نقش سستایمانهای بیبصیرت در خدمت به دشــمنان
حسین جابری
بصیرت و بینادلی در برابر کوردلی، نوعی توانایی با خاستگاه تقواست؛ زیرا قلب به عنوان مرکز تحلیل دادههای شناختی، زمانی میتواند انوار حقایق را بتاباند و حق را از باطل باز شناسد که تقوا آن را جلا و روشنی داده و تصفیه و تزکیه کرده باشد.
بی بصیرتان در آموزههای قرآنی طیف گستردهای از کافران و منافقان و مسلمانان سست ایمان و فاسقان را شامل میشود که در این میان این گروه اخیر از مسلمانان به اسبابی که باز ریشه در بیتقوایی دارد، گرفتار بیبصیرتی هستند و به سبب فقدان درجه قابل اطمینانی از ایمان و تقوا، در خدمت دشمنان یعنی کافران قرار میگیرند و از سوی منافقان داخلی به کار گرفته میشوند.
نویسنده در این مطلب نقش بیبصیرتان از مسلمانان را در خدمت به دشمنان و خیانت به جامعه اسلامی را تبیین کرده است.
بصیرت، قدرت تشخیص حق از باطل
بصیرت به معنای بینادلی است. همان گونه که چشم (بصر) این امکان را به انسان میدهد تا جهان بیرون را بشناسد و با مظاهر وجودی ارتباط برقرار کند، بصیرت نیز به انسان این امکان را میدهد تا ملکوت (باطن) هر امری را بشناسد و حق را از باطل جدا سازد و وجه الهی هر چیزی را ببیند.
البته باید توجه داشت که دیدن با چشم سر به تنهایی برای شناخت و فهم و درک امور خارجی کافی نیست، زیرا چشم سر تنها ابزاری برای دریافت اطلاعات از خارج همانند گوش و دیگر اعضای حسی انسان است و آنچه که این اطلاعات و دادهها را تجزیه و تحلیل میکند، قلب است.(اعراف، آیه 179)
قلب به عنوان مرکز اصلی و اساسی وجود انسانی است. قلب را همان حقیقت روح دانستهاند که در کالبد انسانی دمیده شده و به شکل روان هویت یافته است. قلب همان جان و روان یا روح و نفسی است که انسانیت انسان را شکل میدهد. همین قلب است که دادههای علمی را دریافت میکند و میفهمد و انسان را عالم و فقیه میسازد و موجب کرامت آدمی میشود و قابلیت و ظرفیت جانشینی و خلافت الهی را به وی میبخشد.(بقره، آیات 30 تا 34)
قلب اگر بخواهد تحلیل درستی از دادههای حسی و غیر حسی داشته باشد و الهامات و وحی فراحسی و عقلانی را دریافت کند، نیازمند صفا و تقواست. اگر این صفا و تقوای قلب از سوی انسان فراهم شود، اطلاعاتی که از ابزارهای حسی و غیر حسی وارد آن میشود به درستی بر آینه دل مینشیند و قلب میتواند آن را تجزیه و تحلیل کند. این همان چیزی است که در آیات قرآن از آن به تفقه و علم ژرف یعنی بصیرت تعبیر شده و صاحبان آن به عنوان اولیالابصار، بصیر، اولوالالباب و مانند آن معرفی شدهاند.(اعراف، آیه 179؛ توبه، آیات 87 و 127؛ نور، آیه 44؛ حشر، ایه 2)
بصیرت، میوه تقوا
قرآن بارها بر این نکته تاکید میکند که انسان را بر مدار عدالت، اعتدال آفریده است(انفطار، آیه 7؛ شمس، آیه 7) بنابراین، فطرت انسانی به گونهای است که قابلیت دریافت حقایق را دارا میباشد؛ چنانکه میتواند بدیها را نیز دریافت کند و نشان دهد. ظرفیت مادی و معنوی انسان به او این امکان را میدهد تا همزمان دو دسته از اطلاعات متضاد و متقابل را دریافت کند و به اراده و اختیار و آزادی، راه خویش را انتخاب کند.(شمس، آیات 7 تا 10)
اما آنچه به طور طبیعی و فطری در اختیار اوست، بصیرت نیست، بلکه عقل و قلب سالم با ابزارهای سالم برای دریافت و تجزیه ابتدایی است. این انسان است که خودش را میسازد و قلب و ابزارهای شناختی و ادراکی خود را وسعت و جلا میبخشد یا آنکه راه را مسدود میسازد. اگر انسان مسیر فطرت را به سلامت بپیماید، قلب او سلیم میشود و حقایق را در بصیرتی تمام دریافت میکند.
بنابراین، انسانها میتوانند با انتخاب خود راه تقوایی و حفاظت و مدیریت قلب را بپیمایند و آن را جلا و صفا دهند یا آن را کدر و تیره کنند و در نهایت با قساوت تمام پرده بر قلب بکشند و انعطاف آن را بگیرند و راه دریافت را ببندند و قفل کنند.(بقره، آیات 7 و 10 و 74 و 88؛ آل عمران، آیات 7 و 8) این همان دفن کردن قلوب است که انسانها با انتخاب راه گناه و فجور و فسق به آن اقدام میکنند.(شمس، آیات 7 تا 10)
اما اگر راه تقوا را در پیش گیرند، قلبشان از سلامت مقطعی به سلامت دائمی میرسد به گونهای که یا اصلا رنگ دنیا و تعلقات مادی آن را نمیگیرد و یا آنکه به سختی رنگ پذیر میشود و به تعبیر قرآن قلب سلیم میشود که در آن صورت، حقایق هستی برای او منکشف میشود.(صافات، آیه 84)
خداوند بصیرت را میوه تقوا و ایمان و عمل صالح میشمارد. کسی که تقوا پیشه گرفت، دل او صفا و جلا مییابد و حقایق جهان و هستی بر آن میتابد و شخص به علم و دانش میرسد(بقره، آیه 282) و توانایی تشخیص حق از باطل را نیز مییابد و در هنگام فتنهها در دام متشابهات نمیافتد و به سادگی میتواند از دام فتنه و بلا برهد.(طلاق، آیه 2)
سست ایمانهای بیبصیرت در خدمت دشمنان
کسانی دچار بیبصیرتی هستند که اهل تقوا نباشند. شکی نیست که کافران و منافقان، بیتقوا هستند؛ زیرا یکی از نشانههای تقوا، ایمان است و کسی که آیات خداوند و ایمان بر دل او وارد نمیشود، دچار بیتقوایی است. براین اساس خداوند هدایت پذیری و ایمان را منوط به داشتن تقوای عقلانی دانسته است. به این معنا که شخص بر اساس معیارهای عقلانی و احکام عقل عملی، از قبایح و زشتیهای عقلانی پرهیز کند و اهل عدالت، وفای به عقود و پایبند به ارزشهای عقلانی باشد و اصول اخلاقی را مراعات کند، اما کسی که بیتقوایی عقلانی دارد و اهل ظلم و پیمان شکنی و هنجار شکنی است، ظرفیت هدایت پذیری را ندارد و ایمان نمیآورد.(بقره، آیه 2)
اگر کافران و منافقان بیایمان دچار بیتقوای عقلانی هستند، چرا سست ایمانهای مسلمان دچار این مشکل بیبصیرتی هستند؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که همان تقوای عقلانی ابتدایی به این گروه یاری میرساند تا دلهایشان نسبت به هدایت و اسلام از انعطاف برخوردار باشد و آن را بپذیرند؛ ولی رسیدن به بصیرت نیازمند تقوای الهی کامل است. بنابراین هر چه تقوای شخص افزایش یابد به همان میزان بصیرت او افزایش مییابد و بینادل میشود و از کور دلی رهایی پیدا میکند؛ چرا که تقوا، ایمان و نیز میوههای آن، چون بصیرت، دارای درجات و مراتب چندی است.(آل عمران، آیه 173؛ توبه، آیه 124)
کسی که دارای تقوای عقلانی است، از درجه نخست بصیرت برخوردار خواهد شد و میتواند حق و باطل اسلام و کفر را از هم بازشناسد و بدان گرایش یابد. (بقره، آیات 2 تا 5) اما پس از این میبایست گامهای تقوای الهی را از طریق ایمان به غیب و عمل صالح بردارد تا به همان میزان که ایمان و تقوای او افزایش مییابد، بصیرت وی نیز افزایش یابد تا در نهایت به بصیرت کامل و فلاح و رستگاری نهایی برسد.(همان)
سست ایمانها به سبب آنکه اطاعت کاملی از خدا و پیامبر(ص) و اولواالامر(ع) ندارند و حتی گاه اهل فسق و فجور هستند و گناهانی را مرتکب میشوند، فاقد بصیرت هستند. اینان در فتنهها و ابتلائات چون جهاد نه تنها از اطاعت سر باز میزنند بلکه حتی در خدمت منافقان و دشمنان قرار میگیرند و مزدوران بیجیره و مواجب آنان میشوند.
خداوند به سست ایمانها هشدار میدهد که این ضعف ایمان اگر از طریق تقوا و اطاعت از خدا و رسولش جبران نشود، در یک فرآیندی جزو منافقان خواهند شد و ایمان ابتدایی را نیز از دست میدهند.(احزاب، آیه 18)
اگر اینان به اصلاح خود نپردازند و تقوای کامل را مد نظر قرار ندهند، در فتنهها و بلاءها از رهبری دور میشوند(انفال، آیات 65 و 66) و به دشمنان و کافران گرایش یافته و در نهایت تحت ولایت آنان در میآیند.(مائده، آیات 51 و 52؛ المیزان، ذیل آیه)
خداوند در آیه 14 سوره حجرات برای ازدیاد ایمان، به مسلمانان میگوید که میبایست در همه کارهای خویش از خدا و پیامبرش اطاعت کنند تا اعمالشان موجب ازدیاد ایمان آنان گردد و همان گونه که مومنان اهل رشد شدند و از کفر و فسوق و عصیان رهایی یافتهاند(حجرات، آیه 7) آنها نیز اینگونه شوند.
سست ایمانها برخلاف اهل ایمان(حجرات، آیه 15) چون اهل شک و تردید هستند اطاعت محضی از خدا و پیامبرش ندارند و هر از گاهی عصیان میورزند و بر خلاف فرمان رهبری گام بر میدارند. از این رو از حضور در میادین نبرد خودداری میکنند و برای عدم حضور خود توجیهاتی را میآورند که قابل پذیرش نیست. به عنوان نمونه درباره عدم حضور و مشارکت خود در میادین نبرد میگویند که اوضاع مالی ما آشفته بود و میبایست به مال و ثروت خود سامان میدادیم و یا خانوادههای ما با مشکلات مواجه بودند.(فتح، آیه 11)
اینان درباره موفقیتهای دولت اسلامی و رهبری شک و تردید دارند و با همین شک و تردید وارد کاری میشوند و از این رو استقامت نمیورزند و در میان کار آن را رها میکنند و رهبری را با مشکل مواجه میسازند (محمد، آیه 35) و گاه میشود که وسط کاراز فریب دشمن را میخورند و در اوج چیرگی و غلبه،خواهان سازش و صلح میشوند چنانکه سست ایمانها در جنگ صفین با دیدن قرآنهای بر سر نیزه و در اوج موفقیتهای مالک اشتر که به خیمه معاویه نزدیک شده بود و جنگ به نفع ارتش اسلام پیش میرفت، امیرمومنان(ع) را محاصره کرده و خواهان صلح و سازش شدند.
سست ایمانها با این کار خود در خدمت دشمن قرار میگیرند و چون اهل بصیرت نیستند به سادگی در دام فتنهها و شبهاتی میافتند که دشمنان و منافقان مطرح میکنند و چون نسبت به رهبری تردید دارند در همه افکار و رفتار و عملکرد رهبری نیز تردید ایجاد میکنند و رهبری را به بیبصیرتی یا فساد و بیعدالتی متهم میکنند، چنانکه به پیامبر(ص) این تهمت را میزدند که اهل فساد است و غنایم را میان خودشان تقسیم میکنند.(فتح، آیات 10 تا 15)
اینان امید دارند که دولت اسلامی بالاخره به سبب جنگ و تحریم و فتنهای از هم بپاشد و رهبری کشته شود و دولت اسلامی از میان برود، از این رو در هنگام ورود به میادین خطر با تردید وارد میشوند و زمینهساز بحران در جنگ و جبهات میشوند و روحیات مومنان را تضعیف میکنند و با طرح مسائلی چون حسادت از سوی مومنان و دوستی دنیا و تقسیم غنیمت میان خود و بیعدالتی و ظلم، جبهه داخلی مومنان را به هم میریزند و روحیه جنگی ایشان را تضعیف میکنند و هر گامی که بر میدارند نه تنها خیری در آن نیست بلکه ضرر و زیانی را متوجه امت میکنند.(فتح،آیات 25 و 26)
سست ایمانهای بیبصیرت در هر کاری که وارد شوند نه تنها اهل استقامت و پایداری نیستند بلکه به قول و قرارهای خود پایبند نیستند و پیمانشکنی میکنند و بیعت با رهبری را زیر پا میگذارند و به مفاد پیمان متعهد نیستند و میخواهند بیپرداخت هیچ هزینهای از منافعی بهره برند که دیگران با زحمت و تلاش و مجاهدت کسب کردهاند.(فتح، آیات 10 تا 15)
شیاطین انسی و جنی از کافران و منافقان، از بیبصیرتی سست ایمانها سوءاستفاده میکنند و حقایق را وارونه جلوه میدهند و اینان را به خدمت خود میگیرند. پس فساد و تباهی خود را به عنوان اصلاحات معرفی میکنند و اصلاحات پیامبر(ص) و دولت اسلامی را عین فساد و تباهی میدانند. از این رو در دام شعارهای فریبنده صلح و حقوق بشر و نوعدوستی و اصلاحطلبی کافران و منافقان میافتند و جهاد رهاییبخش و استکبار و ستمستیز دولت اسلامی را به عنوان جنگطلبی و فساد میدانند و کشتن منافقان و کافران حربی را ترور و خشونت و ضد نوعدوستی معرفی میکنند و علیه دولت اسلامی و رهبری موضع منفی میگیرند و اجازه نمیدهند تا دولت به جنگ مستکبران و ستمگران برود و ریشه آنها را بخشکاند. اینان فاقد بصیرت و کوردل میباشند و قلوبشان به سبب همین عصیان ورزی بسته و قفل شده و تحت تسویلات شیطان فکر و عمل میکنند و از اطاعت رهبری سر باز میزنند و مخفیانه علیه دولت اسلامی و رهبری در کنار منافقان و دشمنان توطئه میکنند و تمام کارهای خیر خویش را اینگونه از میان میبرند.(محمد،آیات 20 تا 29)
مشکلی که امت و امام با این سادهلوحان و سست ایمانهای بیبصیرت دارد، خیلی بدتر از مشکل منافقان و دشمنان سوگند خورده است، زیرا آنان با بیبصیرتی خود آب به آسیاب دشمن میریزند و اجازه نمیدهند تا مومنان و رهبری مقاصد امت را به آسانی برآورده کنند و دشمنان را سرکوب و متجاوزان را از بین ببرند. اینان با مهربانی بیمورد و رحم بر گرگان به گوسفندان ظلم روا میدارند و دلسوزی بیمورد میکنند و اجازه نمیدهند تا دولت اسلامی و مومنان کار را پیش برند و ریشه ظلم و بیعدالتی و تجاوز را برکنند.
آیات قرآن بسیاری درباره بی بصیرتان سست ایمانی که در خدمت دشمنان و خیانت به مسلمانان کار میکنند، وارد شده است که بررسی همه آنها در این مطلب کوتاه نمیگنجد بنابراین به همین مقدار بسنده میشود.