شکاف طبقاتی پنهان در پشت کمبارشی روستاها
قاسم رحمانی
روستاها به دلائل کاملا بدیهی از جمعیت خالی میشوند و هر گاه دولتهای طرفدار غرب سر کار بودهاند، این امر شدت گرفته است. به قول یک استاد اقتصاد دانشگاه، مشکل اینجاست؛ برخی مسئولان که تعدادشان رو به افزایش است برای از بین بردن شکاف طبقاتی به عنوان ام المصائب همه مشکلات اقتصادی و اجتماعی و بازتوزیع امکانات، هیچ اقدام عملی نمیکنند و تورم را به ازدیاد نقدینگی با آدرسهای غلطی چون افزایش حقوقها، نسبت میدهند حال آنکه عامل اصلی تورم؛ ورود منابع مالی طبقه اشراف دولتی و خصوصی به صورت مستقیم یا از طریق بانکها، به بازارهایی همچون مسکن و ارز و طلاست.
او میافزاید که دلیل اصلی تخلیه روستاها، وجود شکاف طبقاتی و تبعیض است و بیکاری و کم آبی؛
جرقه به انبار بغضهای ناشی از تبعیض است که منجر به مهاجرت روستائیان به شهر میشود. این درک در کشور هنوز شکل نگرفته که کشاورز؛ تاج سر
دولتهاست و وظیفه اش تامین امنیت غذایی کشور است و دولتها باید به او خدمات بدهند تا از روستاها مهاجرت نکند نه اینکه کشاورز به دنبال آب و کود و سم بدود، محصول تولید کند و دست آخر هم به دلال برای فروش محصولات خود التماس کند.
آمار سرشماری سال ۹۵ میگوید که ۳۰ هزار روستای کشور فاقد سکنه است؛ این یعنی ۳۰ هزار منبع مولد پویا از چرخه اقتصاد کشور حذف شده و هزاران نفر نیروی کار و تولید راهی شهرها یا حاشیه کلانشهرها شده و با مشکلات مختلف مواجه شدهاند.
یک استاد جامعهشناسی میگوید: « مشکل اینجاست که اغلب متولیان امور روستاها، درک روشنی از تفاوت زندگی شهری و روستایی ندارند و برای این دو، نسخه واحد میپیچند و آنچه برای کلانشهرها مناسب است را برای روستاها اعمال میکنند. اینکه مسئولی بگوید روستازاده ام اما همه طرح و برنامههایش به نفع کلان سرمایهداران و بر ضد محرومان و روستائیان باشد، موجب دلسردی کشاورزان میشود.»
در این گزارش به مشکلات بدیهی روستائیان که موجب مهاجرتشان به شهرها میشود را به صورت اجمالی مرور میکنیم.
بیکاری یا تبعیض؟
بر اساس آمارها، حدود 20 میلیون نفر در روستاها زندگی میکنند که میشود 23 درصد جمعیت کشور. جمعیت روستاها به نسبت سال 57 که 70 درصد از
35 میلیون نفر (17 میلیون و 500 هزار نفر) بود، به لحاظ تعداد افزایش و به لحاظ درصد کاهش یافته است. نرخ بیکاری در روستاها در سال 99 معادل هفت و دو دهم درصد بوده در حالی که نرخ بیکاری شهری 10 و چهار دهم درصد است. بر اساس این آمار، بیکاری نمیتواند دلیل اول مهاجرت به شهرها باشد بلکه چیز دیگری است.
محمد حسین پور؛ کشاورز ساکن غرب استان اصفهان که مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی دارد، میگوید:
« دلیل اصلی مهاجرت از روستا به شهر، شکاف طبقاتی و تبعیض بین این دو مکان است. مردم از طریق تلویزیون، سفر، اقوام شهرنشین و حتی وضع زندگی برخی نمایندگان شهرستانی سابق مجلس، متوجه تبعیضها و تفاوتها میشوند و این مسئله در ذهن آنها مثل انبار باروت جمع میشود و بالاخره با یک بیتدبیری مثل فقدان خرید تضمینی محصولات کشاورزی یا کم آبی، تصمیم به مهاجرت میگیرند. شکاف طبقاتی در دولت قبل افزایش یافت و مهاجرت از روستا هم زیاد شد.»
اباالفضل رحیم زاده؛ کشاورز ساکن خوزستان با تایید سخن کشاورز اصفهانی، میافزاید:« البته بیکاری هم تاثیرگذار است. مسئولان بدانند که یک شهرنشین اگر وضع مالی خوبی نداشته باشد امکان عقبنشینی به روستا را دارد اما روستانشین بیکار، جایی برای عقبنشینی ندارد و وقتی گرسنه بماند مجبور به مهاجرت و شهرنشینی به هر قیمتی میشود که تبعات منفی آن در حاشیه شهرهای بزرگ مشهود است.»
کمبود بهداشت و درمان
آمارها از ارائه خدمات گستردهای چون آب سالم، برق، گاز، تلفن، راه آسفالته به روستائیان در سالهای پس از انقلاب حکایت دارد که قابل مقایسه با قبل از انقلاب نیست و البته در مقابل ایثار روستانشینان، قطرهای از دریاست. با این حال هنوز امکانات اولیه برای زندگی در روستاها کامل نیست.
امین الله احمدی؛ مغازه دار روستایی در اطراف اصفهان میگوید:« برخی روستاها خانه بهداشت دارند اما کافی نیست. روستاهای بزرگ به درمانگاه مجهز و اورژانس بیمارستانی نیاز دارند. علاوهبر بیماریهای سنتی، مردم به بیماریهایی مثل قند و چربی مبتلا میشوند. همچنان حیوانگزیدگی زیاد و پزشک روستا هم کم است.»
روستایی دیگری به شوخی میگوید:« در زمان اصلاحات به آب لوله کشی، برق و گاز نیاز داشتیم اما به ما تلفن دادند. در دولت قبلی هم به درمانگاه و سیستم فاضلاب نیاز داشتیم که اینترنت پرسرعت دادند. نبود درمانگاه و پزشک و سیستم فاضلاب، موجب بیماریهای زیادی میشود.»
او درباره کاربرد اینترنت در دوره کرونا، تصریح میکند:« تراکم جمعیت در روستاها کم و فاصلهگذاری اجتماعی به راحتی قابل اجرا بود و نیازی به طرح شاد نبود.»
معروف آبادی؛ روستایی ساکن غرب اصفهان میگوید:«بیماران روستایی، به ویژه کودکان و کهنسالان و زنان باردار، شبها در صورت نیاز به درمان به جایی دسترسی ندارند. اورژانس روستایی به دلیل نداشتن صرفه اقتصادی، وجود ندارد یا کم است. در روستاهای برخوردار که ماشین زیاد است امکان رساندن بیمار یا زائو به شهر وجود دارد اما در روستاهای کم برخوردار نه.»
عدم تضمین فروش محصولات کشاورزی
یکی از دلائل مهاجرت کشاورزان به شهر، فقدان سامانه خرید تضمینی محصولات کشاورزی به قیمت مناسب است.
محسن رحمان پور؛ کارشناس کشاورزی میگوید:
« روستائیان سربار جامعه نیستند و خودکفا هستند اما برخی قوانین و عملهایی که مسئولان شهرنشین به روستا تحمیل میکنند،موجب تنگدستی آنها میشود. وقتی محصول کشاورز خریداری نمیشود و باید به دنبال دلال بدود و التماس کند، انگیزهای برای ماندن در روستا نمیماند.»
سال گذشته خبرهایی از تلنبار شدن گوجه، هندوانه، پیاز و سیب و دیگر محصولات منتشر شد که نشان میداد به دلیل فقدان خرید تضمینی، محصولات روی دست کشاورزان مانده. در حالی که پیاز کیلویی دو هزار تا 2500 تومان تمام میشد، دولت این محصول را کیلویی 600 تومان از کشاورزان خریداری کرد اما در مغازههای تهران 16 هزار تومان به فروش میرسید. گوجه و خیار 400 تا 500 تومان خریداری شده را 20 هزار تومان میفروختند. در واقع هم تولیدکننده ضرر میکرد هم مصرفکننده. همچنین تعیین قیمتهای نازل برای خرید تضمینی گندم و دیگر محصولات کشاورزی راهبردی، علاوهبر تحمیل هزینههای سنگین واردات کشاورزی که به گفته مسئولان به 15 میلیارد دلار رسیده، موجب افزایش مهاجرت روستائیان به شهرها شده است.
محسن رحمان پور؛ کارشناس کشاورزی درباره دلیل مشکلات کشاورزان به ویژه در دولت قبل، میگوید:« برخی دولتمردان ما کاهش تصدیگری دولت را شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت معنی کردهاند، حال آنکه کاهش تصدیگری جایی است که به رفاه مردم مربوط است مثل خودروسازی نه اقلام معیشتی همچون محصولات کشاورزی. دولت در آن بخشهایی از اقتصاد که دستیابی به سودآوری بالا، موجب گرسنگی مردم میشود مثل کشاورزی یا هزینهها از عهده بخش خصوصی خارج است مثل دانش بنیانها، باید دخالت مستقیم داشته باشد نه اینکه صرفا ناظر باشد.»
کمبارشی یا کمآبی؟
محمد مخبر؛ رئیسسابق ستاد اجرایی فرمان امام(ره)که در حال حاضر معاون اول رئیسجمهور است در خردادماه امسال در مراسم افتتاح پروژههای آبرسانی گفته بود:«عمده روستاهایی که تخلیه شدند با مشکل آبرسانی مواجه بودند و به دلیل نبود آب تخلیه شدند. کشورمان عمدتا کمآب و گرم است و پراکندگی در کشورمان فوقالعاده زیاد است و نبود آب مشکل اساسی در ایران محسوب میشود. طبق یک گزارش بینالمللی از هر چهار شغل، سه شغل مربوط به آب است اما ما کمتر توانستیم در بخش اجرا و سیاستگذاری از نعمتهای آبی استفاده کنیم.»
رضا ولیپور؛ کارشناس راهبردی میگوید:« ما از قدیم الایام
کمبود بارش در بخشهایی از کشور به ویژه نیمه شرقی داشتهایم اما این دلیل بیآبی ما نیست. در دوران مظفرالدین شاه قاجار، ایران به چهار اقلیم شمال شرقی، شمال غربی، جنوب غربی و جنوب شرقی تقسیم شده و بر همین اساس چهار ایالت «خراسان»، «آذربایجان»، «فارس» و «کرمان و سیستان بلوچستان» هم شکل گرفته است. از همان زمان؛ دو اقلیم شمال شرقی و جنوب شرقی خشک بوده و نیاز به آب دریا داشته است اما توجهی نشده و موجب پیشروی کویر هم شده است.»
نقش برخی دولتمردان سابق و فعلی و رسانهها در پررنگ سازی کم بارشی و اصرار بر خشکسالی در کنار کاهش بازدهی بعضی چاههای کشاورزی، موجب ترس روستائیان و ترغیب آنها به مهاجرت شده است، حال آنکه باید به فکر تامین آب پایدار از منابع غیرِ بارش مثل دریا و اطمینان دادن به کشاورزان بود. محمد مخبر؛ رئیسسابق ستاد اجرایی فرمان امام(ره)و معاون اول دولت فعلی در خردادماه امسال گفته بود: « در شرایطی که هم در شمال و هم در جنوب دریا داریم معنا ندارد که تا این حد با کمبود آب مواجه شویم.»
تاثیر نکاشت بر روستاها
در سالهای اخیر، طرفداران طرح نکاشت که مجموعهای از واردکنندگان محصولات کشاورزی، برخی مدیران ارشد وزارت جهادکشاورزی و سازمان محیط زیست در دولتهای سازندگی، اصلاحات و تدبیر، طرفداران آمریکا و برخی دلسوزان ناآگاه هستند، فشار زیادی برای جلوگیری از خودکفایی کشاورزی با سوءاستفاده از بحث حفظ محیط زیست
به عمل آوردند و موجب تخلیه روستاها شدند. یکی از مباحث این افراد، استفاده بیش از 90 درصد منابع آبی کشور در کشاورزی بوده و هست.
حسین تقیزاده؛ کشاورز ساکن غرب استان اصفهان به طنز میگوید:« ارزش مدارک کارشناسان و مسئولانی که چنین آماری دادهاند در حد تصمیم کبری (سوم ابتدایی) است. چگونه ممکن است 92 تا 93 درصد آب کشور به مصرف کشاورزی برسد حال آنکه هشت تا 9 درصد مصرف شرب و 20 تا 30 درصد هم در صنعت و تجارت استفاده میشود یا قبل از مصرف، هدر میرود؟!»
این در حالی است که علیمراد اکبری؛ معاون وزیر جهاد کشاورزی درباره آب مصرفی بخش کشاورزی میگوید:
« مصرف آب کشاورزی، 69 میلیارد متر مکعب بوده است. اگر میزان آب کشور حدود 110 تا 115 میلیارد متر مکعب باشد حدود 64 درصد میشود.»
حسین نظری؛ کارشناس مسائل راهبردی میگوید:
« نقش برخی افراد و تشکلهای کشاورزی در کاهش تولید و مهاجرت روستائیان مشهود است. رخنه مخالفان خودکفایی، طرفداران واردات و لیدرهای فکری جریانهای سیاسی در تشکلها و اتحادیههای کشاورزی و غذایی و محیط زیست، عیانتر از آن است که دیده نشود. در چنین شرایطی، وزارتخانههای جهادکشاورزی، نیرو و سازمان محیط زیست به اعمال مدیریت راهبردی نیاز دارند و طرحهایشان باید پیوست امنیتی، سیاسی و فرهنگی داشته باشد، نه اینکه صرفا اقتصادی باشد.»
او با یادآوری سخن امام خمینی(ره) که همین پابرهنهها تا آخر با انقلاب میمانند، تصریح میکند:
« روستائیان همواره پای انقلاب ایستادهاند اما برخی مسئولان دولتهای سابق، قدرشناس نبودند یا قدرشناسی آنها در حد حرف ماند که این خصلت باید از دولتمردان جدید، دور شود که نشانههای امیدوارکننده وجود دارد. همچنین تشکلهای کشاورزی همچون خانه کشاورز باید از مخالفان نظام و مردم، پاکسازی شود.»
فقدان آسفالت در داخل روستاها، دوری دانشگاههای دولتی حتی در رشتههای کشاورزی و مرتبط، فقدان شغل مناسب برای روستائیان تحصیلکرده یا در حال تحصیل، جذابیت شهرها نسبت به روستا، فقدان تفرجگاههای شبیه شهرها و تعداد زیاد روستاها به نسبت جمعیت و وسعت کشور و پراکندگی گسترده در سطح ایران از جمله دیگر دلائل تخلیه روستاها به زعم کارشناسان، مسئولان و روستائیان است.