kayhan.ir

کد خبر: ۲۹۷۷۵۶
تاریخ انتشار : ۲۷ مهر ۱۴۰۳ - ۱۹:۲۵
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- 51

عملیات کنگره

 
 
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
با پایان یافتن کنفرانس افرادی که از واشنگتن آمده و حامیان مالی مراسم بودند جشن گرفتند. ویزنر «صمیمانه‌ترین تبریک‌های» خود را به همه دست اندر‌کاران تقدیم کرد.  او نیز به نوبه خود تبریکاتی از سوی طرفداران سیاسی‌اش دریافت کرد. نماینده وزارت دفاع، ژنرال جان ماگرودِر1 از آن به عنوان «یک عملیات مخفی دقیق که در بالاترین سطح نخبگانی انجام شد.... یک جنگ نامتعارف در بهترین حالت خود» تمجید کرد. گزارش شد که خود رئیس جمهور ترومن «بسیار خشنود است». مقامات اشغالگر آمریکایی در آلمان احساس کردند کنفرانس «کمک شایانی در تقویت روحیه برلین غربی کرده است، اما معتقد بودند مهم‌ترین تاثیر آن نهایتا در روشنفکرانی که از سال 1945 از لحاظ سیاسی سرگردان شده بودند احساس خواهد شد». گزارشی ادعا کرد که کنگره آزادی فرهنگی «در واقع تعدادی از رهبران برجسته فرهنگی را وادار کرده است که از زهد عارفانه و پیچیده خود به نفع یک موضع قوی در برابر تمامیت خواهی 
دست بکشند».
این نتیجه‌گیری شاید کمی اغراق آمیز باشد، [اما از همان ابتدا] هدف، فروش کنگره به استراتژیست‌های سطح بالا در دولت بود. مطمئنا هیو ترور-روپر هنوز متقاعد نشده بودند. بلافاصله بعد از بازگشت او به انگلستان اخباری به دست ترور-روپر رسید مبنی بر اینکه مقامات وزارت خارجه [آمریکا] از همتایان خود در وزارت خارجه [بریتانیا] گلایه کردند که: «نماینده شما مراسم ما را خراب کرده است». این [حرف] به تنهایی ثابت می کرد که سوءظن ترور-روپر مبنی بر نقش دولت آمریکا در ماجرای [کنفرانس] برلین بیراه نبوده است. همچنین نشان می داد مقامات آمریکایی از رفتاری که ترور-روپر از خود نشان داده بود خشمگین هستند. جوسلسون- و مافوق‌هایش در سیا- دریافته بودند که برای جلب نظر روشنفکران بریتانیایی به پروژه خود باید تلاش‌های نویی صورت گیرد.
فصل ششم
ما باید در این کارزار بزرگ حقیقت صدایمان را به گوش جهانیان برسانیم. این وظیفه، جدا و متمایز از سایر عناصر سیاست خارجه ما نیست [بلکه جزوی از سیاست خارجه ماست].
رئیس جمهور هری ترومن، 1950
علی‌رغم سرسختی برخی از اعضای هیئت بریتانیایی، ویزنر راضی بود که کنفرانس دستاوردی بیش از سرمایه‌گذاری او داشته است. گرچه آینده آن هنوز مبهم بود، اما اکنون به «فهرست دارایی‌های تبلیغاتی» سیا اضافه شده بود، فهرستی رسمی که تعداد افراد و کانال‌های روزافزونی که سازمان می توانست بر آن‌ها تکیه کند را مستند می کرد. به طور غیر رسمی به این [ دارایی‌ها که ابزار نفوذ سیا بر افکار عمومی بودند] «ویزنر ورلیتزِر2» می گفتند، این لقب نشان می‌داد چه در ذهن سازمان می‌گذرد و چه انتظاری از این «دارایی‌ها» دارد: ویزنر بتواند با فشار دادن یک دکمه، هر آهنگی را که دوست داشت بشنود.
ویزنر دوباره سراغ مسئله ملوین لاسکی می‌رود، شخصی که حضور طاووس‌وارش در سراسر برلین به شدت خشم او را برانگیخته بود. دستور قبلی او مبنی بر حذف لاسکی از صحنه اصلی خیلی آشکار رد شد. او یادداشت شدید اللحنی با عنوان «کنگره برلین برای آزادی فرهنگی: فعالیت‌های ملوین لاسکی» نوشت و بیان داشت که «در چشم بودن لاسکی یک اشتباه بزرگ است و بهترین دوستان ما هم در وزارت خارجه همین نظر را دارند، او الزامات کاری را اصلا رعایت نمی‌کند، آشکارا خیلی ریشه‌دار‌تر از آنی که انتظارش را داشتم تسلیم وسوسه راحتی شده (ساده کار می‌کند) و توجهی به [مسئله] امنیت و سایر ملاحضات فنی که از اهمیت بالایی برخوردارند، ندارد». ویزنر حرف خود را صریح می گوید: بدون حذف لاسکیِ خود‌‌سر از کنگره آزادی فرهنگی، سیا به حمایت خود از تشکیلات ادامه نخواهد داد.
یادداشت ویزنر به آلمان ارسال شد. «ماموری که در دفتر هماهنگی سیاست ها این یادداشت را دریافت کرد بسیار خشمگین شد و یادداشت اعتراضی شدیداللحنی برای ویزنر فرستاد، اما [عملا] چیزی اتفاق نیفتاد. لاسکی باید می رفت و دفتر هماهنگی سیاست‌ها به این نتیجه رسید که لاسکی را باید از پروژه کنار بگذارد». دو توضیح ممکن برای این موضوع وجود دارد: 
یا لاسکی با دفتر هماهنگی سیاست ها رابطه داشته، پس یک تهدید امنیتی واقعی محسوب می‌شده چون او از گفتن کمترین دروغ خودداری کرده بود؛ یا او همان طور که همیشه ادعایش را می‌کرد یک عملگرای خود مختار بوده، بنابراین سیا قاطعانه ورود کرد و او را کنار گذارد. این اولین مورد از موارد بسیاری بود که سیا از قوه قاهره [برای پیشبرد اهداف خود] استفاده کرد. مامور دفتر هماهنگی سیاست‌ها که مسئول حذف لاسکی بود، مایکل جوسلسون نام داشت. هر‌گونه ابراز ناراحتی و خشم [از این تصمیم]، در آینده برای جوسلسون گران تمام می شد. لاسکی و جوسلسون از پیش پیوند مستحکمی با هم داشتند که شاهدان عینی، بعدها آن را ناگسستنی یافتند. فهم روانشناختی این رابطه دشوار است: نفوذ لاسکی بر جوسلسون، که از هر نظر مافوق او [یعنی لاسکی] محسوب می‌شد، منحصر به فرد بود. یکی از اعضای کنگره می‌نویسد: «جوسلسون گاهی از نشنیدن‌های عمدی لاسکی ناراحت می‌شد. او گاهی اوقات از ناتوانی لاسکی در تصور عواقب حرف ها و اقداماتش به خشم می‌آمد، اما در عین حال هر چه می‌توانست او را تحسین می‌کرد و مات تماشای او می‌شد».
پانوشت‌ها:
1- John Magruder
2- Wisner’s Wurlitzer به معنای بازوی رسانه ای ویزنر