اعجاز انقلاب اسلامی و اکسیر جبههها (مقاله وارده)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی
از برکات گرانقدر و پراهمیت انقلاب اسلامی، این است که روحیه فسرده و بیانگیزه مردم در دوره سیاه پهلوی را نشاط بخشید و به نقش تاریخ ساز تودهها واقفشان نمود. ملت را به صحنه حضور آورد، تعیین سرنوشتشان را به دست خودشان سپرد، ظرفیت عظیم آنان را فعلیت بخشید و پاسداری از حق و پشتیبانی از ارزشها را به مثابه وظیفهای دینی و انسانی به خودشان واگذار نمود.
توان والای ملت که در حقیقت، تجلیگاه اراده الهی است، چون به مدد برخیزد و به میدان آید، مشکلات را آسان و خطرات و فتنهها را بیاثر میکند. نمونههای فراوانی در تاریخ پرفراز و نشیبِ انقلاب اسلامی وجود دارد که هر زمان کشور از سوی دشمنان داخلی و خارجی دچار بحران و تهدیدی شده، مردم آگاه و فهیم ما با حضور خود در صحنه، آن را خنثی بلکه تبدیل به فرصت بهرهبرداری به نفع انقلاب نمودهاند که از نمونههای درخشان و ماندگارِ آن، هشت سال دفاع مقدس میباشد.
جنگ خصوصا از نوع تحمیلی آن بجز کشتار، خانمانسوزی، قحطی و بدبختی به همراه ندارد. کشوری که دچار جنگ میشود آتش تلفات و ویرانی دامن آن را میگیرد. خانوادههای زیادی بیسرپرست میشوند، روستاها خالی از سکنه میشود، جمعیت مرزها خانه به دوش و آواره میگردند و ویرانی و آثار تلخ جنگ، سالها بر چهره آن کشور باقی میماند.
انقلاب نوپای اسلامی که هنوز از کارها نپرداخته و از رسیدگی به امور فارغ نشده بود، به ناگاه دچار حملهای همهجانبه از طریق دریا، هوا و خاکِ مرزهای غرب و جنوب گردید که میتوانست چنین حمله گستردهای کار کشور را یکسره کند. گو اینکه صدام نیز به همین نیت که پس از یک هفته به تهران خواهد رسید، وارد معرکه جنگ گردید.
البته باید متذکر شد که این جنگ هرگز تقابل رژیم بعث با جمهوری اسلامی ایران نبود. بلکه صدام از پشتیبانی دو ابرقدرت آن روزگار؛ آمریکا و شوروی برخوردار بود و بسیاری از کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه نیز با وی همکاری میکردند. مشهور است که ۸۰ کشور در جنگ علیه ایران شراکت داشتند و به رژیم بعث کمکهای تسلیحاتی، مهندسی و مالی میکردند. همچنین خلبانان و سربازانی با ملیتهای مختلف در ارتش صدام وجود داشت. این جنگ که طولانیترین جنگ قرن لقب گرفته به شکل ناجوانمردانهای، نابرابر و ظالمانه بود.
ماشین جنگی صدام علاوهبر آنکه با پیشرفتهترین ابزارآلات از تانک و سلاح و هواپیما پشتیبانی میشد، مجهز به سلاحهای نامتعارف و تسلیحات شیمیایی نیز بود. این سلاحها از سوی برخی کشورهای اروپایی تأمين میشد و در اختیار صدام قرار میگرفت. بمبارانهای شیمیایی یکی از فاجعهبارترین جنایات صدام بود که هرگاه در برابر نیروهای دلیر و مقاوم ما کم میآورد و یا با شکستی روبهرو میشد، بدین وسیله انتقام میگرفت که یک نمونه آن حمله شیمیایی به شهر حلبچه میباشد.
هر کشوری با این شرایط اگر سقوط نکند، اوج هنرش آن خواهد بود که با واگذاری بخشهایی از خاک خود به دشمن، صلح و ثبات را دوباره به میهن بازگرداند.
اما از آنجا که انقلاب اسلامی ما نمایشگاهی از عجایب و شگفتیهاست، جنگ خانمانسوز را تبدیل به حماسهای پرشکوه کرد که از آن به «دفاع مقدس» تعبیر میشود. نفسهای پاک و پیامبرگونه حضرت روح الله خیلی زود اثر نمود و جوانانِ دُردانهای که تا دیروز بر سفره پدر و مادر مینشسته یا نان آور همسر و فرزندان خود بودند، پیام رهبر انقلاب را گرفتند و راهی جبههها شدند و به عنوان بسیجی در کنار نیروهای فداکار ارتش و سپاه قرار گرفتند.
پس از آن بود که سنگرها تبدیل به کلاس عرفان عملی گردید و آتش و انفجار و صفیر خمپارهها، سفیر دوست شد. رزمندگان عزیز در جبههها با نیایش و توسل و اشک به مرتبهای از خلوص و رشد میرسیدند که تنها آرزویشان شهادت و رسیدن به وصال محبوب بود.
آنان در عین اینکه در روز شجاعانه میجنگیدند و حماسه میآفریدند، شبها نیز در خلوتکده انس با خدای خویش نجوا داشتند و حجابهای ظلمانی و موانع رسیدن به معبود را برطرف میساختند. شبهای جبهه نمونههای روحانی و نابی از این دست را در سینه خود نهفته است. رزمندگان در گوشه سنگر، زاویه کانال یا کنار خاکریز، در خلوت خود با خدای مهربان به راز و نیاز میپرداختند. با چشمان اشکبار به مرگ لبخند میزدند و از خدایی که اینک عشقش با تار و پود وجودشان درآمیخته بود صادقانه بلکه عاشقانه و عارفانه میخواستند آنان را بپذیرد. گاه صورت خود را بر خاک جبهه مینهادند و از فراق محبوب آنچنان میگریستند که مادری در سوگ فرزند خود! و اینچنین جبهههای آتش و خون تبدیل به نیایشگاه و وادی عشق و ایثار شد.
چه بسا رزمندگانی که یک شبه ره صد ساله را طی کردند و در جبهههای رزم با دشمن بعثی به درجهای از بندگی و پاکی روح رسیدند که در برابرشان هیچ حجاب و پردهای وجود نداشت و عالم ملکوت را بالعیان مشاهده میکردند. بسیاری از رزمندگان ما از زمان شهادت خود آگاه بودند و آن را با برخی از اطرافیان خود در میان میگذاشتند. عدهای نیز در وصیت یا نیایش خود از خداوند میخواستند به گونهای خاص به شهادت برسند. برخی دوست داشتند هیچ اثری از پیکر مقدسشان باقی نماند و چون شمعی در پیشگاه محبوب بسوزند و فانی شوند. یا بالعکس برخی میخواستند بدنشان سالم و بدون جراحت به شهر و دیارشان بازگردد. عدهای نیز با الگو گرفتن از واقعه کربلا، از خداوند طلب میکردند پیکرشان چون حضرت سیدالشهدا علیهالسلام بدون سر یا مانند علمدار باوفا حضرت ابوالفضل العباس(ع) بدون دست بازگردد و شگفت آنکه شهادت آنان مطابق با خواستهشان واقع میشد.
فضای ملکوتی جبهه آنچنان خاص و استثنایی شده بود که عارفان بزرگی همچون آیتالله دستغیب و آیتالله مدنی(شهدای محراب) و دیگر بزرگان عرصه اجتهاد و حکمت که عمری را در راه مجاهده با نفس سپری کرده بودند، ضمن اعلام آمادگی برای اعزام به جبهه، از اینکه لباس رزم بپوشند و در کنار جوانان نورانی رزمنده خدمت کنند مباهات مینمودند.
امام راحل نیز بارها آن جوانان پاک و شهادت طلب را ستود و نیز در پیامی به آنان فرمود: «من بر دست و بازوی شما بوسه میزنم و بر این بوسه افتخار میکنم.» و اینها نبود جز مقام عرفان و سلوکی که آن عشقبازان معرکه نبرد از گذرگاه جهاد و ایثار و جانبازی کسب کرده بودند. و چه زیبا آیه شریفه ۲۳ احزاب وصف حالشان بود: «مِنَ المُؤمنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنْهُم مَن قَضی نَحبَهُ وَ مِنهُم مَن یَنتَظِرُ؛ از میان مؤمنان، رادمردانى هستند که بر سر پیمان خود با خدا صادقانه ایستادند. گروهی از آنها عهد خویش را به انجام رسانیده و شهید شدند و گروه دیگر در انتظار شهادتند.»
آری بسیاری از آن دلیرمردان به شهادت رسیدند و بخش اعظمی که گاه تا مرحله مجروحیت رفته و به شرف جانبازی نایل آمده بودند چیزی جز شهادت نمیخواستند. جبههها محل تربیت، رشد و بلوغ دینی و ایمانی جوانان شده بود و چنین موضوعی در تاریخ جنگها نظیری نداشت و قابل مقایسه با غزوات صدر اسلام بود.
رزمندگان عزیز در ارتش و سپاه و بسیج همزمان در دو جبهه پیروز شده بودند. آنان در جهاد اصغر و رویارویی با دشمن اجازه ندادند حتی وجبی از این خاک مقدس در تصرف دشمن بماند و در جهاد اکبر و مبارزه با نفس به چنان جایگاهی رسیده بودند که در حریم پروردگار مهربان و جایگاه «عِندَ رَبِّهِم یُرزَقُون» پناه گرفتند.
این هنر انقلاب اسلامی بود که چهره مخرب، زشت و ویرانگر جنگ را آنچنان زیبا تصویر کرد که پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، رزمندگان در جبههها از اینکه با پایان یافتن دفاع مقدس دروازه شهادت بسته میشود، میگریستند.
در جنگ تحمیلی دوازده روزه نیز اگر پیروز شدیم، به یاد داشته باشیم که این نبود مگر به برکت تجربه گرانسنگ هشت سال دفاع مقدس و همت والای سردارانی که آن زمان گمنام و با دست خالی در برابر دشمن مسلح پیروز شدند. آنان این بار اما پیشرفتهترین سلاحها را که برآمده و ساخته شده از نبوغِ متکی به ایمانشان بود در برابر آمریکا و اسرائیل به کار گرفتند و آنچنان فتح الفتوحی را به ثبت رسانیدند که همه جهان را به شگفتی و تحسین واداشت.
بسیار بجاست که در اینجا از سرداران شهیدمان که رزم و شجاعتشان مایه مباهات است یادی کنیم و بر نامشان صلواتی اهدا نماییم. شهدای بزرگواری چون مصطفی چمران، علی صیاد شیرازی، حسن باقری، محمد جهان آرا، قاسم سلیمانی، حسین همدانی، محمد ابراهیم همت، حسین خرازی، مهدی باکری، محمد بروجردی، احمد متوسلیان، مهدی زینالدین، مجید زینالدین، احمد کاظمی، محمود کاوه، یوسف کلاهدوز، حسین سلامی، محمد حسین باقری، حسن طهرانی مقدم، امیرعلی حاجیزاده، غلامعلی رشید، منصور ستاری، جواد فکوری و دیگر سرداران بزرگوار و پرافتخار این مرز و بوم.