امدادهای غیبی در تکانههای اجتماعی
فرزاد کرمپور
سنت اجتماعی الهی برآن است تا مومنان در درون جنگ و ضرر و تکانههای شدید اجتماعی قرار گیرند تا جایی که حتی پیامبر نیز بگوید: «زمان نصرت و پیروزی کی میرسد؟»
در این شرایط سخت است که ناگهان نصرت الهی میرسد و مومنان پیروز و سربلند از میدان بیرون میآیند.
نویسنده در این مطلب به بررسی نقش امدادها و نصرت الهی در فتنهها و تکانههای شدید اجتماعی از نگاه قرآن پرداخته است.
فتنه تکانههای شدید اجتماعی
سنت الهی بر این است تا همه انسانها را با ابتلائات گوناگون خوب و بد در کوره فتنه افکند.(انبیاء، آیه 35؛ عنکبوت، آیات 2 و 3) در این میان مومنان در شرایط سختتری قرار میگیرند؛ زیرا خدا کافران را کم عذاب میکند تا جایی که همواره در ناز و نعمت هستند و خانههایشان اگر از خشت زر و سیم نباشد، چیزی از آن کم ندارد و همه نوع تزیینها در آن به کار میرود و تجملات در آن موج میزند.(زخرف، آیات 32 تا 35) منافقان نیز سالی یک دوبار گرفتار عذاب میشوند تا برگردند و متنبّه و بیدار شوند و از نفاق دست بردارند و به ایمان بگروند.(توبه، آیه 101)
اما وقتی نوبت به اولیاء رسید به تعبیر عامیانه آسمان تپید؛ زیرا روزی نیست که گرفتار ابتلایی از شرور و مصیبت نشوند و از جام بلای الهی ننوشند؛ چرا که اولیاء و مومنان مدعی اموری هستند که باید در آزمون ابتلاء نشان دهند راست میگویند و صادق هستند.(حجرات، آیه 14)
از نظر قرآن، کسانی مصداق مومن حقیقی خواهند بود که با توکل و توفیق الهی سربلند از آزمونهای گوناگون بیرون آمده باشند و محبت و ولایت الهی و بغض و تبری از ولایت دشمنان در ایشان ثابت شده باشد و در مسیر صراط مستقیم هدایت فطری و تشریعی اسلام به چنان عقلانیتی رسیده باشند که به عنوان «راشدون» محسوب شوند.(حجرات، آیه 7) بنابراین، کسی نباید گمان کند به فلاح و رستگاری میرسد و به بهشت الهی در میآید، پیش از آنکه از انواع فتنهها و ابتلائات سر بلند بیرون بیاید؛ زیرا این سنت الهی است که در همه زمانها و مکانها جاری و ساری بوده و خواهد بود.
پس همان طوری که گذشتگان،انواع شداید و سختیهای نابودگر همچون جنگ و انواع ضررها و حتی زلزلههای شدید قحطی و فتنههای اجتماعی از قبیل توطئه و شایعات خطرناک و دشمنان داخلی چون منافقان و دوستان و آشناها را تحمل کردند، هر مدعی ایمان نیز اینگونه دچار همانها خواهد شد تا مدعی راستین از دروغگو باز شناخته شود.(بقره، آیه 214)
خدا در آیه فوق افزون بر سختیها و رنجها، از تزلزل سخن به میان میآورد که مراد از آن تزلزلهای اجتماعی و اضطراب روانی است که تعادل رفتاری را از هر کسی سلب میکند تا جایی که گویی جان به حلقوم رسیده و شخص از ترس شدید و هول و هراس میخواهد جان بدهد.(احزاب، آیات 9 و10) تزلزل در این آیه هر چیزی است که موجب تکانههای شدید روانی به شخص یا امت میشود و افراد تحت این تکانهها، خواه نظامی یا اجتماعی یا اقتصادی قدرت تشخیص خود را از دست میدهند و چشمانشان به بیراهه میرود و تحلیلهای نادرست و توصیه غلط میدهند و از فشار تکانههای شدید درون و برون جانشان به لب میرسد(همان)؛ خدا در جای دیگراز این ابتلاء مومنان به جهاد و حمله دشمن اینگونه تعبیر میکند: هنالک ابتلی المومنون و زلزلوا زلزالا شدیدا؛ در آنجا مومنان مبتلا شدند و به تزلزل و اضطرابی سخت و شدید دچار شدند.(احزاب، آیه 11)
از نظر قرآن، در این شرایط سخت و تکانههای شدید نظامی و امنیتی و اجتماعی است که منافقان پا به میدان میگذارند و به تشکیک و تردید در عقاید مردم میپردازند میگویند که پیامبر(ص) جز وعده دروغ و فریب چیزی نداده است؛ زیرا بر خلاف وعده، همه ظواهر اینگونه است که شکست برای مومنان خواهد بود. (احزاب، آیه 12)
در هنگام تزلزل و اضطراب اجتماعی در میان مومنان، گستاخی منافقان چنان افزایش مییابد که مومنان را تهدید میکنند که بهزودی شرایط تغییر میکند و مومنان گرفتار ذلت شده و عزت خویش را از دست میدهند و این منافقان خواهند بود که عزتمندانه وارد شهر خواهند شد.(احزاب، آیه 13)
در حقیقت امید منافقان در شرایط سخت فتنهها و تکانههای شدید اجتماعی به این است که اضطراب موجود در توده مردم کارساز شود و آنان بتوانند ورق را برگردانند تا جایی که به ادعای آنها مومنان باید دنبال سوراخ موش باشند و خودشان را نجات دهند؛ زیرا عزیزان دیروز، خوار خواهند شد و ذلتمندان امروز،عزیز خواهند شد و قدرت و حکومت را به دست میآورند؛ درحالی که چنین آرزویی را به گور میبرند و خدا امیدشان را نا امید خواهد کرد.(احزاب، آیه 14)
خدا در جای دیگر از این حقیقت فتنهها و تکانههای سخت و شدید یعنی تزلزل روحی مردم با عنوان «رجفه» یاد میکند.(احزاب، آیه 60) «رجفه» به تکانههایی همچون زلزله گفته میشود.
از نظر آموزههای قرآن، منافقان و بیماردلان و گروهی دیگر به نام «مرجفون»(شایعه پراکنان) در شهرها و در میان مسلمانان زندگی میکنند که بسیار خطرناک هستند؛ زیرا به ظاهر با مومنان و مردم مسلمان و در باطن علیه آنان هستند و به دشمنان از درون کمک میکنند. اینان به اصطلاح امروزی همان ستون پنجم دشمن هستند.
از نظر قرآن، خطری که مرجفون»(شایعه پراکنان) برای مردم دارند این است که با «اراجیف»خود که همان شایعات و اخبار دروغ و دلهرهآور است، به جنگ نرم و روانی میآیند و با گفتارها و رفتارهای خویش «رجفه»(لرزه) در دل امت میافکنند. آنان تکانههای شدید و سختی را ایجاد میکنند و دلهای مردمان بهویژه سست ایمانهای مسلمان را خالی میکنند و آنان را به هول و هراس میاندازند. شایعهپراکنی و روایت سازی و جعل اخبار کذب از جمله کارهایی است که «مرجفون» انجام میدهند.
امداد الهی در فتنهها و تکانههای اجتماعی
براساس گزارههای قرآن، حجم کمی و کیفی سختیها و رنجها و تزلزل روحی تااندازهای است که حتی پیامبر و مومنان راستین از زمان پایانیابی آن میپرسند و میگویند: متی نصر الله؛ چه زمانی نصرت خدا میرسد.
(بقره، آیه 214) این بدان معناست که از نظر زمانی مدت زیادی امت و مومنان گرفتار اینگونه فتنههای الهی میشوند تا جایی که به ظاهر همگی منتظر فرج و گشایش الهی هستند؛ زیرا هر کاری میکنند نمیتوانند از آنها عبور کنند و میدانند که این آزمایشها از سوی خدا است و خدا ایشان را به انواع مصیبتها میآزماید که در ام الکتاب از قبل تعیین و مشخص شده و کاری جز صبر در برابر آن نمیتوان کرد.
(بقره، آیات 155 و 156؛ حدید، آیات 23 و 24)
براین اساس مومنان باید در برابر مصیبتهای الهی صبر و استقامت پیشه کنند؛ زیرا از درون همین مصیبتها و فتنهها است که حقیقت ایمان شکوفا میشود و انسانهای رشید و رستگار بیرون میآیند.
بنابراین مومنان میبایست تلخی و زشتی آنها را تحمل کنند و جزع و فزع نکنند؛ زیرا جهاد و جنگ هر چند که به ظاهر امری ناخوشایند است و موجب از دست رفتن مال و جان و عرض میشود، اما باید دانست که در درون آن خیر عظیم است که در صلح نیست.
از نظر قرآن، مردم نسبت به قتال و جهاد همواره واکنش منفی داشته و آن را ناپسند و زشت میشمارند، در حالی که بسیاری از چیزهایی که زشت و مکروه است، در باطن خود خیری دارد که بسیار مهم و اساسی و ارزشی است؛ در مقابل، چیزهایی است که انسان محبوب میدارد در حالی که باطنی جز شر و بدی ندارد.(بقره، آیه 216)
پس، از نظر مردم مسلمان، فتنهها و تکانههای اجتماعی، قحطی، سیل، زلزله، جنگ، ضررهای مادی و جانی، امری ناخوشایند و زشت است و آن را دوست ندارند؛ اما باید توجه داشت که از درون همین تکانههای اجتماعی و مانند آن است که قدرت و شوکت مومنان و مسلمانان ظهور میکند و دشمن و دوست از هم جدا میشود و ظرفیتهای امت شناخته میگردد.
افزون بر آن، خدا میفرماید هر چه فتنهها و تکانههای اجتماعی طولانیتر شود و از نظر زمانی مردم در آن بیشتر دست و پا بزنند و مشکلات آن را تحمل کنند، به همان میزان توانایی و استعدادهای آنان آشکار و چهره دوست و دشمن روشنتر میشود.(بقره، آیات 155 تا 157؛ منافقون، آیه 8؛ احزاب، آیات 23 و 24)
به هر حال، از نظر قرآن، شرایطی که مومنان و مسلمانان در طول زندگی با آن مواجه میشوند انواع فتنهها و گرفتاریها و تکانههای شدید اجتماعی است که امنیت و آسایش و آرامش را از هر کسی میستاند؛ اما مومنان با توکل بر خدا مقاومت و استقامت کرده و با صبر و حلم از آنها عبور میکنند. هر چند که فتنهها و تکانههای اجتماعی سخت و از نظر زمانی بلندمدت است به طوری که رهبران الهی و مومنان از آن خسته میشوند و در انتظار گشایش و رهایی از این وضعیت هستند، اما هرگز خدا مومنان را رها نمیکند، بلکه در اوج سختی ناگهان امداد الهی میرسد؛ زیرا هر چه زمان طولانی باشد، ولی «ان نصر الله قریب»؛ نصرت و پیروزی خدا نزدیک است.(بقره، آیه 214)
خدا به مومنان همچنین هشدار میدهد که مراقب منافقان باشند که آنان هر جا فتنه را بیابند به سوی آن میشتابند و اینگونه مومنان را با مشکلاتی مواجه میسازند. البته آنان جز زحمت چیزی ایجاد نمیکنند و به سخن دیگر: «عِرض خود میبرند و زحمت ما میدارند».(احزاب، آیات 13 تا 15)
گرچه تکانههای گوناگون بر مردم سخت و از نظر زمانی طولانی و بلندمدت است، ولی همین تکانههای شدید و سخت است که همه شرایط را برای شناخت مومن صادق از منافق کاذب روشن میکند و این امکان را به مومنان میدهد تا از نعمت امدادهای غیبی بهره مند شوند؛ البته این امدادها زمانی میرسد که به تعبیر قرآن جان به لب مومنان رسیده و مضطر واقعی شوند تا جایی که پیامبر و مومنان همگی میپرسند پس زمان نجات و نصرت الهی کی خواهد رسید. در آن اوج فشار و جان به لب رسیدن است که امداد الهی میرسد و مومنان سرافراز بیرون میآیند.(احزاب، آیات 9 تا 14)
البته باید توجه داشت پرسش از زمان نصرت از سوی پیامبر و مومنان واقعی همراه ایشان، نه از باب آنکه ترسیدهاند، بلکه آنان از این میترسند که مومنان و امت از دست بروند و در اثر تکانهها میدان را خالی کنند؛ یعنی همان طوری که حضرت موسی(ع) از ترس اینکه مومنان از دست بروند میترسید؛ زیرا سحر ساحران بسیار سنگین بود، همین حالت برای هر پیامبری است؛ زیرا تکانهها چنان شدید است که گویی مردم را غربال میکند.
خدا بارها در شرایط سختی که شکست مومنان درآن قطعی و یقین بوده و بر اساس محاسبات، پیروزی برای آنان معنا و مفهومی نداشت، ناگهان شرایط را دگرگون کرده و پیروزی را برایشان رقم زده تا جایی که منافقان و دشمنان داخلی خشمگین شده و از عصبانت چون مارگزیده به خود میپیچیدند. زمانی که دشمنان، مومنان را تهدید میکردند و با اراجیف خبری و شایعات دروغین چنان ترس و واهمه در دل مردمانداخته بودند که چشمانشان حقیقت را نمیدید و واقعیت دروغین برایشان اصالت یافته بود و جانشان به لب رسیده و گمانهای بد نسبت به خدا برده بودند و میگفتند که خدا مومنان را به حال خود رها کرده و کاری انجام نمیدهد و دشمنان پیروز و مومنان نابود میشوند، در همان شرایط سخت و جانفرسا امداد غیبی میرسید و مومنان، موفق و کامیاب از میدان بیرون میآمدند و ورق به طور کلی به نفع مومنان بر میگشت و دشمن ناکام از میدان میگریخت. این سنتی است که خداوند برای همیشه تاریخ برای مومنان رقم زده است.