طلاق و راههای پیشگیری از آن
محمدمهدی رشادتی
در نوشتار حاضر نویسنده ضمن آسیبشناسی پدیده شوم طلاق در جوامع امروزی، به علل بروز طلاق و راهکارهای پیشگیری از آن اشاره کرده است.
* * *
زناشویی یک پیمان مقدّس انسانی و یک رابطه معنوی است. دختر و پسر با همپیمان میبندند که تا پایان عمر، یار و غمخوار و مونس هم باشند.
به اعتماد همین پیمان مقدّس است که دختر، پدر و مادر و خانوادهاش را ترک کرده و با صدها امید و آرزو به خانه شوهر قدم میگذارد و سرمایه عفّت و زیبایی و طراوت خویش را در اختیار او قرار میدهد و نیز به اعتبار همین عقد ملکوتی است که مرد را موظّف میکند تا با تلاش و همّت بسیار، آسایش و آرامش زندگی را برای خانواده خود فراهم سازد. امّا حالا باید ببینیم چه چیزی ممکن است این پیمان مقدّس را خدشهدار کند و در مواقعی به جدایی بینجامد. (همسرداری ص 299)
طلاق بیماری عمومی قرن حاضر
آمارها نشان میدهد که سال به سال برتعداد طلاقها افزوده میشود و خطر از هم پاشیدن، بر بسیاری از کانونهای خانوادگی سایه افکنده است.
مسلماً تفاوت دیروز و امروز در این است که امروز علل وعوامل طلاق فزونی یافته است. زندگی اجتماعی به شکلی درآمده که موجب جدایی و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای خانوادگی بیشتر شده است. افزایش طلاق، بیماری عمومی این عصر است. با کمال تأسّف در هر جا که آداب و رسوم جدید غربی و سبک زندگی مردمان مغرب زمین، بیشتر نفوذ کرده است، آمار طلاق هم زیاد گشته است. (نظام حقوق زن در اسلام، ص 232)
براساس دیدگاه کارشناسان، جدای از طلاق قطعی و رسمی، درصد بالایی از زوجین نیز مبتلا به «طلاق عاطفی» هستند. در اینگونه از طلاقها زن و شوهر هر چند ظاهراً به زندگی مشترک خودشان ادامه میدهند، لیکن خیلی از مناسبات زندگی مشترک میان آنها به هم خورده است.
یکی از مسائلی که در غرب و به تبع آن در ایران رخ داده است، روند کاهش (قبح طلاق) بهویژه در بین جوانان است. در واقع اگر در گذشته قبح طلاق و رویکرد منفی جامعه به آن، خود در کاهش طلاق مؤثّر بود، در سالهای اخیر طلاق در ایران تدریجاً در حال تبدیل شدن به امری خنثی است و حتی بعضی از جوانان به تقلید از غرب، از طلاق در زندگی خود به منزله یک پدیده مثبت تعبیر میکنند که در جای خود محل تأمّل میباشد.
بهنظر میرسد که هر چند طلاق از جهت حقوقی به سادگی به انحلال عقد دائمی نکاح و زوجیّت تعریف میشود، امّا اتّفاق مهمّ در طلاق گسسته شدن رشتههای «عواطف و تخریب ساختمان روحی و روانی» زن و مرد است که تبعات منفی آن هیچگاه تمام نمیشود.(پژوهشکده مطالعات اسلامی آسیبهای اجتماعی دانشگاه شاهد، دکتر علی غلامی 1/5/97)
دیدگاه اسلام درباره طلاق
اسلام با طلاق سخت مخالف است و طلاق را تنها بهعنوان یک چارهجویی و راهحل نهایی تجویز کرده است. اسلام مردانی را که مرتب زن میگیرند و طلاق میدهند و به اصطلاح «مِـطلاق» میباشند، دشمن خدا معرفی میکند.
جـدایی و طـلاق
نبایدهای روابط همسران
در روایات آمده است: «رسول خدا(ص) به مردی رسید و از او پرسید: با زنت چه کردی؟ گفت: او را طلاق دادم. فرمود: آیا کار بد از او دیدی؟ خیر. قضیه گذشت و آن مــرد برای بار سوّم دوباره زنی گرفت و بعد از مدّتی او را نیز طلاق داد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: خداوند دشمن میدارد و لعنت میکند مردی را که دلش میخواهد مرتب زن عوض کند و زنی را که دلش میخواهد مرتب شوهر عوض کند.»
حضرت فرمود: «جبرئیل آنقدر به من درباره زن سفارش و توصیه کرد که گمان کردم طلاق زن جز در وقتی که مرتکب فحشای قطعی شده باشد، سزاوار نیست».
امام صادق(ع) از رسول خدا(ص) نقل کرد که فرمود: «چیزی نزد خدا محبوبتر از خانهای که در آن پیوند ازدواجی صورت گیرد وجود ندارد و چیزی در نزد خدا مبغوضتر از خانهای که در آن پیوندی با طلاق به هم بخورد، وجود ندارد».
رسول گرامی اسلام(ص) فرمود: «ازدواج کنید امّا طلاق ندهید. زیرا عرش الهی از طلاق به لرزه درمیآید.»
آنچه در سیره پیشوایان دین مشاهده میشود، این است که تا میتوانستند از طلاق پرهیز داشتند. لذا طلاق از طرف ایشان بسیار به ندرت صورت گرفته است. هر وقت طلاقی اتفاق افتاده، دلیل منطقی و معقول داشته است.
بهعنوان مثال: امام باقر(ع) همسری داشت که خیلی مورد علاقه ایشان بود. در جریانی حضرت متوجه میشود که این زن «ناصبی» است. یعنی با امیرالمومنین علی(ع) دشمنی میورزد و کینه و بغض آن حضرت را در دل میپروراند. لذا امام او را طلاق داد. از ایشان پرسیدند: شما که او را دوست داشتید، چرا طلاقش دادید ؟ فرمود: نخواستم قطعه آتشی از آتشهای جهنّم در کنارم باشد. (نظام حقوق زن در اسلام ص 239-241)
این داستان نشان میدهد که آرمانها و ارزشها و مقدّسات مذهبی، خط قرمز مؤمنان است که اگر در معرض تخریب واقع شود، لازم است که با آن مقابله کرد ،هر چند با اهرم طلاق باشد.
نقش محوری زن و مرد در گرمابخشی کانون خانواده
مکانسیم طبیعی ازدواج این است که زن در منظومه خانوادگی، محبوب و محترم باشد. اسلام کوششها و تدابیر خاصّی به کار میبرد که زندگی خانواده از لحاظ طبیعی تداوم یابد. یعنی زن در مقام محبوبیّت و مطلوبیّت و مرد در مقام طالب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند.
توصیههای اسلام به زن مبنی بر اینکه زن حتماً باید خود را برای شوهر بیاراید، هنرهای خود را در جلوههای تازه برای شوهر به ظهور برساند، رغبتهای جنسی او رااشباع کند و با پاسخ منفی دادن به تقاضاهای وی در او ایجاد عقده و ناراحتی روحی نکند و از آن طرف توصیه به مرد مبنی براینکه به همسر خود محبّت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، محبّت خود را کتمان نسازد، در رفاه و آسایش مادی و آرامش روحی و عاطفی همسر خود، نهایت تلاش خود را به عمل آورد و... همه و همه برای این است که کانون گرم خانوادگی از خطرات فروپاشی محفوظ بماند. از سویی دیگر میدانیم که علاقه زن به مرد معلول و نتیجه علاقه مرد به زن و وابسته به اوست. نظام طبیعت، کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است. مرد است که اگر زن را دوست داشته و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز غالباًً مرد را دوست داشته و نسبت به وی وفادار میماند.
به هر حال تفاوت زن و مرد در این است که مرد به شخص زن نیازمند است ولی زن به قلب و شخصیّت مرد محتاج است. حمایت و مهربانی قلبی مرد آن اندازه برای زن ارزش و اهمیّت دارد که زندگی بدون آن برای زن قابل تحمّل نمیباشد.
اسلام برای جلوگیری از وقوع طلاق به هر وسیله مباحی متوسّل شده است جز وسیله زور و سلاح قانون. زیرا پایه و رکن اساسی زندگی مشترک احساسات و عواطف است و آن طرفی که باید احساسات و عواطف زناشویی را دریافت و جذب کند تا بتواند به نوبه خود به فرزندان مهر و محبّت نثار نماید، زن است.
تعالیم اسلامی با عوامل ناجوانمردی و بیوفایی و هوس بازی، سخت مبارزه میکند تا آنجا که حاضر نمیشود زن را به زور به انسان ناجوانمرد سنجاق کند.
صلح و سازش در زندگی زناشویی نظیر صلح و سازشی است که میان پدران و مادران با فرزندان باید برقرار باشد که توأم با گذشت و فداکاری و علاقمندی به سرنوشت یکدیگر و شکستن حصار دوگانگی است.
چرایی طلاق؟
براساس مطالعات و پژوهشهایی که انجام شده، برخی از عوامل مهمّ بروز پدیده طلاق بطور خلاصه به قرار زیر است.
1- همسرگزینی نادرست (قبل از ازدواج)
دختر و پسر با کمترین آگاهی و اطلاعات از یکدیگر تن به ازدواج میدهند. گاهی با یک نگاه و یک لبخند، دلباخته و شیفته ظاهر هم میشوند و حاضر نیستند از سایر ویژگیها و خصوصیّات طرف مقابل و نیز از شرایط اجتماعی و زمینههای مختلف خانواده او تحقیق بیشتری به عمل آید. به بیان بهتر ازدواج آنان کاملاًً احساسی و عاطفی است و نه ازدواج آگاهانه و عاقلانه و متأسفانه بخش قابل توجّهی از طلاقها ناشی از همین موارد است.
دختر و پسر در این شرایط در واقع کفو و همتای هم نیستند. آن دو از جهات متعدّدی با یکدیگر سنخیّت و مشابهت ندارند همسانی در کلاس اجتماعی، درجه رفاه مادّی و شغل و ظاهر وسطح تحصیلات و... برای یک ازدواج صحیح کافی نیست
بدیهی است که یکی از مهمترین راهکارها برای کاهش این قبیل ازدواجها، آموزش جوانان و خانوادهها در زمینه نحوه صحیح انتخاب همسر است.
2- نقص دانش و مهارت زندگی و عملکرد نامطلوب آنان (بعد از ازدواج)
در این بخش میتوان به موارد زیر از باب نمونه اشاره کرد. انتظارات و توقعات خارج از توان یکدیگر، ناتوانی و ناآگاهی در حل اختلافات پیش آمده میان آنان، عدم تفاهم و درک متقابل، برآورده نساختن نیازهای اساسی یکدیگر از جمله نیازهای جنسی و عاطفی، چشم و همچشمی و مصرفگرایی در امور مادّی، استفاده نادرست از فضای مجازی، معاشرتهای غیراخلاقی و ناپسند، کوتاهی در انجام وظایف همسری و یاترک برخی از مسئولیّتهای مهم و...
بهنظر میرسد که به منظور کاهش این طلاقها باید برای آنان دورههای آموزشی و کلاسهای مهارتآموزی و خدمات مشاورهای ارائه کرد.
3- شرایط نامطلوب اقتصادی و مشکلات معیشتی
اگر مرد به عللی از تأمین هزینههای ضروری زندگی به اصطلاح نفقه خانواده عاجز باشد، تداوم زناشویی آنان قطعاً با چالش مواجه خواهد شد. هر چند تورّم، عدم امنیّت شغلی، بیکاری و مشکلات اجتماعی در این امر دخیل است، امّا تنبلی و بیحالی و کمتحرّّکی و بیمسئولیّتی و عدم تلاش کافی بعضی از مردان، از عوامل بسیار مؤثّر در ایجاد طلاق محسوب میشود.
روشن است که نهادهای دولتی وظیفه دارند زمینههای اشتغال پایدار را برای همه جویندگان کار فراهم سازند، امّا اکتفا کردن و امید بستن و منتظر ماندن به اقدام دولتها، بهطور مسلّم اشتباه است.
بنابراین چنانچه بیکاری و عدم توانایی مرد در امر معیشت، ناشی از شرایط اقتصادی جامعه باشد، در آن صورت باید اطرافیان و خویشان و دوستان زوجین، برای اشتغال مناسب همسر بیکار یا کم درآمد، کمک و یاری کنند.
4- بد اخلاقی زن یا مرد و یا هر دو
بدبینی و بدگمانی و بیصداقتی، بد عهدی، عصبانیّت، پرخاشگری و فحاشی، اصرار ورزیدنهای بیجهت، عیبجویی و عیبگویی مکرر، فاش کردن اسرار منزل برای دیگران، قضاوتهای نادرست، سرزنش کردنهای پیدرپی و از همه اینها زشتتر رفتارهای خشونتآمیز و کتک کاری، از موارد فراوانی است که به فروپاشی خانوادهها منجر میشود.
5- خیانت
برقراری روابط جنسی نامشروع از ناحیه یکی از زوجین که در بیشتر موارد پس از فاش شدن آن، به طلاق میانجامد.
6- اعتیاد به مواد مخدّر
اعتیاد زن یا شوهر در اکثر موارد زندگیهای شیرین آنان را به وادی خطرناک میکشاند، آنچنانکه فرد معتاد حاضر میشود برای تأمین مواد افیونی خود تن به پستی دهد.
7- ارتکاب جرم و زندانی شدن یکی از زوجین
اگرچه نفس ارتکاب جرم مانند کلاهبرداری و سرقت، قاچاق، قتل و... میتواند منتهی به طلاق شود ولی زندان رفتن چه از حیث قبح اجتماعی و چه از جهت تبعات آن مثل معضلات اقتصادی خانواده و... در شکلگیری طلاق نقش مهمّی دارد.
8- رواج سبک زندگی غربی در بین بخشی از مردم
شیوه زندگی غربی که زاییده جهانبینی مادّی و سکولار است، چار چوبی را برای حیات فردی و اجتماعی ایجاد میکند و این چار چوب، ارزشها و ضد ارزشهای تازهای را بر ایشان تحمیل میکند که قطعاً با برخی از ارزشها و ضد ارزشهای دینی مستقیم یا غیرمستقیم مغایرت دارد. در واقع نوع روابط اجتماعی و نوع پوشش، نوع خوراک، نوع تفریحات و همسوسازی آن با تفکر غربی، زمینه بروز معضلات خانوادهها را فراهم میسازد. (اقتباس و برداشت آزاد: سایت دانشگاه شاهد، مقاله آقای دکتر علی غلامی و سایت روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 3684924 تاریخ 02/06/1399)
چـه باید کرد؟
از همسرانی که قصد جدایی دارند، صمیمانه و خاضعانه تقاضا میشود که به نکات مهم زیر عنایت ویژه کنند، شاید در تصمیم آنان مؤثّر واقع شود.
1- آینده من چه میشود؟
زوجهایی که میخواهند طلاق بگیرند، نباید عجله کنند. بهتر است عواقب امر و آینده خویش را به دقّت در نظر بیاورند و سپس تصمیم نهایی را بگیرند.
سوال بسیار اساسی «آینده من چه خواهد شد؟» را مدّتی با خود مرور کنند و درباره آن خوب بیندیشند.
با جدا شدن از یکدیگر قدر مسلّم در پیوند اوّلشان شکست خوردهاند. باید اندیشه کنند که آیا با ازدواج با فرد دیگری خوشبخت میشوند؟ زیرا ازدواج مجّدد آنان با مشکلاتی همراه است. در صورتی که بخواهند ازدواج مجدّد کنند، از کجا معلوم که همسر دوّم، از همسراوّلی بهتر باشد؟
بر اساس مطالعات انجام شده، خطر طلاق با هر بار ازدواج تا حدّی افزایش مییابد. بنابراین آنها در ازدواج دوّم و سوّم، بیشتر در معرض طلاق هستند. از طرفی اگر آنان فرزند داشته باشند، سرنوشت فرزندشان چه خواهد شد؟ آیا فرزند یا فرزندان در فقدان پدر و مادر، تربیت صحیحی خواهند داشت؟
ناگفته نماند که در پدیده طلاق البته زن بیش از مرد آسیب میبیند. سرخوردگی و افسردگی، زخم زبان برخی از مردم، نگاههای آزاردهنده، چشمان حریص و مریض بعضی مردان، مشکلات تأمین مخارج زندگی و.... از جمله عواقب جدایی است.
2- صلح بهتر است از جدایی
زن و شوهر برای تداوم زندگی مشترک میتوانند از پارهای از حقوق خود صرف نظر کنند.
قرآن میفرماید:
«و اگر زنی از سرکشی و ناسازگاری یا بیاعتنایی شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد که با هم بهگونهای- صلح- کنند (و از پارهای از حقوق خود بهخاطر سازش و صلح صرف نظر نمایند) و البته صلح بهتراست. اگرچه بسیاری از مردم (طبق هوای نفسشان در اینگونه موارد ) بخل میورزند و گذشت ندارند و اگر نیکی و گذشت کنید و پرهیزکاری را پیشه سازید ،خداوند به آنچه انجام میدهید، آگاه است» (نساء 128 )
به تعبیر علامه طباطبائی، منظور از صلح و مصالحه کردن این است که زن از بعضی حقوق زناشویی خودش صرف نظر کند تا انس و علاقه و الفت و توافق شوهر را جلب نماید. به این وسیله از طلاق و جدایی جلوگیری کند و این را لحاظ نماید که صلح بهتر است. (تفسیر المیزان، ج 5، ص163)
3- تعیین دو داور برای حکمیّت (دادگاه خانوادگی)
یک روش عاقلانه این است که قبل از اقدام به طلاق، از مشورت بزرگان و دلسوزان بهویژه از افراد فامیل استفاده کنند.
قرآن کریم میفرماید:
«اگر از جدایی میان آن دو (همسر) نگران هستید، یک داور از خانواده شوهر و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید. (تا به کار آنان رسیدگی نمایند ) اگر زن و شوهر تصمیم به اصلاح داشته باشند، خدا دلهای آنها را به هم نزدیک میسازد، زیرا خداوند دانا و آگاه است» (نساء 35).
لازم به تأکید نیست که این مقررات برای آن است که حتی المقدور نزاعها و اختلافات زن و شوهر در حریم خانواده و دور از چشم اجتماع و حکومت، حل و فصل شود و کار به طلاق نینجامد.
در محکمه خانوادگی به جای قانون و مقررات خشک دادگاههای رسمی ، عاطفه و صمیمیّت و نصایح بزرگان و احترامات متقابل فامیلی، نقش ایفا میکند. (تفسیر نسیم حیات، ج 2، ص 98)
امتیازات این دادگاه عبارت است از:
1- داوران، از فامیل زن و شوهرند تا سوز و تعهّد و خیر خواهی بیشتری داشته باشند.
2- این دادگاه بودجه و هزینه ندارد.
3- رسیدگی به اختلاف در این دادگاه سریع و بدونتراکم پرونده و مشکلات کار اداری است.
4- اسرار این دادگاه به بیگانگان نمیرسد و مسائل اختلافی میان خودشان میماند.
5- چون داوران از خود فامیل هستند، لذا مورد وثوق و اعتماد هر دو طرف میباشند.(تفسیر نور، ج2، ص 327)
4- تقویت باورهای دینی مثل ایمان و تقوا
تقوا بهمثابه یک دستگاه قوی خود کنترلی و خویشتن یابی، زمینه حراست از قلب و دل انسان را فراهم میسازد. با همین تقوا محبت و رحمت الهی شامل حال آدمی میشود. به کمک تقوا تعادل اخلاقی پدید میآید و این تعادل قادر است انسان را از پرتگاه شهوت و غضب و هوای نفسانی حفاظت کند و رسانههای اجتماعی و فضای مجازی را مدیریّت نماید.
قرآن مجید میفرماید: «وَمَن یَتَّقِ اللهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا،، هر کس تقوای الهی را کسب کند و از خـداوند پـروا داشته باشد، خـداوند راه خـروج از بنبست را بـرایش فـراهم میسازد» (طـلاق / آیه 2)
همچنین مطالعات متعدّد نشان میدهد که آمار طلاق در میان زن و شوهرهایی که دیندار و مذهبی هستند، به مراتب کمتر از افراد غیرمذهبی است و علاوه بر این همسرانی که اشتراکات دینی یکسانی دارند، نسبت به زوجهایی که عقاید مذهبی متفاوت دارند، بیشتر در کنار هم میمانند. بنابراین بهطور خلاصه عرض میشود:
اولاً، صلح میان شوهر و زن حتّی به قیمت گذشت طرفین از برخی حقوق و انتظارات خود، به همه چیز ترجیح دارد.
ثانیاً، دیگران بهویژه اقوام نزدیک، نباید نسبت به اختلاف زن و شوهر بیتفاوت باشند. تعیین دو داور جداگانه برای زوجین و قضاوت عادلانه میان آنها، امکان صلح را فراهم میکند. در عین حال اگر صلح میسّر نشد و زندگی آنان به بنبست رسید، در اسلام باب طلاق باز است.
در پایان این مقاله توجّه خوانندگان محترم را به چند واژه کلیدی درخصوص تداوم زندگی مشترک همسران جلب میکنیم. شایسته است که این مفاهیم بلند را در سراسر زندگیمان هیچگاه فراموش نکنیم: «صبر و تحمّل، عفو و گذشت، اغماض کردن و نادیده گرفتن، محبت و مهربانی، توافق و تفاهم، خدا و قیامت».
آیتالله بهجت میفرماید: «هماهنگی و توافق اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ بهصورت صددرصد، برای غیرانبیاء و اولیاء ممکن نیست. بنابراین اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و با صفا و صمیمی و نورانی باشد فقط باید- صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت- را پیشه خود کنیم. اگر اینگونه روشها نباشد، اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد و همه اختلافات خانوادگی، از همین جا ناشی میشود».
و در جایی میفرماید: «در مشکلات باید بنشینیم و با هم تفاهم کنیم و نتیجه صحیح را بگیریم. هر کس عقل و فهم و شعور بیشتری دارد باید جور نادان را بکشد و او را به راه صحیح راهنمایی کند. بهتر است که به جای ایراد گرفتن، به فکر بر طرف کردن عیوب یکدیگر باشیم. باید راه توافق را پیدا کرد. اگر به آن نرسیم، زندگیها بر باد خواهد رفت. توافق هم در پشت پرده یک- گذشت- مخفی است.
ایشان یک پیشنهاد سازنده معنوی ارائه میدهند: «برای رفع اختلاف زوجین، هر کدامشان که میخواهد رفع اختلاف شود، یا فرد دیگری، صدقه متعدّد به افراد متعدّد و به دفعات زیاد بدهند و برای اصلاح ذاتالبین، زیاد دعا کنند» (شط شراب، ص 167- 269- 375).