مقاله وارده
سخنی برادرانه با وزیر محترم آموزش و پرورش
حجتالاسلام والمسلمین علی سعیدی شاهرودی
بالاخره نظام آموزش و پرورش هم از وزیر برخوردار شد و وزیر جدید با رأی نمایندگان مجلس به سکان وزارتخانه دست یافت و اکنون که همه نگاهها به نوع ورود وزیر جدید به مسائل تحوّلی راهبردی در جهت قراردادن وزارتخانه در ریل اصلی خود دوخته شده است، مناسب دیده شده به نکاتی به عنوان کمک به وزیر محترم اشاره شود.
در علوم طبیعی همچون فیزیک، شیمی و دیگر رشتههای آن، رابطه مستقیمی بین مرحله سختافزار و نرمافزار وجود دارد یعنی برای ساخت یک اتومبیل دو مرحله وجود دارد: نخست محاسبات و مختصات اتومبیل موردنظر و محاسبه خصوصیات و ویژگیها میباشد که مرحله نرمافزاری است. پس از بررسی و محاسبات همهجانبه، مرحله تبدیل نرمافزار به سختافزار یعنی ساخت قطعات و چیدمان آنها براساس محاسبات پیشبینی شده میباشد. حال اگر در مرحله مطالعات و محاسبات، نقیصهای وجود داشته باشد و یا مرحله نرمافزار دارای محاسبه دقیق باشد اما در سختافزار دقت لازم به عمل نیاید، محصول مطلوبیت لازم را نداشته و قابل بهرهبرداری نخواهد بود. با استفاده از روشهای علوم تجربی، در علوم انسانی هم میتوان گفت رابطه مذکور در علوم انسانی هم قابل تسرّی است. برای نمونه میتوان به نظام آموزش و پرورشاشاره نمود که در مرحله اوّل همان مرحله نرمافزاری یعنی محاسبات دقیق پیرامون رسالت، اهداف، جهتگیریها، روشها و شیوهها و... میباشدکه پس از تکمیل محاسبات همهجانبه نسبت به سختافزار یعنی تبدیل نرمافزار به ساختار و سازمان مناسب در جهت تحقق اهداف مورد نظر میباشد. در این بخش هم اگر محاسبات دقیق، جامع وکامل نباشد قهراً ساختار و سازمان هم ناقص طراحی خواهد شد و یا اگر محاسبات هم کامل شد در مرحله سختافزار دقت لازم به عمل نیاید، اهداف مورد نظر تأمین نخواهد گردید.
حال سؤال این است که در طراحی نظام آموزش و پرورش آیا مرحله نرمافزاری یعنی محاسبات همهجانبه پیرامون رسالت، اهداف، راهبردها، روشها و شیوهها، به طور کامل محاسبه شده و اگر محاسبات به طور دقیق به عمل آمده آیا ساختار و سازمان و الزامات مربوطه براساس محاسبات، مورد توجه قرار گرفته یا نه؟ آیا در نظام آموزش و پرورش رسالت اهداف کاملاً تبیین شده و آیا اهداف آموزش و پرورش مشخص است تربیت محور است یا دانش محور، متن محور است یا معلّم محور، استعداد محور است یا حافظه محور، نخبه محور است یا مدرک و رتبه محور میباشد؟ خروجی نظام آموزش و پرورش و واقعیات فراروی همگان، مبیّن این واقعیت است که در مرحله نرمافزاری و تعیین رسالت اهداف، مقاصد، منظورها، سیاستها و راهبردها، به طور کلی محاسبات کامل نبوده و یا مرحله نرمافزاری کامل بوده، اما در مرحله سختافزاری یعنی تبدیل نرمافزار به سختافزار و تجسم و تبلور رسالت اهداف و مقاصد در قالب ساختار و سازمان و تشکیلات با نقیصه و مشکل مواجه شده و در تبیین شاکله، دقت لازم به عمل نیامده و یا در اجرا و پیاده کردن اهداف و اجرا مقاصد با مشکل مواجه گردیده است؟ اینکه وزیر پیشنهادی آموزش و پرورش یکی دوهفته قبل از رأیآوری در سخنرانی قبل از خطبهها با صراحت میگوید پنجاه هزار مدرسه فاقد معاونت پرورشی است آیا این نقیصه متوجه نرمافزار است که به تربیت توجه نشده و یا متوجه ساختار است که تربیت محوری در ساختار تعبیه نشده ویا متوجه مجریان میباشد که موضوع تربیتمحوری را از گردونه خارج کردهاند؟وقتی که در دورههای پیشین با دستور رئیسجمهور وقت یا وزیر با سلیقه خود به طور کلی معاونت پرورش را از ساختار آموزش و پرورش حذف میکند این به چه معناست؟ وقتی رئیسدولتی(دوره قبل) به خود اجازه میدهد برخلاف مصالح نظام و برخلاف مبانی و اصول و تدابیر مورد نظر رهبری معظّم، سند 2030 را به مرحله اجرا درآورد، این مسئله به چه معنا میباشد؟ به نظر میرسد فارغ از نقیصههای محاسباتی نرمافزاری و یا ساختاری و نگرشی و اجرائی مهمترین مشکل و خلأ در آموزش و پرورش فقدان نظام تربیت است که البته اختصاصی به آموزش و پرورش نداشته و در آموزش عالی هم همین خلأ وجود دارد. براساس تفحصی که انجام شده چنین سندی در کشور وجود ندارد و تنها در ستادکل نیروهای مسلّح سندی تحت عنوان « نظام تربیت» در دستور کار قرار گرفته و در مسیر ابلاغ قرار دارد.
موضوع تربیت از دیدگاه اسلام آنقدر اهمّیت دارد که جزو رسالت و اهداف انبیا بوده است و در قرآن چهار بار به صراحت روی تزکیه و تعلیم تکیه شده که در سه مورد آن تزکیه بر تعلیم مقدم شده و یک مورد آن از زبان حضرت ابراهیم(علیهالسلّام)، تعلیم بر تزکیه مقدم گردیده است.
عرصه میدانی و واقعیت فرارو مبیّن این واقعیت است که تربیت دارای هفت رکن است. سه رکن آن مربوط به کلاس و آموزش است و چهار رکن آن خارج از کلاس و درس باید مورد توجه قرار گیرد. این هفت رکن عبارتند از: متن و محتوای درسی، معلّم، استاد و مربی، منش و سلوک تربیتی معلّم، استاد و مربی، مدیر و رئیسدانشگاه، محیط، نظامات حاکم بر مدرسه و دانشگاه و متربی و دانشآموز و دانشجو که دانشجو موضوع و هدف آموزش و تربیت میباشد.
در نظام آموزش و پرورش دو نکته مهم مورد غفلت قرار گرفته است: نخست تفاوت آموزش با تربیت است. گرچه بین آموزش و تربیت ملازمه وجود داشته و لازم و ملزوم یکدیگر هستند اما جنس آموزش و پرورش با جنس تربیت متفاوت است که این جانب هجده مورد تفاوت بین این دو موضوع دریافت نمودهام.
رهبر معظّم انقلاب در تفاوت بین آموزش و تربیت میفرماید: « تربیت در اصطلاح خاص چیزی غیر از تعلیم است و تعلیم به معنای یادگرفتن است، اما تربیت به معنای شدن و شکل خاص درآمدن و یک هویت درست و مطلوبی پیدا کردن است »1
معظّم له در فرازی دیگر میفرماید: «در تربیت یک نهال یا بوته گل، به این معناست که ما این نهال یا این بوته گل را رشد و نمو بدهیم تا برگ و بار پیدا کند و میوه بدهد و ضمن اینکه خود این نهال یا بوته از نظر جسمی و ظاهری و زیبایی باید شکل کامل خودش را پیدا کند و میوهاش هم باید میوه سالم و شیرین باشد. بنابراین وقتی تربیت را اینگونه معنا کنیم وسعت زیادی پیدا میکند و مستلزم این میشود که ما انسان را چگونه و به چه شکلی رشد بدهیم تا از هر جهت کامل شود».2
مفهوم کلام رهبری معظّم این است که اولاً تربیت چیزی غیر از آموزش است. باغبانی که درصدد پرورش یک نهال یا بوته گل و رشد و تکامل و ثمردهی آن بر میآید آموزش نمیدهد، آنچه را از ابتدا تا انتها انجام میدهد تربیت است ثانیاً تفاوت باغبان با مربی و استاد در این است که نهال و بوته گل آموزش پذیر نیست و شکلدهی آن هم در دست و اراده باغبان است. اما در مورد انسان چون مختار و انتخابگر و دارای عقل و شعور هست نیاز به آموزش دارد تا زمینه رشد در خود او فراهم شود و از سوی دیگر معلّم باید شرایط انتخاب درست را برای متربی (دانشآموز ) فراهم نموده و با اعمال شیوههای مناسب کاری کند که اراده متربی و متعلّم به سمت و سوی ارزشها و فضایل سوق داده شود.
رهبر فرزانه انقلاب در مورد مرزبندی بین نظام آموزش با نظام تربیت میفرماید: «وقتی میگوییم نظام آموزش، منظورمان عبارت است از دورههای تحصیلی، مواد درسی و اهداف درسی است، اما نظام تربیتی که در این جا معنای خاص آن مدّنظر است، شامل تربیت اخلاقی و روحی و تحول فکری و روحی دانشآموز و دانشجو به یکاندیشه اسلامی متعهدانه است. این یک کار بسیار ظریفتر و عمیق تری است که اگر بتوانیم انجام بدهیم به یقین روی نظام آموزشی تأثیر مثبتی خواهد داشت»3
نکته و موضوع دوم مغفول در نظام آموزش و پرورش که در نظام آموزش عالی هم وجود دارد، عدم توجه به رکن مهم تربیتی یعنی « منش و سلوک تربیتی معلّم و استاد » میباشد. منش تربیتی یعنی انگیزه تربیتی و نوع تعامل با متربی اعم از گفت وگو، نگاه، حرکات، اشارات و همه و همه در جهت هدایت و جهتدهی تربیتی متربی میباشد. تفاوت عمده مراکز حوزوی و دانشگاهی در همین نکته نهفته است، زیرا همانطورکه فیزیک، ریاضیات، زمینشناسی، کیهان شناسی در علوم طبیعی و جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخ و... در علوم انسانی فی نفسه تربیتزا نیستند در رشتههای علوم حوزوی همچون ادبیات عرب، منطق، حتی فقه و اصول فی نفسه تربیتزا نمیباشد. این منش و سلوک تربیتی و نوع نگرش و رفتار و عملکرد اساتید است که ماهیت تربیتزایی دارد و طلبه را میسازد. مقام معظّم رهبری در تبیین منش و سلوک تربیتی معلّم و استاد میفرماید: «استاد جایگاه تأثیرگذاری در ذهن و شخصیت دانشجو دارد و باید از این جایگاه برای تربیت دانشجو استفاده کند. اثرگذاری با درسی که میدهد با نگاهی که میاندازد، با اشارهای که میکند، با لبخندی که میزند، با اخمی که میکند، با لباسی که میپوشد با حرکتی که انجام میدهد، نکتهها،اشارهها و کلمههای استاد بر دل دانشجو تأثیر عمیق دارد، تأثیر یک کلمه تلنگر استاد بر ذهن دانشجو حتی فراتر از یک کتاب است.»4
معظّم له در بیان دیگری میفرماید: « استاد فقط به معنای معلّم نیست، بلکه به معنای مربی نیز هست، این راز طبیعی مکشوف برای همه است. کسی که ما از او چیز یاد میگیریم و بابی از دانش را به روی ما باز میکند به طور طبیعی یک نفوذ در قلب و روح ما ایجاد میکند. میتوانیم بگوییم یک حالت تأثیرپذیری در متعلم ایجاد میشود به برکت همین معلّم، این یک فرصت بزرگ و استثنایی است.»5 و در جهت مقابل، جهتگیری خط مشی تربیتزدایی مربی و معلّم و استاد، گفتار و رفتار و عملکرد ناصحیح آنان، تأثیر بسیار منفی در جهتگیری دانشآموز و دانشجو داشته و آثار منفی در نگرش، گفتار و رفتار آنان ایجاد میکند.
نکته بسیار مهم دیگر اینکه جهتگیری تربیتی در نظام آموزش و پرورش و تکیه روی ضرورت تربیت و لزوم خط مشی و سلوک و منش تربیتی معلّم و مربی، به عنوان یک رسالت و وظیفه عمومی و فراگیر، برای همه معلّمین و مربیان بزرگوار و اساتید گرامی میباشد و جزء اختصاصات معلّم دینی و یا مربی عقیدتی نیست. به عبارت دیگر همه معلّمان و مربیان در همه سطوح چه سطوح مقدماتی یعنی دبستان یا راهنمایی و دبیرستان و در همه دروس اعم از فارسی و دستور، ریاضی، تاریخ، جغرافیا، علوم و دیگر موضوعات و همه رشتهها در دیگر سطوح، رسالت و مأموریت تربیتی را برعهدهدارند یعنی معلّم و مربی رسالت انسانسازی را عهدهدار میباشند و چه بسا یک استاد فیزیک، معلّم ریاضی، دبیر شیمی تأثیرش در تربیت از مربی عقیدتی و معلّم دینی بیشتر باشد. بنابراین تحوّل در نظام آموزش و پرورش و ارزیابی مجدد رسالت و اهداف نظام و جهتگیری تربیتی در آن و بازنگری در ساختار و سازمان و مأموریتها براساس مطالعات همهجانبه و توجه به ارکان تربیت و تبیین شاخص معلّم و مربی تربیتزا و تربیتزدا و دیگر از ملزومات، ضرورت حرکت در جهت اصلاح نظام آموزش و پرورش میباشد.