kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۸۶۴
تاریخ انتشار : ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۵۴
پرچمداران حسین‌(ع)

بلال؛ شکارچی افسانه مرکاوا

 

(شرحی بر زندگی سردار رشید اسلام شهید حاج علی صالح (بلال عدشیت)فرمانده واحدهای ضد‌تانک مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 33 روزه-
قسمت دوم)
محمدجواد مهدی‌زاده
سرانجام نوبت تحقق آرزوی بزرگ کودکی رسید و علی، جوان مهندس و آهنگر اهل عدشیت، که در بین اهالی محل به «تعمیرکار» معروف شده بود، در سال 1370 (1991) یعنی در 16 سالگی و دوره دبیرستان، وارد صفوف مقاومت اسلامی لبنان شد و لقب «بلال» را به او دادند. «بلال عدشیت» دوره‌های اولیه رزم را با موفقیت گذراند تا اینکه کم‌کم به «واحد موشکی مقاومت اسلامی لبنان» پیوست. در این موقعیت، کار با انواع موشک‌ها را فرا گرفت؛ چیزی که بعدها نام او را در تاریخ مقاومت جاودانه کرد.
در جریان یکی از دوره‌های آموزش کار با موشک‌های ضد‌تانک، مربیان آموزشی مقاومت اسلامی فهمیدند که سطح مهارت و تجربه او از دیگر نیروهای داوطلب حاضر در این دوره بسیار بالاتر است. به همین دلیل، مدت زیادی نگذشت که مسئولیت گروهی از این نیروها را به او واگذار کردند.
***
سال 1374 (1995) هنگام اجرای عملیات بین پایگاه‌های «دبشه» و «زفاته» در حومه نبطیه از ناحیه یک دست و یک پا مجروح شد. با این حال با وجود جراحتی که پیدا کرده بود، یکی دیگر از همرزمانش (با نام جهادی ابوالفضل)، که او هم مجروح شده بود، را با وجود سختی بسیار زیاد، توانست با کمک همرزمش «عباس یاسین»، که بعدا در یک عملیات دیگر به شهادت رسید، از میدان عملیات به خطوط مقاومت اسلامی برگرداند.
این تنها مورد از کارهای شجاعانه او نبود. مدتی بعد در یک عملیات علیه دشمن، توانست خود را به‌تانک ارتش اسرائیل برساند و در مقابل دیده حیرت‌زده همرزمانش و نیروهای دشمن، با‌انداختن یک نارنجک به داخل‌تانک، آن را منفجر کند.
***
نبرد تا آزاد‌سازی جنوب لبنان ادامه پیدا کرد. با این حال، «علی» شهادت چند نفر از دوستان و جوانان همرزم اهل منطقه‌شان خصوصا «عباس خریبانی» (محراب) را دید اما خودش به این آرزو نرسید. خدا زمان دیگری را برایش مقدر کرده بود.
***
روزهای بعد از آزاد‌سازی جنوب، فرصتی به او داد تا بیشتر به خانواده و اطرافیانش رسیدگی کند. با این حال، هیچ‌وقت از وظایف اصلی در مقاومت اسلامی غافل نشد. عملیات‌های پراکنده در مزارع شبعا همچنان ادامه داشت و او، مخصوصا به عنوان یک افسر فرمانده در یگان‌های موشکی و ضد زره، به فعالیت خود ادامه می‌داد.
یک بار هنگام یکی از اعیاد در سال 2005 (1384) برای مأموریتی احضار شد. همسرش بچه‌ها را برد تا برایشان اسباب بازی بخرد. هنگام بازگشت در راه، او و خانواده‌اش با هم مواجه شدند. آنها را سوار بر ماشین به سمت نوار مرزی برد و ضمن توقف در چند منطقه، با دوربین از آنها عکس و فیلم گرفت.
چند وقت بعد از این ماجرا، به خانواده‌اش گفت که آن گردش مرزی در اصل یک مأموریت شناسایی پایگاه‌ها و مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در امتداد مرز لبنان و فلسطین بود و آنها نیز شریک او در اجرای این مأموریت هستند.
***
خودداری اسرائیل از آزاد کردن تعدادی از اسرای لبنانی، حزب‌الله را دوباره وادار به طراحی برای یک عملیات اسیرگیری، منتهی این بار نه در مزارع شبعا بلکه در نوار مرزی فلسطین اشغالی، کرد. طرح این عملیات توسط حاج عماد مغنیه با سید حسن نصرالله و بعضی فرماندهان ارشد ایرانی به بحث گذاشته شد و فرماندهان و رزمندگان مورد نظر برای هدایت و اجرای این عملیات از طرف حاج عماد انتخاب شدند.
عماد مغنیه فرماندهی میدانی عملیات را به «حاج خالد بزی» (با نام جهادی حاج قاسم)، یکی از فرماندهان ارشد مقاومت اسلامی از دوران اشغال جنوب لبنان، سپرد. خالد بزی هم به سراغ تعدادی از بهترین نیروهای مقاومت اسلامی رفت تا از آنها برای اجرای این عملیات استفاده کند. یکی از اولین افرادی که برای این مأموریت انتخاب شد، بلال عدشیت بود.
مأموریت علی صالح در این عملیات بسیار حساس، که حساس‌ترین عملیات تاریخ مقاومت اسلامی تا آن روز به حساب می‌آمد، هدایت واحدی نخبه از نیروهای ضد زرهی مقاومت اسلامی برای انهدام یکی از دو خودروی‌هامر اسرائیلی هدف در این عملیات بود.
آموزش و تمرین نیروها زیر نظر حاج عماد مغنیه و تنی چند از فرماندهان ارشد مقاومت اسلامی، مانند شهید «حاج محمد سرور» (حاج جهاد) معاون حاج عماد، در چند اردوگاه و منطقه جغرافیایی، در شرایط فصلی مختلف انجام شد. آخرین تمرین بلال و همرزمانش، در یک منطقه جنگلی با بیشترین شباهت جغرافیایی ممکن به منطقه هدف عملیات، پیچ جاده شهرک مرزی «زرعیت» در شمال فلسطین اشغالی، انجام شد. خالد بزی طی جلساتی با بلال و دیگر نیروهای حاضر در عملیات، تمام جزئیات عملیات را مجدد برای آنان مرور کرد.
چند هفته بیشتر تا زمان اجرای مأموریت مهم برای بلال و دیگر نیروهای حاضر در این عملیات باقی نمانده بود.
ادامه دارد