kayhan.ir

کد خبر: ۲۷۴۳۲۶
تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱۴۰۲ - ۲۱:۴۹
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۸۶

صحت‌سنجی برخی مواضع منتسب به امام(ره)

 

دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
حاج سید صادق شمس الدین واعظ درباره موضع‌گیری امام رحمه‌الله در‌باره دکتر شریعتی می‌گوید: « خاطره دیگرم این‌که در سال 1398‏‏ه‏‏.ق. بنده به عتبات مشرّف شدم که‏‎ ‎‏سال آخر تبعید آن حضرت بود. نجف اشرف مشرّف شدم. نیمه شعبان در‏‎ ‎‏حرم اباعبدالله علیه‌السلام ساعت نُه صبح امام را دیدم که بعد از زیارت‏‎ ‎‏برای نماز زیارت به قسمت بالاسر آمدند؛ جا نبود من جای خود را تقدیم‏‎ ‎‏کردم؛ یک رکعت ایستاده و یک رکعت نشسته خواندند سپس از من‏‎ ‎‏احوالپرسی نمودند. وقت گرفتم و پس از ساعتی به منزل امام در کربلا که یک‏‎ ‎‏مرید کویتی ایشان در اختیارشان گذاشته بود، رفتم. نامه تسلیت آیت الله‏‎ ‎‏مصباح یزدی را در فقدان و رحلت مرحوم آیت ‌الله حاج آقا مصطفی رحمة الله علیه تقدیم کردم و از اوضاع و احوال جویا شدند و خبرها را‏‎ ‎‏تقدیم نمودم. وقت گرفتم، نجف هم شرفیاب شوم. دو روز بعد دو ساعت به‏‎ ‎‏غروب تشرف خدمت پیدا کردم... من مشکل آن روز را به عرض رساندم و آن ‏‏[‏‏دربارۀ‏‏]‏‎ ‎‏طرفداری و مخالفت‌هایی از دکتر علی شریعتی در ایران بود و خواستم‏‎ ‎‏دستوری بدهند که غائله ختم شود. فرمودند: از من چیزی نقل نکن فعلاً روز‏‎ ‎‏مبارزه است. من جسارتی کردم اشاره نمودم به گنبد مطهر مولا امیرالمؤمنین علیه‌السلام عرض کردم: مگر مسئله جبر و تفویض را در میدان مبارزه بیان‏‎ ‎‏نکردند؟ بعد احساس کردم امام ناراحت می‌شوند، حرف را به مسائل مناسک‏‎ ‎‏منا و ترتیب و عدم ترتیب برگرداندم. در همین مجلس اجازه‌ای در امور‏‎ ‎‏حسبیّه و وجوهات شفاهی از امام علیه‌السلام گرفتم برای امور مردم. چون من از‏‎ ‎‏مصرف سهم امام پرهیز داشتم و شهریه هم نمی‌گرفتم.»1
آن‌گونه که در اسناد ساواک به‌تاریخ 30 آبان 1356 آمده است، آقای حائری شیرازی در مشهد بیان داشته است که امام خمینی در نامه‌ای که به ایشان نوشته است فرموده است:
«من هیچ‌گونه تاییدی از دکتر شریعتی و یا جوانان وابسته به او نداشته ولی صف‌بندی مسلمانان در مقابل این قبیل افراد را صلاح نمی‌دانم.»2
این قبیل مستندات نشانگر تحفظ امام بر عدم تأیید نسبت به شخص شریعتی، آثار و حامیان دوآتشه اوست که نوعاً در پژوهش‌های تاریخی اخیر مغفول مانده است. یکی از ابزارها و شگردهای ناجوانمردانه برخی مخالفان فکری آیت‌الله مصباح، خاطره‌گویی‌های بی‌رویه و غیرمستند است که به عنوان ابزار تخریب وجهه بزرگانی مثل آیت‌الله مصباح به کار گرفته می‌شود. به طور مشخص، می‌توان به بخشی از خاطرات آقای سیدمحمود دعایی اشاره کرد که مع‌الأسف با انتساب برخی مطالب غیرمستند و عجیب به امام خمینی و شهید مطهری و آیت‌الله مصباح، همراه بوده است. سیدمحمود دعایی در خاطرات خود می‌گوید: «امام در مناسبتی که خدمتشان رسیده بودم فرمودند شخصی را از تهران فرستاده‌اند که نظر مرا نسبت به آقای مطهری و آقای شریعتی عوض کند. کتاب مسئله حجاب آقای مطهری3 را جلوی من گذاشت و گفت این کتاب جنوب تهران را بی‌حجاب کرد. من مطمئن بودم که آقای مطهری بی‌حساب و بدون تحقیق و مطالعه چیزی نمی‌نویسد و این کتاب نه تنها جنوب تهران را بی‌حجاب نکرده بلکه شمال تهران را با حجاب خواهد کرد. در مورد آقای شریعتی کتاب اسلام‌شناسی ایشان را جلو من گذاشت و گفت مطالب این کتاب باعث انحراف جوانان شده است. من گفتم این کتاب قطور است، جاهای مورد نظر را علامت بگذارید وقتی مطالعه کردم متوجه شدم که آقایان خلاف می‌گویند. آن‌طوری که آنها می‌گویند نیست و در حدی که آنها به آن انحراف می‌گویند، نیست. من دیدم که امام بدین‌گونه با دکتر شریعتی برخورد کردند و نوعی مظلومیت را به ایشان نسبت دادند. حضرت امام حتی در یکی از سخنرانی‌هایشان، از کسانی که می‌خواهند در جامعه شکاف‌اندازند، گلایه کردند. از دانشگاهیانی که روحانیون را متهم می‌کردند و همچنین از بعضی حوزه‌ها و حوزوی‌ها که نمی‌توانند با دقت بیشتری مطالب جدید را مطالعه کنند شکایت نمودند. از این زمان به بعد آیت‌الله مصباح از مخالفت علنی خود با شریعتی خودداری کرد. امام سعی می‌کردند تا با واقع‌بینی و دقت بیشتری به نامه‌های ارسالی از ایران پاسخ بگویند و با دقت به مطالعه و تفحص در امور می‌پرداختند. حتی من هنگام شهادت[!] دکتر شریعتی از امام اجازه خواستم تا برای مراسم تشییع به دمشق بروم. ایشان اجازه دادند. پس از بازگشت من گزارش را خدمتشان عرض کردم. واقعاً متأثر بودند...»4
به لطف خدا این قبیل خاطره‌‌سازی‌ها از سوی برخی مطلعین بی‌پاسخ نمانده و از آن جمله، می‌توان به واکنش تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی جناب حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی پیرامون برخی روایت‌های ناصحیح امثال سیدمحمود دعایی اشاره کرد. آقای روحانی در فصلنامه تخصصی پانزده خرداد به تفصیل، به برخی شبهات دعایی پاسخ داده5 و در نقد خاطرات پیشین دعایی چنین می‌نویسد: « آن چه را کـه [سیدمحمود دعایی] بـه امـام نسبت داده اند که: «آقای مصباح به عالم و آدم بدبین است.»6 بنا بـر دلایـل و قراینـی کـه در پـی می آید عاری از صحّت و دور از واقعیت است و نمی توان در نادرستی و دروغ بودن آن تردید کرد، زیرا:
1- قبلا درباره استاد شهید مرتضـی مطهـری رحمه‌الله ایـن دروغ را سـاختند و رواج دادند. دیر زمانی این‌جا و آن‌جا شایع کردند که امام در پی دریافت نامه شـهید مطهـری پیرامـون کژاندیشی های شریعتی اظهار کرده اند: «آقای مطهری به عالم و آدم بدبین اسـت»!! اکنـون چـه شده که این اتهام را به آیت‌ اللّه مصباح متوجه کرده اند بحث جداگانه ای دارد.
2- آنان که امام را به درستی می شناسند و از روحیات، اخلاقیات و صفات ارزنده و بارز آن عالم ربانی و ابرمرد آسمانی آگاهی دارند، به خوبی مـی داننـد ایـن‌گونـه اصـطلاح عامیانـه کـه «فلانی به عالم و آدم بدبین است» هیچ گونه سنخیت و همخوانی با ادبیات امـام نـدارد. امـام در گفتار و کردار، مؤدب به آداب دینی و اخلاقی بودند و از گزافه گویی و جمـلات اغـراق آمیـز بـه شدت پرهیز داشتند و روی هر جزء کلمه‌ای را که می خواستند بر زبان آورند دقت می‌کردند که اغراق آمیز نباشد و جنبه گزافه نداشته باشد و پیوسته دیگران را نیز سفارش می کردند از گفتار و نوشتار اغراق آمیز بپرهیزند.
3- امام هرگز و هیچ‌گاه پشت سر یک انسان عـادی -چـه رسـد بـه عالمـان دینـی- چنـین سخنانی بر زبان نمی آوردند و به دیگران نیز هرگز رخصت نمی دادند که در حضور ایشـان در نکوهش کسی سخن بگویند و آن گستاخانی را که می‌خواستند در حضور ایشان با سـماجت و جسارت، از دیگران بدگویی کنند، از خود می راندند و آنان را از نکوهش بیجا و بجا نسـبت بـه دیگران باز می داشتند.
4- اتهام این‌گونه ای که «به عالم و آدم بدبین اسـت» سـخنی نیسـت کـه از زبـان یـک انسـان معتقد و متشرّع بیرون بیاید، چه رسد به امام کـه انسـانی تکامـل یافتـه و خودسـاخته بودنـد و جهان را در محضر خدا می دیدند و به دیگران هشدار مـی دادنـد کـه در محضـر خـدا معصـیت نکنند.
5- این‌گونه اظهار نظرهای دور از منطق که «به عـالم و آدم بـدبین اسـت» در برابـر دیـدگاه دیگران، از کسانی است کـه اصـولاً منطـق ندارنـد و همیشـه در برابـر منطـق دیگـران نـاگزیر از این‌گونه اصطلاحات بی مایه و عامیانه کمک می گیرند، در صورتی که امام مرد منطق و استدلال بودند و به این‌گونه دست و پا زدن ها و جو‌سازی ها هرگز نیازی نداشتند.»7
پانوشت‌ها:
1- یادها2: صحیفه دل: مطالب و خاطراتی از شاگردان حضرت امام خمینی(ره)، به‌کوشش حمید بصیرت‌منش‌، مرتضی طاهری‌، اصغر میرشکاری‌. تهران: مؤسسه حفظ و نشر اثار امام خمینی، 1385، ج2، ص100. همچنین ر.ک: «حاج سید صادق شمس‌الدین واعظ‏»، پورتال امام خمینی،
http://www.imam-khomeini.ir/ لینک کوتاه: https://b2n.ir/344448.
2- متن این سند: «عطف به: 2068/334-11/7/36
برابر تحقیقاتی که قبلاً از منبع 13526 و اخیراً از 12784 به عمل آمده، مشخص گردیده نامه‌های مذکور توسط شخص خمینی نوشته شده و اصولاً کلیه نامه‌هایی که جنبه سیاسی دارد منحصراً به خط خودش تهیه می‌نماید. علی هذا با توجه به این که امضای خمینی در ذیل کلیه نامه‌های وی با خطوط دو فقره نامه موصوف شباهت تام دارد می‌توان به اظهارات منابع مزبور اطمینان نمود و در صورت لزوم می‌توان از طریق فنی (خط شناسی) نیز موضوع را تحقیق نمود. مراتب استحضاراً معروض گردید.» ر.ک: سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ج8، ص21.
3- صادق طباطبائی هم در این رابطه می‌گوید: «در یک سفری که به نجف رفتم، شنیده بودم که آقای اشراقی با همکاری یکی از آقایان (فکر می‌کنم آقای فاضل لنکرانی) قصد دارند مشترکاً کتابی علیه دکتر شریعتی در ایران منتشر بکنند، می‌خواستم بدانم امام از این قضیه مطلع هستند یا نه. به امام گفتم نقل شده که آقای اشراقی به شما گفته‌اند که شریعتی خود را هم شأن پیغمبران قرار داده. ایشان در پاسخ گفتند: به این شایعات توجهی نکنید، آقای مطهری که کتاب حجاب را نوشت، بعضی از آقایان برای من نامه نوشتند که از وقتی کتاب ایشان منتشر شده در محله ما دختران چادرهایشان را برداشتند. من پیغام دادم که اگر یک عالم روحانی را پیدا کردید که این‌قدر کلامش روی جوانان تاثیر دارد، این را حفظش کنید، تایید و تشویق کنید و بگذارید جوان‌ها به حرفش گوش بکنند.» یادها26: خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبائی، ج1، ص112.
4- یادها-35: گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمود دعایی، صص 170-171.
5- سؤال بدین شکل است: «مسئله ای را که لازم دیدم با جنـاب‌عـالی در میـان بگـذارم و جـواب صـریح و روشـن آن را تقاضا کنم این است که اخیراً بعضی اشخاص که زمانی با حضرت امام ارتباطی و ملاقاتی داشته اند، گاهی نسبت هـایی بـه آن بزرگـوار مـی دهنـد کـه صـحت و سـقم آن از نظـر انسـان نامشخص است، از جمله ادعای این‌که امام در جواب نامه حضرت آیت‌ الله مصباح فرموده باشند «آقای مصباح به عالم و آدم بدبین است»!! یا... این ادعاها و نسبت ها به امام تا چه حدی مطـابق بـا واقـع است و اگر واقعیت ندارد، چه اهدافی در پشت این طور خاطره بافی ها خوابیده است؟! امیـدوارم جواب روشنی از جناب‌عالی دریافت کنم.»
ر.ک: فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 9، پائیز 85، ص229.
6- «حضرت امام از مقام و نام و بیت پروری و کانون محوری‌گریزان بودند»، بیان خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین دعایی از حضرت امام در همایش طریق جاوید؛ خبرگزاری ایسنا، https://www.isna.ir، کد خبر 8505-14544، 25/05/1385؛
7- فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 9، پائیز 85، صص 229-231.