حیاتنامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۵۰
مرزبندی با جریانهای حوزوی غیـر انقـلابی
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
حجت الاسلام و المسلمین طاهری خرمآبادی در مورد پیشنهاد آیت الله مصباح به ایشان برای همکاری با نشریه انتقام میگوید: «یک جلسه سرّی و مخفی هم وجود داشت که من از آن اطلاع داشتم.
این جلسه چند صباحی بعد از تبعید امام و با حضور جمعی از دوستان از جمله آقای مصباح یزدی تشکیل شد.
یک روز آقای مصباح آمد منزل ما و گفت که جمعی از دوستان تصمیم دارند که یک تشکلی داشته باشند.
اسم کسی را نبرد. فقط گفت، جمعی از دوستان بنا دارند که یک چنین کاری بکنند. یک نشریهای هم منتشر کرده بودند به نام «انتقام» که آقای مصباح اولین شماره آن را برای
من آورده بود.
آمده بود که مرا هم به آن جمع دعوت کند. من اکنون یادم نیست که به چه دلیلی نپذیرفتم که وارد آن تشکیلات بشوم؛ ولی آقای مصباح همان موقع از من تعهد شرعی گرفت که در این مورد هیچ کجا صحبتی نکنم.»1
آیت الله محمد یزدی نیز در مورد تأسیس نشریه انتقام، به نکاتی اشاره کرده که جای بحث و بررسی دارد. ایشان میگوید:
«بنده در سنوات اقامت در قم، به اتفاق آقایان: مصباح یزدی و وافی، یک هسته سه نفری تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم که به عنوان سه طلبه یزدی، فعالیتهای مشترکی را شروع کنیم.2
... مدتی بعد دو تن دیگر از دوستان هم به جمع ما پیوستند و تشکیلات ما پنج نفری شد. ظاهراً بعد از آن تصویب کردیم که از این تعداد بیشتر عضو نپذیریم؛ چرا که بعید نیست به چنگال ساواک
بیفتیم.
مدتی گذشت و ما احساس کردیم که خوب است یک نشریه محرمانه و سرّی داشته باشیم. بعد راجع به نام آن بحث کردیم و این که مقالات آن را چگونه تهیه کنیم و نهایتاً بعد از چاپ از چه طریقی توزیع نماییم؟ پس از بحث و بررسی نام «انتقام» را برای آن برگزیدیم و نخستین شماره را منتشر کردیم.
بعد قرار شد کاملاً با قضیه به صورت اطلاعاتی برخورد کنیم و هر کس راجع به انتشار چنین نشریهای با ما سخن گفت، اظهار بیاطلاعی کنیم و حتی ابراز تمایل کنیم که یک نسخه از آن را از نزدیک ببینیم.
این روند ادامه یافت و قریب دوازده شماره از این نشریه ظاهراً هر ۱۵ یا ۲۰ روز یک بار منتشر گردید.
نحوه توزیع نشریه «انتقام» با توجه به اینکه میخواستیم اعضای هسته اصلی به هیچ عنوان حتی در بین دوستان، شناسایی نشوند، کار بسیار مشکلی بود.
دوستانی که کاملاً مورد اعتماد و اطمینان بودند و در مراکز تحصیلی حوزه، اشتغال به تحصیل داشتند، این نشریه را دست به دست میگردانند و توزیع میکردند، کم کم بعضیها به دلیل داشتن شامه تیز اطلاعاتی، احساس کردند که بنده در شمار دستاندرکاران تهیه این نشریه هستم. وقتی قضیه را با من مطرح میکردند، همچنان اظهار بیاطلاعی
میکردم.
بعدها که لو رفتیم، بعضیها به ما میگفتند: «شما چطور میگفتید که اطلاعی از عوامل این نشریه نداریم؛ با آنکه خودتان در میان آنها بودید!» و من عرض کردم: «شرایط اقتضا میکرد که ما خود را بیخبر جلوه دهیم» درخصوص نحوه تکثیر این نشریه باید عرض کنم که مسئولیت این کار به عهده یکی از دوستان ما بود که اعلامیههای محرمانه ما را نیز تکثیر میکرد.
دستگاه تکثیری هم که ما برایش تهیه کرده بودیم، از مدلهای قدیمی بود و در زیرزمین منزلی قرار داشت و کار با آن مشکلات بسیاری را به همراه داشت. تیراژ نشریه انتقام بين 70 تا 100 نسخه در نوسان بود. بنده یک نسخه از هر شماره این نشریه را برای خودم نگاه میداشتم تا به
یادگار بماند.
بعدها مجموعه آن را به همراه دیگر اسناد و مدارکی که در منزل ما بود و احتمال میدادم برایم در ساواک مشکلساز شود، به رسم امانت به یکی از بستگان در قم سپردم و قرار شد در جایی مخفی کند و بعداً در اختیار من بگذارد که متأسفانه
مفقود شد. البته آقای مسعودی که در تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) در حال خدمت است و در آن زمان در جلسات ما حضور پیدا میکرد، نسخههایی از این نشریه را در کتابخانه آستانه، نگهداری کرده است.»3
در این خاطرات تعداد شمارههای آن به صورت احتمالی، قریب «دوازده شماره» ذکر شده، در حالی که هشت شماره بیشتر انتشار نیافته است.
برخی نکاتی پیرامون نحوه تأسیس و نشر و توزیع انتقام نیز وجود دارد که جای بحث و بررسی بیشتر دارد.
در برخی خاطرات، نشانههایی از تأیید بخشی از مطالب پیشگفته به چشم میخورد که برخی از آنها در ادامه ذکر خواهد شد.
نکته مهمی که در تحلیل و بررسی انتشار «انتقام» توسط آیت الله مصباح، دارای اهمیت راهبردی است، تأکید ویژه ایشان بر مرزبندی با جریانهای حوزوی غیرانقلابی و نزدیک به دربار است که جریان دارالتبلیغ از جمله آنهاست.
به نظر میرسد عدم مراعات این جهات در تحریریه بعثت، موجب آن شد که آیت الله مصباح ضمن حفظ ارتباط با آن مجموعه، به فکر تأسیس نشریه مستقل دیگری بیفتد.
پانوشتها:
1- خاطرات آیت الله طاهری خرمآبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ج1، ص337.
2- ایشان در شرح این جلسات میگوید: «در گام اول باید یک رادیو برای شنیدن اخبار تهیه میکردیم. در آن سالها داشتن یک رادیو آن هم برای یک طلبه، جرمی در حد کفر به حساب میآمد.
ولی ما احساس میکردیم که داشتن آن یک نیاز در حد ضرورت است. روی این حساب، بنده در یکی از دفعاتی که برای شرکت در جلسه هفتگیمان به تهران رفته بودم، از یکی از جوانان نیمه مقدس، خواستم که یک رادیو برای من تهیه کند. وجه اینکه خواسته را با مقدسین جلسه در میان ننهادم، این بود که حدس زدم آنها برای یک دستمال، قیصریه را به آتش بکشند و به خاطر این کلام، جلسه مزبور را به هم بزنند. به هر حال رادیو تهیه شد و بنده آن را در خفا به قم بردم.
قرار شد آن رادیو هر هفته به نوبت در اختیار یکی از ما سه تن (بنده، آقای وافی و آقای مصباح) باشد.
حتی مشخص کردیم که در طول هفته وقتی که رادیو در دست هر یک از ماست، به رادیوهای بیگانه همچون بی. بی. سی گوش فرا دهیم و مطالب آن را خلاصه کنیم و در جلسه هفتگی ارائهنماییم.»
ر.ک: خاطرات آیت الله محمد یزدی، صص180-183.
3- خاطرات آیت الله محمد یزدی، صص180-183.