صورت و سیرت نظام اسلامی
بازخوانی خطبه 20 شهریور 88 رهبر انقلاب در گفتوگو با آقای حسن رحیمپور ازغدی
عدم تهذیب نفس؛ مقدّمه سوءعاقبت: از طرف دیگر، رهبر انقلاب بحث انحراف و فسادپذیری اشخاص را مطرح میکنند. اشاره میکنند که بعضیها هستند سوابق انقلابی و مذهبی هم دارند، بعد یکجاهایی در زندگی گناهانی میکنند _ قرآن این مطلب را در دو سه آیه ذکر میکند _ بعدها میبینیم آن فرد در جایی پایش میلغزد؛ یکجایی که باید مقاومت کند، میترسد و نمیایستد.
یادم است امام(قدّسسرّه) گفتند اینهایی که از آمریکا میترسند، برای این است که تهذیب نفس نکردند. تهذیب نفس چه ربطی به سیاست بینالملل دارد؟ ایشان معتقد بود اگر آنها تهذیب نفس میکردند، میفهمیدند که منشأ قدرت خدا است و توکّل میکردند. توکّل هم مقدّماتی دارد؛ اینطور نیست که راحت بگویی من از امروز دیگر توکّل میکنم؛ مقدّمات اعتقادی و مقدّمات عملی دارد. مگر هرکسی در هر لحظه میتواند توبه کند یا توکّل کند؟ نمیتوانیم. «ثمّ کان عاقبة الّذین أسائوا السّوأی أن کذّبوا بآیات الله»1؛ اینهایی که در مسیر حق هستند، ولی وسطهایش از این گناههای معمولی که ماها میکنیم، انجام میدهند و تقوای لازم را ندارند، کارشان به تکذیب آیات الهی میرسد. ما در مسائل مختلف زندگی اینطور هستیم. بعد میبینیم با اینکه شعار حق است، اوّل نهضت یا انقلاب هم طرف 10 سال، 20 سال زحمت کشیده، زندان رفته، شکنجه شده، جبهه دیده، ناگهان پایش میلغزد. ما آدم داشتیم در عملیّات کربلای 4 که در عمرش نماز نخوانده بود، خودش میگفت شرابخوار و زناکار بودم؛ بعد اوّلین شهید غوّاص لشکر ما شد. نماز را تازه آنجا یاد گرفت، در جبهه نمازهای قضایش را میخواند. آدم هم داشتیم چهار، پنج سال یکسره در جبهه بود؛ در هر عملیّاتی او را میدیدیم که از ما جلوتر بود؛ از کسانی بود که من یقین داشتم شهید میشود. وقتی سالها از جنگ گذشت، یکی از دوستان گفت که فلانی اصلاً نماز نمیخواند و... اینکه کسانی زمان پیغمبر طلحهًْالخیر و سیفالاسلام میشوند و بعد میآیند با علی میجنگند و آخرش به دست نیروهای خودشان کشته میشوند، برای ما درس است. حضرت امیر بالای سر جنازه زبیر اشک ریخت؛ شمشیرش را برداشت، گفت چقدر این شمشیر غبار غم از چهره پیغمبر پاک کرد، چرا باید اینطور شود. ما در جایی گناه میکنیم، بعد در لحظههای خاص کارهای عجیب و غریبی میکنیم که اگر 10 سال پیش به خودمان میگفتند تو این کارها را خواهی کرد، باور نمیکردیم! خداوند میفرماید چون اینها با خدا خلف وعده کردند، نفاقی در قلبشان ایجاد میشود: «فأعقبهم نفاقاً فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما اخلفوا الله ما وعدوه و بما کانوا یکذبون»2؛ شما پیمانهایی با خدا بستید، شاید تا جایی هم پایبند بودید، برایش شلّاق خوردید، زندگیتان هم ساده و زاهدانه بود، منتها خلف وعده کردید.
نفاق که کفر باطنی است و اغلب ماها گرفتار آن هستیم، چیز خطرناکی است. چرا کسانی که یک عمر با آمریکا مبارزه کردند، گاهی در درگیری با آمریکا کم میآورند؟ «إنّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان»3؛ آنهایی که در لحظه درگیری در جبهه به شما پشت کردند و گفتند بس است، «إنّما استزلّهم الشّیطان ببعض ماکسبوا»4؛ شیطان پایشان را لرزاند امّا نه همینطوری؛ بهخاطر خطاها و خیانتهایی که در زندگی کرده بودند.
یکی بر سر مسائل مالی پایش لغزیده، یکی سر مسائل جنسی، یکی سر تعصّب در مورد نزدیکان و اینکه سهم ما چه شد؟ از این کارها میکنیم، بعد در آن لحظه خاص نمیتوانیم مقاومت کنیم و کار دستمان میدهد. از حضرت عیسی(علیهالسّلام) پرسیدند وقتی یک ساختمان را میسازیم، کدام آجر مهمتر است؟ برخی گفتند آجر اوّل، چون زیربنا است. ایشان گفت آجر آخر! چون گاهی انحراف در عمل و عقیده در اواخر کار پیش میآید.
انحراف در نظام مهمتر از انحراف در اشخاص: از آن مهمتر، رهبری میگویند انحراف در نظام از انحراف در اشخاص مهمتر است؛ چون ممکن است همین جمهوری اسلامی با همین ولایت فقیه با همین قانون اساسی باشد، امّا 20 سال دیگر یک نظام بیدین و ضدّ دین باشد؛ قانون اساسی آن را هم عوض نکنند؛ یک ولیّفقیه دیگر هم بیاید، امّا بشود حکومت بنیامیّه و بنیعبّاس یا خوارج یا کلیسای قرون وسطی. تعبیر ایشان این است: اسم جمهوری اسلامی باشد، صورت اسلامی باشد، امّا سیرت ضدّاسلامی باشد؛ همین قانون اساسی باشد؛ رأس آنهم یک آخوند باشد و بعضیها سوابقی هم داشته باشند، ولی باطن غیر اسلامی یا ضدّ اسلامی بشود.
یادمان باشد که با آن زمانبندی صدر اسلام، ما هنوز تا کربلا 20 سال فاصله داریم؛ خطر بهوجود آمدن کربلا در نسل سوّم بعد از پیغمبر است. وقتی هنوز چند نفر از اصحاب پیرمرد هستند ولی اغلب تابعین هستند، یعنی نسل دوّم و تابعینِ تابعین که نسل سوّم است. 20 سال دیگر ممکن است قضیّه کربلا بهوجود بیاید؛ یعنی این خطر در جمهوری اسلامی هم وجود دارد. وقتی حکومت پیغمبر و علی اینطوری میشود، در حکومت ما نمیشود؟ ایشان میگویند مراقب باشید اسم جمهوری اسلامی ممکن است باشد، امّا بعداً بامسمّا نباشد. بعد هم ملاکهایی دادند: دنیا و آخرت، عدالتخواهی، اخلاق دینی، فضای آزاد، تواصی به حق و صبر، استقلال کشور، پیشرفت علمی، عدالت اجتماعی و اقتصادی، ترمیم شکافها در جامعه، رشد اخلاقی، مبارزه با لاابالیگری و فساد و فحشا، مقاومت در برابر غارتگران و استکبار جهانی. اینها بخشی از معیارهایی است که ایشان ذکر میکنند که چطوری نظام ممکن است بعداً بر سر اینها منحرف شود. همه اینها خطّ قرمز است؛ اینها علائم انحطاط یا استعلا در یک نظام است. این همانجایی است که شما گفتید چطور بفهمیم حاکم باید کجا منعطف باشد و کوتاه بیاید و کجا بااقتدار بایستد؛ کجا باید سر حقوق ایستاد، کجا باید صرفنظر کرد؛ کجا به دشمن اخم کند، کجا لبخند بزند؟ ملاکها روشن است. پس ممکن است جمهوری اسلامی باشد و نباشد.
توسعه و پیشرفت در گرو مقاومت بر اصول: دقّت کنیم که از نسل اوّل انقلاب و کسانی که از اوّل در حکومت بودند، دیگر از رهبر انقلاب باتجربهتر نداریم. هیچکس بهاندازه ایشان تجربه انباشته از قبل و بعد از انقلاب ندارد؛ چون قبل از انقلاب در صف مقدّم نهضت بود، بعد از انقلاب هم در صف اوّل حکومت. بین آن آدمها در مقامات بالا، من کسی را نمیشناسم که مثل ایشان همان شعارها و همان خط را ادامه بدهد و دقیقاً حرفهای امام را بزند.
ایشان میگویند من در تمام این 30 سال تجربه کردم، هرجا به همین شعارهای مکتب و انقلاب عمل کردیم، از نظر دنیوی هم پیروز شدیم، نه فقط اخروی، بلکه در دنیا هم قوی شدیم؛ ولی هرجا به هوای اینکه اگر سلاحمان را بیندازیم شاید به ما رحم کنند و مشکلات اقتصادیمان حل شود، وضع بدتر شد.
این خیلی نکته جالبی است. هرجا شما سر اصول مقاومت کردید _ البتّه مقاومت عقلانی، نه مقاومت بدون عقل _ دنیایتان بهتر میشود. ثروت میخواهی؟ قدرت میخواهی؟ توسعه و پیشرفت میخواهی؟ به همین شعارها عمل کن. همین الان هم در حکومت گرفتار بعضی هستیم که اوّل انقلاب یا در دهه 60 و 70، انقلابی بودند، ولی الان خلاف حرفهای اوّلشان را میزنند؛ در سیاست خارجی میگویند مرگ بر آمریکا خوب نیست؛ ماجرای اسرائیل و فلسطین هم خیلی به ما مربوط نیست؛ راجع به عدالت اقتصادی هم خودشان دچار زندگی اشرافی هستند. حالا بعضیها فاسد میشوند، امّا بعضیها را حمل بر صحّت میکنیم که فاسد نشدهاند؛ فقط به این نتیجه رسیدهاند که باید منافع ملّی را ترجیح داد! رهبر انقلاب میگویند 30 سال تجربه من میگوید منافع ملّی هم در گرو مقاومت بر سر همین شعارها است. اگر سر این اصول بایستیم، دنیایمان هم درست میشود؛ اگر نایستیم، عقب میافتیم.
پانوشتها:
1- سوره روم، بخشی از آیه 10، ترجمه: «آنگاه فرجام کسانى که بدى کردند [بسى] بدتر بود [چرا] که آيات خدا را تکذيب کردند.»
2- سوره توبه، آیه 77، ترجمه: «در نتيجه به سزاى آنکه با خدا خلف وعده کردند و از آن روى که دروغ میگفتند، در دلهايشان تا روزى که او را ديدار میکنند پيامدهاى نفاق را باقى گذارد.»
3- سوره آلعمران، بخشی از آیه 155، ترجمه: «روزى که دو گروه [در اُحد] با هم روياروى شدند کسانى که از ميان شما [به دشمن] پشت کردند...»
4- همان، ترجمه: «...در حقيقت جز اين نبود که به سبب پارهاى از آنچه [از گناه] حاصل کرده بودند، شيطان آنان را بلغزانيد...»