگان بودیم که پس از بازگشت از آمریکا، به لندن و بازدید از بخش انتشارات دانشگاه آکسفورد و سپس به پاریس برای دیدار و اطلاع از وضع توزیع کتاب به انتشارات گالیمار رفتیم...
ساواک به دنبال کسب خبر از منابع خود در موسسه فرانکلین می‌نویسد:
... عموما کارمندان فرانکلین معتقدند که عده‌ای از افراد این موسسه مستقیما از طرف سازمان CIA حمایت می‌شوند. عده‌ای بدون سر و صدا از طرف فرانکلین و با خرج این موسسه به اروپا می‌روند و بدون اینکه کسی آگاهی پیدا کند تمام مخارجشان از طرف فرانکلین پرداخت می‌گردد...