یادی از شهید مدافع حرم ناصر مسلمسواری
کارگر سادهای که قهرمان شد (حدیث دشت عشق)
شهيد ناصر مسلمسواري، دومین شهید مدافع حرم اهواز است. یک کارگر ساده و بیادعا که اخلاص، شجاعت و عشق او به دین و ولایت و فداکاریهایش در میدان رزم، او را به الگویی مانا برای نسل جوان و همشهریهایش تبدیل کرده است.
شهید مدافع حرم مسلمسواری، امکان حضور در سوریه و مقابله با تروریستها را نداشت، اما آنقدر پیگیری کرد تا بالاخره مجوز اعزام را گرفت.
همسر شهید مسلمسواری در مصاحبه با کیهان درباره شرط وی برای ازدواج گفته است: «در اولین جلسهای که با هم صحبت کردیم؛ بیمقدمه دو شرط برای ازدواجمان مطرح کرد، شرط اول مقید بودن به نماز، مخصوصا نماز صبح بود و دوم رعایت حجاب. همین حقیقت بود که مرا به سوی ناصر جذب کرد؛ در دوره و زمانهای که جوانها کمتر دغدغههایی از این دست دارند؛ یک پسر 21 ساله شرط ازدواجش را نماز گذاشت و این خیلی برایم مهم بود.»
فرزند شهید نیز درباره دلیل اعزام وی به سوریه گفته است: «بابا مرا صدا زد. به من گفت علیرضا میخواهم مثل یک مرد به من قولی بدهی. گفتم بابا چه قولی؟ بابا تلویزیون را روشن کرد. جنگ در سوریه را نشان میداد. به من گفت: علیرضا میدانی اینها چه کسانی هستند؟ گفتم: بله اینها داعشیها هستند. گفته بود میدانی اینها ظلم میکنند و مردم بیگناه را میکشند؟ گفتم: بله. گفت: من لیاقت نداشتم در زمان جنگ باشم و سربازی هم نرفتم که به کشور و مردمم خدمت کنم. (چون فرزند شهید بود معاف شده بود.)میخواهم بروم در سوریه از مردم دفاع کنم تا افتخاری برای آقا امام زمان(عج) و امام خامنهای باشم. بعد از شهادتم به مادرت بگو.»