اتمام حجت، لازمه عقاب بلابیان(پرسش و پاسخ)
پرسش:
راهبرد اتمام حجت و یا قبح عقاب بلابیان در قرآن کریم و سیره پیامبران(ص) و امامان(ع) چه فلسفهای دارد؟
هدایت بعد از خلقت
اساساً لازمه خلقت انسان و عبث نبودن آن هدایت و ارائه طریق به سوی مقصد و غایت خلقت است خدای متعال از زبان حضرت موسی(ع) این ملازمه خلقت و هدایت را این گونه بیان میفرماید: قال »ربنا الذی اعطی کلی شيء خلقه ثم هدی «بگو! پروردگارم کسی است که هر چیزی را خلق کرده سپس (آنها را به سوی غایت و مقصد و کمال نهایی خود) هدایت میکند (طه - 50) از طرفی این هدایت به سوی کمال نهایی بدین سبب است که اگر کسی از این راه تخطی کرد و بدان کفر ورزید، مشمول معاقبه گردد و روز قیامت حجتی نداشته باشد که خدایا من نمیدانستم و آگاهی نداشتم. از این رو خداوند به صراحت ودر قرآن کریم میفرماید «و ما کنا معذبین حتی نبعث رسولاً» ما هیچ کس را تا قبل از ارسال رسل (وانزال کتب و اتمام حجت) معاقبه نمیکنیم. این مفهوم را متکلمین و فقهای ما با تعبیر قبح عقاب بلا بیان مطرح میکنند. همچنین در آیه دیگری خدای متعال تصریح میکند که راه هرگونه عذر و بهانه را برای عقاب و تعذیب انسان بسته است و انسان هیچ گونه احتجابی نمیتواند با خدای متعال در این زمینه داشته باشد: رسلاً مبشرین و منذرین لئلّا یکون للناس علیالله حجهًْ بعدالرسل» این پیامبران مژده رسال، بشارت دهنده و هشداردهنده بودند، تا بعد از آمدن آنها، دیگر عذر و بهانهای برای مردم در برابر خدا باقی نماند (نساء- 165)
آری این راهبرد اتمام حجت برای انسانهای صاحب اختیار و انتخابگر است که در مسیر انتخابهای خود با حریت تام و آگاهی کامل گام برمیدارند، که در این راستا ثواب و عقاب انسان معنا و مفهوم پیدا میکند. برای خدای حکیم و عادل این فعل قبیح است که انسان انتخابگری را بیافریند و او را بدون هدایت، روشنگری و ارائه طریق رسیدن به کمالات غاییاش مورد معاقبه و تعذیب قرار دهد. از این رو این راهبرد تبلیغی و هدایتگری را تمام انبیاء و امامان معصوم علیهمالسلام در سیره نظری و عملی خود پیاده میکردند.
راهبرد اتمام حجت در سیره پیامبران(ص) و ائمه(ع)
پیامبران(ص) و امامان معصوم(ع) هم با الهام از آیات قرآن و بستن هر گونه راه عذر و بهانه توسط مخاطبین، این راهبرد اتمام حجت را در سیره نظری و عملی خودشان پیاده میکردند. به عنوان نمونه امام حسین(ع) در نهضت کربلا یک سلسله راهبردها، شیوهها و تاکتیکهای تبلیغی داشت تا بدین وسیله مردم را از حقیقت آگاه سازد. این راهبردهای تبلیغی از یک سو هم مایه ماندگاری نهضت و مصونیت چهره آن از انحرافات و کژاندیشیها بود و از طرف دیگر عاملی روحیهبخش در یاران حضرت و ایجاد تزلزل در انگیزه سیاه دشمنان بود و هم موجب رسوایی یا خنثی شدن تبلیغات حکومت و دستگاه امویان به حساب میآمد. امام حسین(ع) با این حرکت راه هرگونه عذر، بهانه، توجیه و تأویل را بر روی دشمنان بست و زمینه را برای پیوستن افراد به جبهه حق فراهم میساخت و انسانهای ناآگاه را از دشمنی با آن حضرت بر حذر میداشت. آری استراتژی دعوت و راهبرد اتمام حجت در مواجهه با دشمنان اسلام آنان را خلع سلاح کرده و همچنین اگر زمینههای جذب و بارقههای امید هدایت آنان فراهم باشد میتواند در ایجاد تزلزل در مسیر باطل و پیوستن به جبهه حق در آنان مؤثر واقع شود.
آخرین اتمام حجت امام حسین(ع)
امام حسین(ع) در یکی از آخرین اتمام حجتهای خود میفرماید: آیا من پسر دختر پیامبر شما، فرزند پسر عموی او که نخستین مسلمان بود نیستم؟ آیا حمزه سیدالشهداء و جعفر طیار عموهای من نیستند؟ آیا سخن پیامبر خدا به شما نرسیده که فرمود: این دو تن سرور جوانان اهل بهشتند؟ اگر شما مرا دروغگو میپندارید از کسانی چون جابرابن عبدالله انصاری، ابا سعید خدری، سهلابن سعد ساعدی، زید ابن ارقم، و انس ابن مالک بپرسید! آیا من کسی از شما را کشتهام که به خونخواهی برخاستهاید؟ یا مالی از شما نابود کردهام که تقاص میکنید یا زخمی بر کسی زدهام که قصاص مینمایید؟ آنان در برابر این منطق هیچ نگفتند: آنگاه امام فریاد زد: ای شبث ابن ربعی! ای حجارابن ابجر! ای قیس ابن اشعث! ای یزید ابن حارث! آیا ننوشتید که میوههای اینجا رسیده، باغها سرسبز شده و اینک بشتاب که به سوی لشکری آماده میآیی؟ نه به خدا هرگز مانند مردمان دون مایه و پست،دست بیعت نمیسپارم و مانند بردگان فرار نمیکنم. (تاریخ طبری، ج 5، ص 424) این سیره از سوی پیروان آن حضرت نیز پیگیری میشد و عباس ابن علی، زهیر ابن قین و حبیب ابن مظاهر و... در مواضع گوناگون با دشمنان همین راهبرد اتمام حجت را بهکار میبردند.