در نشست نقد کتاب «گمشده مجنون؛ زندگینامه سردار شهید محمدرضا کارور» مطرح شد
باید و نبایدهای نگارش زندگینامه داستانی
نشست نقد و بررسی کتاب «گمشده مجنون؛ زندگینامه سردار شهید محمدرضا کارور»، با حضور مریم عباسی جعفری؛ نویسنده کتاب، محمد قاسمیپور؛ منتقد و جواد کلاته عربی با اجرای میثم رشیدی مهرآبادی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست، مریم عباسی گفت: کتابی درباره شهدا به نگارش درنمیآید، مگر با عنایت و کمک خودِ شهید. کتاب «گمشده مجنون» نیز با عنایت سردار شهید محمدرضا کارور؛ فرمانده گردان مالک اشتر نوشته شد.
وی ادامه داد: این کتاب با محوریت سبک زندگی و سیره این شهید بزرگوار به نگارش درآمد، اما در آن از دیگر شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی همچون شهید مهدی خندان، شهید عراقی، شهید عباس ورامینی و شهید شاهمرادی نیز یاد شده است.
آشنایی من با شهید محمدرضا کارور به سنین ۱۵ یا ۱۶ سالگی بازمیگردد. تا آن زمان در چنین حال و هوایی نبودم تا اینکه مادرم به بیماری سختی دچار شد و برای اینکه شفای مادرم را از شهدا بگیرم، با کاروان راهیان نور همراه شدم و در دوکوهه برای نخستینبار تمثال شهید کارور را دیدم و همانجا به ایشان توسل جستم و بعد از چند هفته نیز مادرم شفای کاملش را بهدست آورد. پس از آن تصمیم گرفتم در کلاسهای نویسندگی شرکت کنم که یکی از اساتید آقای رحیم مخدومی بودند و قصد داشتند کتابی درباره شهید کارور بنویسند...انجام این کار برای نشر رسول آفتاب، به من سپرده شد.
مفاهیم «زندگی»، «انسان» و «زمین»
در نگارش زندگینامه داستانی
در ادامه، محمد قاسمیپور بهعنوان منتقد در این نشست بیان کرد: اگر دوست، همکار، مدرس یا یک کارشناس زبده پس از پایان نگارش، کار را ببینند و نظراتشان را بیان کنند، خیلی مفید و سازنده است، اما در مسیر نگارش از طراحی، تأمل در ایده تا دست به قلم شدن و تعیین ساختار، تعدد مشاوران مشکل ایجاد میکند و بهتر است از مشاور واحدی کمک بگیریم. نگارش ابتدایی با یک زاویه دید و تغییر دوباره و نگارش جدید با زاویه دیدی دیگر که نتیجه تغییر مشاور و ناشر اثر بوده، نویسنده را اذیت میکند. سعی کنید در کارهای بعدی از ابتدا از یک شخص زبده و مورد اعتماد بهعنوان مشاور کمک بگیرید. البته در پایان کار هرچه نظرات بیشتری را جویا شویم، ارزشمند و مفید است.
وی در بخش دیگری از نقد خود بر کتاب «گمشده مجنون»، گفت: کسانی که به حوزه نوشتن زندگینامه ورود میکنند، خوب است که در پیشنیازهای کار ابتدا روی سه مفهوم مطالعه و شناخت داشته باشند، بعد دست به انجام مصاحبه و نگارش بزنند.
این سه مفهوم عبارتند از: زندگی، انسان و زمین. این سه مفهوم زیروبمهای زیادی دارند و در زندگینامه داستانی هم مانند رمان، این سه واژه سرنوشت اثر را مشخص میکنند. در قرآن کریم، معرفتها و شناختهایی که ارائه شده بیشتر یا درباره نحوه زندگی یا در زمینه طبیعت و رویش و انسان است.
این منتقد ادبی ادامه داد: انسان واقعا واژه پیچیدهای است. کسی که میخواهد زندگینامه بنویسد باید انسان مدنظرش را بازنمایی کند که برای این کار نیاز به مهمات دارد. نویسنده زندگینامه باید زندگی انسان را با تمام فراز و فرودها و نقاط تکوینش بشناسد.
اگر این موارد مدنظر قرار نگیرد، زندگیها همه معمولی میشوند. در بسیاری موارد در زمینه نگارش زندگینامه شهدا، وقتی شروع به نوشتن میکنیم، پس از چند صفحه با مطالعه روش و سیره زندگی آن شهید، خواننده به این نتیجه میرسد که شهید مجبور بوده این راه را برود، درحالیکه همه شهدا در زندگی مانند دیگر انسانها، حق انتخاب و فرصتهایی دارند.
قاسمیپور با اشاره به برخی اشکالات و کاستیها در متن کتاب، افزود: یکی از اشکالات مربوط به موضوع سربازی شهید است. دوران سربازی بهعنوان یک نقطه مهم در زندگی مردان محسوب میشود که در این کتاب فقط در چندین صفحه ماجرای سرباز فراری بودن شهید مطرح و دنبال میشود و از یکجایی به بعد موضوع رها شده است.
همچنین مقطع نامزدی نیز در زندگی ما انسانها، مهم و خاطرهانگیز است که در این اثر مشخص نیست قصه این عاشقی و خواستگاری از کجا شروع شده و نقطه آغاز آن کجاست.
وی همچنین با بیان اینکه باید به قالبها و سبکهای نوشتاری احترام بگذاریم، اظهار کرد: سبک نگارش زندگینامه کاملا با رمان تفاوت دارد. در رمان کنار آدمهایی که خلق میکنیم هستیم و گاهی فرصت میدهیم که شخصیتها خودشان حرف بزنند و خود را معرفی کنند. اما در زندگینامه مانند این کتاب، قالبی که برای روایت انتخاب شده باید بر محمدرضا تمرکز داشته
باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی درباره تعیین بازه زمانی انتخاب شده برای روایت این داستان، ادامه داد: کار از میانههای دهه ۲۰ زمانی که پدر محمدرضا از خدمت سربازی به روستا بازمیگردد، شروع شده و تا حدود سال ۱۴۰۰ ادامه مییابد؛ حریف این دوره زمانی طولانی شدن، قدری سخت است.
با انتخاب این بازه، باید دهههای ۲۰ و ۳۰ را هم بشناسید. بهعنوان مثال چطور میتوان یکی از روستاهای دورافتاده با شرایط دشوار زندگی آنهم در آن سالها را تصور کرد. یا در جایی دیگر از متن ذکر شده که وقتی محمدرضا به دنیا آمد، همان زمان صدای اذان از مسجد پخش شد. مطمئن هستم که در آن سالها مسجدها آنهم در روستاهای دورافتاده برق نداشتند که صدای اذان مثلا از بلندگوی مسجد پخش شود. بهتر بود ماجرا از همان سال ۱۳۳۶ زمانی که خانواده منتظر تولد فرزند دوم بودند، آغاز میشد.
باید قالب سوژهها را بفهمیم و آنها را روایت کنیم
در بخش دیگری از نشست، جواد کلاته عربی نیز در سخنانی کوتاه گفت: درباره بانوانی که درباره جنگ مینویسند یا مردانی که درباره مادران شهدا مینویسند، جای بحث وجود دارد.
هر کسی خارج از جنسیت خود وقتی به این موضوعات ورود پیدا میکند، باید قواعد کار را بشناسد. نباید چون زن یا مرد است از انتظاراتی صرفنظر کنیم. کسی که قرار است به موضوعی بپردازد، ابتدا باید ابعاد آن را احصاء کرده و بعد متناسب با آن بنویسد. باید قالب سوژهها را بفهمیم و آنها را روایت
کنیم.
وی همچنین بیان کرد: باید ببینیم تواناییهای ما متناسب با موضوع هست یا نه؟ شاید گاهی بانوان نویسنده نتوانند حق مطلب را درباره موضوع جنگ ازجمله عملیاتها بهجا آورند و در نقطه مقابل نیز ممکن است آقایان نویسنده گاهی نتوانند بهدرستی حق مطلب را درباره مادران و همسران شهدا ادا کنند. البته در پایان کارشناسان باید کتاب را بخوانند و درباره این موضوع نظر
بدهند.