عرف و ارزشهاي عرفي از دیدگاه قرآن
سید شمسالدین حسینی
در بسياري از آموزههاي قرآني مانند مسائل زناشويي و روابط اجتماعي بـه عرف و معروف بسیار اشاره شده است. یکی از دستورهای کلیدی بلکه از مفاهیم بنیادین در تعالیم قرآن مراعات عرف و امر به معروف است. پرسش این نوشتار آن است که با این همه تاکید فراوان بر عمل به عرف و امر دیگران بدان، عرف از نظر مفهومي و مصداقي چیست؟ و از نظر قرآن چه اموری در حوزه عرف و معروف قرار میگیرند؟ ارزشهاي عرفي چيست؟ و به چه عرفی باید مراجعه کرد و برپایه آن رفتارها و هنجارهای اجتماعی خود را تعریف و ارزشگذاری کرد؟ این مطلب درصدد پاسخگوئی به این سؤالات است.
***
چیستی عرف و معروف
شاید بارها در حوزه روابط خانوادگی و اجتماعی از عرف و معروف بسیار شنیده باشید و حتي برخي از سازمانها و نهادهاي اجتماعي به طور رسمي و شبهرسمي در حوزه معروف به فعالیت میپردازند. این در حالی است که در خانه و کوی و برزن و بازار همواره از سوي دیگران مورد داوري ارزشي قرار ميگيريد و رفتارهاي شما به نقد کشیده میشود و بایدها و نبايدهاي بسياري شما را در چارچوب عرف و معروف احاطه ميکند.
هرگاه رفتاری در خانه و یا اجتماع از شما سر ميزند به تندي مورد تشویق و تنبیه کلامی و یا رفتاری قرار میگیرید و از شما به سبب رفتارهاي بهنجار و يا نابهنجار تعریف و یا انتقاد شده است؟ پرسش اساسی که براي شما مطرح میشود این است که مبنا و ملاك اين دستهبنديهاي رفتاري و كرداري شما چیست؟ چه معياري موجب مي شود تا برخي از رفتارها و کردارهاي شما در حوزه هنجاري و برخي ديگر در حوزه نابهنجاري دستهبندي و ارزشگذاری شود و پيامدهاي تشويقي و تنبيهي به همراه داشته باشد؟
پیش از آنکه به معيارهاي مردمي در اين حوزه مراجعه شود، بهتر آن است که نگاهي گذرا به معنا و مفهوم واژه عرف و معروف که در فارسي گاه از آن به هنجارها و پسندیدهها ياد ميشود داشته باشیم تا بر اساس مفهومی که به دست ميآوریم به سراغ معيارهاي ارزشگذاري برويم.
عرف، واژه عربي است. در آغاز، اين واژه براساس فرهنگ تفكري عرب بر امري، محسوس چون تپهشني بلند و رمل مرتفع اشاره داشت. به این معنا که عرب در بیابانها به چنين تپههاي شني بلند و مرتفع عرف ميگفتند. (لسان العرب، ابنمنظور، ج ۹ ص ١٥٨) از آن پس در امور ديگري که خصوصيتي از اين دست داشته است عرف گفته شد که مصاديق چندي را شامل ميشد.
این واژه در علوم مختلف از جمله فقه و کلام و دانشهاي اجتماعي و روانشناسي اجتماعي در معاني خاصي به کار رفته است. سید شریف جرجاني از دانشمندان بنام اسلام در کتاب وزينالتعريفات در تعريف اصطلاحي آن مينويسد: عرف در اصطلاح بـه مـعنـاي عـادت است، چنانکه هر چيزي که در میان مردم به شکل مستمر و دائمي و بر مقتضاي عقول آنان جریان دارد عرف ناميده ميشود. (التعريفات؛ جرجاني؛ ص ۱۹۳ ذیل واژه عرف)
جامعهاي که براي حل مسئلهاي و يا معضل و مشكلي، عرفي را متداول ميكند ميکوشد تا با بهرهگيري از آن عرف به شكلي منطقي (منطق عرفي) و مقبول، رویه و شیوه عملی را ارائه دهد که مورد پذیرش عقل جمعی قرار گیرد و با اصول عقلاني و عقل مستقل و نیز شرع معتبر در تضاد نباشد.
عرف و معروفهاي منطقهاي ميتواند با منطقه دیگر متفاوت باشد و لزوما تاکید بر سیره عقلايي به معناي آن نيست که در همه جاي عالم و مناطق مختلف زمین يکسان و هماهنگ باشد؛ بلکه به این معنا که خردمندان عالم اگر در شرایط و مقتضیات عرف منطقهاي قرار ميگرفتند شيوه و رويهاي از اين دست را انتخاب ميکردند.
دعوت قرآن به ارزشهاي عرفي
خداوند در آیات چندي مردمان را به پذیرش و ارزشگذاري عرف منطقهاي دعوت ميکند. در آيه ١٥٧ و ۱۹۹ سوره اعراف، يكي از وظايف پیامبر(ص ) دعوت مردمـان بـه امـور و ارزشهاي عرفی و عقلايي معرفی شده است. آیه ۱۹۹ دستوري خاص از سوي خداوند به آن حضرت(ص) است که ميبايست در زندگي اجتماعي خـویش راه عفو و گذشت (نوعي احسان اجتماعي) را در کنار دعوت مردمان به عرف انتخاب کند.
اینکه آن حضرت گاه به عرف و گاه به معروف فرمان ميدهـد بـه مـعنـاي تفـاوت ماهوي نيست؛ بلکه مراد از معروف نیز همان عرف عقلايي و هنجار پسندیده خردمندان است که در جامعه رواج یافته است. (مجمع البیان ج ۱ و ۲ ص ۸۰۷ و ج 3 و 4 ص 570)
براساس تعریف جرجاني، عرف رفتاري اجتماعي براساس عقل جمعی است. بر این اساس اجتماعی بودن و پذیرش عقلاء در کنار سیره شدن از مولفههاي اصلي عرف و معروف شمرده شده است. از اینرو میتوان گفت که عرف همان سیره عملي خردمندان در رفتارهاي اجتماعي است.
آنچه از نظريههاي مربوط به عرف و معروف به دست ميآيد، سيره عملي خردمندان بودن، ملاک اساسی در تحقق عرف و معروف میباشد؛ و از آنجا که سیره بدون تکرار و استمرار تحقق نمييابد ميتوان گفت که نوعي عادت اجتماعي خردمندان در عمل اجتماعی است.
براین اساس میتوان فهمید که چرا برخي عرف را به عادت خردمندان تعریف کردهاند؛ زیرا تحقق سیره عملی خردمندان بیانگر همان عادت است که تکرار و استمرار در عمل در آن تضمین شده است.
معیار ارزشگذاری
با توجه به آنچه در تعریف عرف و معروف گفته شد به خوبي دانسته شد که سیره خردمندان بودن از ملاكهاي اساسي در تحقق مفهومي عرف است. بنابراین هر عمل پسندیده و هنجاري که از سوی خردمندان انجام میگیرد، به عنوان عرف و معروف شناخته ميشود.
پس عرف و معروف، عمل اجتماعی خردمندان هر جامعه است به گونهای که خردمندان جوامع دیگر هرگاه در فضا و شرايط محيطي و اجتماعي عرف موجود قرار گرفتند آن را انجام دهند و بر درستي و هنجاري بودن آن تاکید کنند، هر چند که در جامعه خود به عرفی دیگر عمل ميکنند، زیرا هر جامعه و شرایط و مقتضیات زماني و مکانی، عرف خاصي را ميطلبد که تفاوتيهاي اندکي با عرف دیگر جوامع دارد.
از ويژگيهاي عرف و معروف آن است که با حکم عقل و شرع در تضاد نیست. به این معنا که عقل به حکم عقل بودن هر چند که به این نتیجه نمیرسد که حکم خاصي را داشته باشد ولی عمل عقلایی را تایید میکند و آن را راهكاري براي حل مسئلهاي و يا برونرفت از معضل و مشكلي ميشمارد. از سوي ديگر با حكم شرع نیز مخالفت ندارد؛ زيرا حكم شرعي چون براساس فطرت آدمی است با عقل و احکام آن در تضاد نمیباشد. از اینرو گفتهاند كل ما حكـم بـه العقل حكم به الشرع و كل ما حكـم بـه الشرع حكم به العقل که بیان ملازمه ميان حكم عقلي و شرعي ميباشد.
این وظیفه از سوی خداوند نهتها تکلیف پیامبر(ص) بلکه مومنان نیز میباشد و خداوند از مومنان خواسته است که این وظیفه اجتماعی دعوت دیگران به معروف و عرف اجتماعی را انجام دهد.(آلعمران آیات 102 و 103 و مجمعالبیان ج1، ص807)
آیات 110 و 114 سوره آلعمران و نیز 71 سوره توبه و 38 و 41 سوره توبه آیاتی هستند که به دعوت دیگران به معروف و عرف پسندیده از سوی مومنان به عنوان وظیفه و تکلیف اشاره دارد. حضرت لقمان در یکی از سفارشهای خود به فرزندش در حوزه جامعهپذیری فرهنگ اجتماعی میفرماید که بر اوست تا ارزشهای عرف اجتماعی را زنده داشته و در احیای آن و دعوت دیگران به آن بکوشد.(لقمان آیه 17)
در کاربردهای قرآنی عنوان معروف عنوانی عام و جامع است، به این معنا که تنها مختص به عرف اجتماعی عقلایی و شرعی میشود. از اینرو هرگاه به معروف دعوت میکند مراد دعوت به امور نیک و صالح و خیر عقلی و عقلایی و شرعی است.
بر این اساس میتوان گفت که دعوت به معروف در مفهوم و کاربردهای قرآنی دعوت به همه پسندیدههای اجتماعی است بیآنکه اختصاص به سیره عقلایی داشته باشد؛ زیرا از نظر قرآن عاقل کسی است که پایبند عملی حکم عقل و عقلا و شریعتی باشد که از منشأ و خاستگاه عقل آمده است.
مصادیق عرف و ارزشهای عرفی
هرچند که عرف و ارزشهای عرفی را نمیتوان در اینجا بهطور کامل و جامع شمارش و بیان کرد ولی برای آشنایی با مفهوم درست عرف و معروف با نگاهی کوتاه و گذرا به برخی از آیات به برخی از مصادیق آن اشاره میشود.
از جمله مصادیقی که قرآن برای عرف بیان میکند، احساس و نیکی به دیگران در برابرنیکی و احسان آنان است. به این معنا که نیکی در برابر نیکی امری مقبول و پسندیده در نزد خردمندان است که آیه 60 سوره الرحمن بدان اشاره میکند.(مجمعالبیان، ج9 و 10 ص315 و نیز کشاف زمخشری چ4 ص453) زیرا استفهامی که در اینگونه موارد به کار میرود استفهام تقریری است که بیانگر پذیرش عمل ازسوی عرف و خردمندان است.
از دیگر موارد و مصادیق عرف و ارزشهای عرفی ادای امانت و رد آن به صاحب آن است که در آیه 58 سوره نساء با فعل مدح بیان شده است.
ارزشگذاری علم در برابر جهل و نادانی و برتری دادن انسانهای عالم در برابر جاهلان کوردل(انعام آیه 50 و نیز هود آیه 24 و رعد آیه 16 و فاطر آیه 19 تا 22 و زمر آیه 9) برتری امر نیک بر امر نکوهیده و زشت از سوی مردم(بقره آیه 61) ترک گناهان و زشتیها(ممتحنه آیه 12) دفاع از وطن و خانه و خانواده(بقره آیه 246) عدل و داد در میان مردم(نحل آیه 76) قضاوت عادلانه داشتن(نساء آیه 58) مهماننوازی و پرهیز از تعدی و تجاوز به حقوق مهمان(هود آیه 78) نیکی در حق خویشاوندان(احزاب آیه 9) و نیکی به والدین(لقمان آیه 14 و 15) از نمونههایی است که قرآن از آنها به عنوان مصادیق مشخص عرف پسندیده عقلایی یاد کرده و مردمان را به آن فرا میخواند. این موارد و مصادیق عرف، آنچنان روشن برای همه اجتماعات بشری است که نمیتوان آن را اختصاص به منطقهای خاص دانست. به سخن این مصادیق مواردی است که عقلای همه عالم در پسندیده بودن آن اجماع دارند.
موارد رجوع به عرف
از نظر قرآن برای امور چندی میتوان به عرف مراجعه کرد. از جمله میتوان در حوزه اطاعت از خداوند به عرف بهعنوان ملاک مراجعه کرد. به این معنا که اطاعت از خداوند با ضابطه و معیار عرفپسند، خواسته خداوند از مومنان واقعی است که در آیه 53 سوره نور بدان اشاره کرده است.(تفسیر کبیر، فخررازی ج8 ص411)
تراضی در ازدواج مجدد پس از انقضای عده در صورت توافق زن و شوهری که از هم جدا شدهاند براساس عرف و شرع مورد پذیرش است و خداوند آن را در آیه 232 سوره بقره تایید و امضا کرده است.
برای تعیین اجرت و میزان آن برای سرپرستان اموال یتیمان نیز رجوع به عرف، ملاک قرار داده شده است که آیه 6 سوره نساء به آن اشاره دارد.(نگاه کنید مجمعالبیان ج3 و 4 ص17)
قرآن در تعیین دیه از سوی قاتل در صورت عفو وارثان مقتول و عدم قصاص(بقره آیه178)، تعیین کفاره سوگند برای مقدار طعام و یا پوشاک(مائده آیه 89)، تامین و تعیین مخارج متعارف زنان مطلقه در هنگام شیردهی(بقره آیه233)، حقوق زنان و تعهدی که شوهر نسبت به آنان دارد(بقره آیه229 و نساء آیه19)، مقدار حقوق زنان شوهر مرده پس از انقضای عده وفات(بقره آیه234)، حقوق همسری میان زن و شوهر(بقره آیه228)، رجوع مرد به زن مطلقه در هنگام طلاق رجعی و در ایام عده و عدم زیان رساندن به وی(بقره آیه 231 و طلاق آیه2)، شیوه رفتار مرد با زن مطلقه(بقره آیه229)، سخن گفتن با نادانان و سفیهان جامعه(نساء آیه5 و 8) و امور دیگری که لازم است که شخص با دیگران سخن بگوید.(بقره آیه263 و نساء آیه8 و احزاب آیه32)، در مسئله وصیت مالی و پرداخت ترکه به پدر و مادر و خویشان(بقره آیه180)، مهریه زن مطلقه و بازپسگیری آن(نساء آیه20 و 21) و نیز تعیین مقدار مهریه کنیزان(نساء آیه25) مراجعه به عرف اجتماعی را به عنوان معیار مطرح و به آن دستور داده است.