جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر- ۱۵
تلاشهای روسیه برای معرفی فرهنگ آمریکایی
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
در سال 1947، روسها با افتتاح «خانه فرهنگ» در [بلوار] آنتِر دِن لیندِن[واقع در برلین] آتش [و جبهه] دیگری [در نبرد فرهنگی علیه جبهه رقیب]گشودند. این ابتکار، افسر امور فرهنگی بریتانیا را بهت زده کرد. او با حسادت [و تاسف] گزارش داد که این مؤسسه «از هر کاری که سایر متحدان انجام دادهاند پیشی گرفته است و تلاش بسیار اندک ما را هم در سایه قرار میدهد [و به حاشیه میراند].... این مؤسسه دارای مجللترین وسایل و امکانات است- مبلمان خوبی دارد، که بسیاری از آنها عتیقه هستند، در هر اتاق فرشهایی پهن شده، درخشش نور در فضا موج میزند، بسیار گرم و راحت است و همه چیز به تازگی رنگآمیزی شده.... روسها به راحتی هر چیزی را که خواستهاند مصادره کردهاند.... یک اتاق مخصوص الکل و سیگار وجود دارد.... با فرشهای نرم و لوسترهایش بسیار جذاب و تقریبا خیالی به نظر میرسد.... این یک نهاد فرهنگی پر عظمت است که به بخش وسیعی از تودههای مردم دسترسی خواهد داشت
[و پیام خود را به گوش آنها خواهد رساند] و کارهای زیادی برای مقابله با این نظر غالب که روسها افرادی غیر متمدنی هستند، انجام میدهد. این اقدام مخاطرهآمیز اخیر تا آنجایی که به ما مربوط میشود بسیار ناامیدکننده و تاسف بر انگیز است-سهم ما [در نقشآفرینی و مواجهه با آنها] اندک است- [سهم ما فقط] یک مرکز اطلاعات و چند اتاق مطالعه[میباشد]که بهخاطر نبود زغالسنگ مجبور به تعطیلی شدهاند!.... این ورود [آتشین] روسیه به [نبرد] فرهنگی باید مایه تنبه و حرکت ما به سمت تبیین دستاوردهای بریتانیا در اینجا در برلین بشود تا بتوانیم پاسخ متقابل را به حیلههای آنها بدهیم». درحالی که بریتانیا فاقد زغالسنگ برای گرم کردن اتاق مطالعه بود، آمریکاییها آنچنان جسارت این را داشتند که با افتتاح [مؤسساتی تحت عنوان] «خانههای آمریکا»
(Amerika Häuser: آمریکا هاوزر) آتش متقابل را به سمت نیروهای شوروی بگشایند. این مؤسسات که به عنوان «دیدهبان فرهنگ آمریکایی» عمل میکردند و آرامش موقتی را به دور از شرایط آب و هوائی تلخ [و سرد] در اتاقهای مطالعه با مبلمان راحت فرآهم میساخت و نمایش فیلم، موسیقی رسیتال (تکنوازی یا تکخوانی)، سخنرانیها، نمایشگاههای هنری را در دستور کار خود قرار داده بود که تاکید قاطع همه آنها بر آمریکا
[و فرهنگ آمریکایی] بود.
یک مدیر امور آموزشی و روابط فرهنگی در یک سخنرانی با عنوان: «بیرون از آوار» به ماهیت حماسی وظایف کارکنان خانه آمریکا تاکید میکند: «افراد کمی تاکنون توفیق این را پیدا کردهاند که بخشی از ماموریت بسیار مهم و پرچالش باشند، یا فردی با دامهای گستردهای که برای او پهن کردهاند، یا افرادی برای کمک به ارتقاء سطح فکری، اخلاقی، معنوی و فرهنگی آلمان شکستخورده، فتح شده و اشغال شده». اما او اشاره میکند که «برخلاف کمک شایانی که آمریکا در حوزه فرهنگی ارائه کرده، اما عموم مردم، حتی خود مردم آلمان، و نیز بقیه مردم دنیا از این کمک بیاطلاع هستند. [در بین اذهان عموم] فرهنگ ما یک فرهنگ مادی گرایانه قلمداد میشود، و یک فرد [در زندگی خود] کرارا این جمله را [از دیگری]خواهد شنید که: ما مهارت و هوش داریم، و شما [فقط] پول دارید».
به لطف پروپاگاندای روسیه، مردم دنیا عمدتا فرهنگ آمریکایی را یک فرهنگ عقیم و بیثمر میدانستند، از نظر آنها آمریکا یک کشوری بود که مدام درگیر آشوب و
تعقیب و گریز است، مردمانش آدامس میجوند و مهاجرانی هستند که با تولیدات شرکت نایلونی و سلفون دوپانت، برای آنها حفاظ درست شده است. خانههای آمریکایی تلاشهای فراوانی برای [از بین بردن و] معکوس کردن این کلیشه [و ذهنیت] منفی انجام دادند. یکی از مدیران مشتاق و علاقهمند خانههای آمریکایی مینویسد: «یک چیز کاملا قطعی است».
«مواد چاپی که از آمریکا به اینجا آورده میشود.... تاثیر بسیار عمیقی بر آن دسته از محافلی در آلمان گذاشت که برای نسلها فکر میکردند آمریکا از لحاظ فرهنگی یک کشور عقب مانده است، محافلی که کل را به خاطر خطاهای چند بخش محکوم میکردند». کلیشهها و انگارههای مبتنی بر پیشفرض عقبماندگی فرهنگی آمریکا خیلی زود با برنامه «کتابهای خوب» رنگ باخت و آن محافل مشابهی که از گفتهها و مطالبی که چهره آمریکا را مخدوش میکرد حمایت میکردند، اکنون گزارش میشود که «بیسر و صدا و عمیقا تحت تاثیر قرار گرفتهاند».