فاجعه کربلا، مظهر انحطاط جامعه اسلامی و لزوم عبرت گرفتن از آن
گاه به يك حادثه از نظر فردى نگاه مىكنيم و گاه از نظر اجتماعى. از نظر اسلام، شهادت حسين بن على(ع) از ديدگاه فردى يك موفقيت بود. براى شخص حسين بن على
اين شهادت شكست بود يا موفقيت؟
هر مسلمانى مىگويد موفقيت و خود حضرت هم روز اول فرمود:
«مرگ براى فرزند آدم زينت قرار داده شده است، آنچنانكه يك گردنبند براى يك زن جوان زينت است، چقدر اشتیاق دارم كشته شوم تا به پدرم، به جدم و به مادرم ملحق مىشوم
همانند اشتیاق یعقوب به دیدن یوسف.»
از نظر يك انسان و از نظر خود شهيد، شهادت موفقيت است.
على بن ابيطالب(ع) نیز آنگاه كه تيغ بر فرقش فرود آمده و تا نزديك ابرويش شكافته است، اينگونه سخن میگوید: به خدا قسم، مرگ ناگهانى و ضربت ناگهانى كه بر من خورد، يك ذره مورد كراهت من نيست. من افتخار مىكنم و آرزوى چنين روزى را داشتم.به خدا قسم، مثَل من مثَل آن عاشقى است كه به معشوق خود رسيده باشد.
اين از نظر شخصى و فردى.
اما اسلام قضايا را هميشه از جنبه شخصى مطالعه نمىكند، از جنبه اجتماعى هم مطالعه مىكند.
حادثه عاشورا از جنبه اجتماعى و نسبت به كسانى كه مرتكب آن شدند، مظهر يك انحطاط در جامعه اسلامى بود، لذا دائماً بايد يادآورى بشود كه ديگر چنين كارى را مرتكب نشوند.
اين همان «آخى» است كه يك ملت مىگويد: ما مسلمانها چنين كارى كرديم؟!
لعنت به كسانى كه چنين كارى كردند، پس ديگر چنين كارى نكنيم.
یادآوری اين موضوع، براى صيقل دادن احساسات اسلامى و انسانى نیز است، اما به شرط اينكه ما اين را درست درك بكنيم. امروز روزى نيست كه آدم سرش را زير آب بكند.
ما بايد در اوضاع مذهبى خودمان رفرم ايجاد كنيم؛ البته نه در مذهب بلكه در كار خودمان. اشتباهات ما كه به مذهب مربوط نيست.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حماسه حسينى(1 و 2))، ج17، ص34- با تلخیص و ویرایش جزئی