چرایی تغییر موضع مردم کوفه نسبت به امام حسین(ع) (2)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
چرا مردم کوفه با وجود اینکه اغلب آنها به امام حسین(ع) برای دعوت به کوفه و پذیرش امامت آن حضرت نامه نوشته بودند، ناگهان تغییر موضع داده و علیه امام حسین(ع) شمشیر کشیدند؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به این سوال به عوامل پشت کردن کوفیان به امام حسین(ع) شامل:
1- عدم تشکل و ضعف امکانات اقتصادی طرفداران امام حسین(ع) 2- تشکل اداری و قدرت اقتصادی دشمنان امام 3- تهدید و تطمیع مردم 4- تطمیع سران قبایل به نحو اجمال پرداختیم.
اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
5- دستگیری و بازداشت شماری از طرفداران برجسته امام حسین(ع)
یکی دیگر از اقدامات ابنزیاد، دستگیری و بازداشت موقت جمعی از بزرگان طرفدار امام حسین(ع) بود. طبری در اینباره مینویسد: وی (ابنزیاد) دیگر بزرگان (کوفه) را بهخاطر ترس و دلهرهای که از آنها داشت، در نزد خود بازداشت کرد، زیرا همراهانش اندک بودند.(تاریخ طبری، ج5، ص369) از جمله کسانی که توسط ابنزیاد دستگیر شد، مختار ابن ابیعبیده ثقفی بود که تا شهادت امام حسین(ع) در زندان و بازداشتگاه بود. گفتنی است که جدای از دیگر عوامل، تنها بازداشت و دستگیری عنصری موثر مانند مختار، در کنار عقبنشینی سلیمان ابن صردخزاعی، کافی بود که نهضت کوفه را با مشکل جدی، بلکه با شکست مواجه سازد.
6- اعمال خشونت
سیاست خشونت و کشتار، یکی دیگر از ابزارهای ابنزیاد برای سرکوب نهضت کوفه بود. در اینباره گزارش شده که؛ ابن زیاد وقتی وارد قصر شد و شب را به صبح رساند، مردم را گرد آورد، و سخن تند و تهدیدآمیزی گفت و کشت و ترور کرد و خون ریخت و پردهدری نمود.(کشفالغمه، الاربلی، ج2، ص255) همچنین در گزارش دیگری میخوانیم که گروهی از کوفیان را نگه داشت (بازداشت کرد) و فیالمجلس آنها را کشت.(الفصول المهم، ابن صباغ مالکی، ص183) هانی ابن عروه، یکی از سران طرفدار امام حسین(ع) بود که توسط ابنزیاد دستگیر شد و پس از آزار و شکنجه فراوان، به شهادت رسید.
7- سوءاستفاده از چهرههای پرنفوذ مذهبی و اجتماعی
در کنار سایر عوامل سرکوب طرفداران امام حسین(ع) و نهضت مردم کوفه، یکی از خطرناکترین سیاستهای ابنزیاد، سوءاستفاده از چهرههای مذهبی و مورد اعتماد مردم، مانند: شریح قاضی بود. پس از بازداشت هانی ابن عروه، افراد قبیله مذحج، برای آزاد ساختن او، قصر دارالاماره را احاطه کردند. ابنزیاد احساس خطر کرد و به شریح قاضی، دستور داد: برو و هانی را ببین و به مردم بگو که او زنده است. شریح به بازداشتگاه هانی آمد. هنگامی که چشم هانی به شریح افتاد، در حالی که خون بر محاسن او جاری بود، فریاد زد: ای خدا! ای مسلمانان! خاندانم نابود شدند. اهل دیانت کجایند؟ اهل شهر کجایند؟ و هنگامی که سروصدای افراد قبیله خود را که در بیرون دارالاماره برای آزادسازی او جمع شده بودند، شنید و گفت: اگر ده نفر به اینجا بیایند، مرا نجات میدهند. شریح قاضی بدون توجه به آنچه دید و شنید، به طرف مردمی که اطراف قصر را گرفته بودند، آمد و به آنها گفت: امیر وقتی از حضورتان و سخنانتان درباره بزرگتان (هانی) مطلع شد، فرستاد که پیش او بروم. من هم پیش او رفتم و او را دیدم و امیر به من دستور داد که با شما دیدار کنم و به شما بگویم که بزرگتان زنده است و خبر کشته شدنش دروغ است.(تاریخ طبری، ج5، ص364) عمرو بن حجاج که رهبری مردم گردآمده در اطراف قصر را به عهده داشت، با شنیدن سخن شریح گفت: الحمدلله که او کشته نشده است و اطراف قصر را خالی کردند و رفتند. گفتنی است که عمروبن حجاج برادر روعه همسر هانی، و از طرفداران پروپا قرص ابنزیاد بود که با این حیله ابنزیاد را از چنگ قبیله مذحج رها ساخت. باری ابنزیاد با بهکارگیری سیاست زر و زور و تزویر، شعلههای انقلاب کوفه را در نطفه خفه کرد، مسلم را کشت و فضای سیاسی و اجتماعی کوفه را چنان دگرگون ساخت که از مردم کوفه، سپاهی انبوه به کربلا فرستاد و حادثه خونین و بینظیر عاشورا را پدید آورد.