کارتونها ؛ ابزار جا به جایی ذهن کودکان
امید صدرایی
امروز دیگر بر همه آشکار و ثابت شده است که تسخیر ملتهای جهان سوم و جوامع موسوم به درحال توسعه و به ویژه سرزمینهایی که داعیه استقلال و عدم تسلیم در برابر قدرتها را دارند، از تهاجم نظامی و ترفندهای اقتصادی فراتر رفته و بیشتر از طریق رسانهها و ابزارهای فرهنگی درحال انجام است. این موضوع بارها هم در حرفهای سیاستمداران نظام سلطه اذعان شده و هم در سخنان اندیشمندان غربی آمده است. ژنرال دوایت آیزنهاور رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا در سالهای نخستین جنگ سرد در
این باره گفته بود:
«ما به هیچ وجه قصد نداریم که در جنگ نرم، از طریق فشار و اعمال زور بر قلمرو یا ناحیهای مسلط گردیم. هدف ما به مراتب عمیق تر، فراگیرتر و کاملتر است. ما در تلاشیم تا جهان را از راههای مسالمتآمیز،از آن خود گردانیم...ابزارهایی که برای گسترش این واقعیت استفاده میکنیم، به ابزارهای روانی مشهورند. اما از لحاظ اینکه این کلمه چه کاری قادر است انجام دهد، هیچ نگرانی به خود راه ندهید. جنگ نرم در واقع اذهان و ارادههای افراد را مورد هدف قرار میدهد...»
این موضوعی است که امروز در فعالیت برنامهها و محصولات رسانهای غربی به عینه دیده میشود. یکی از سرمایهگذاریهای دولتهای جهان خوار روی کودکان و نوجوانان بوده است؛ نسلی که آینده جوامع را تشکیل میدهند. به تأیید کارشناسان، دوران کودکی، پذیراترین و شکل بخشترین دوران زندگی هر انسانی به شمار میآید و از همین رو سینمای غرب برای تاثیر حداکثری خود بر مخاطب، همواره این قشر را بیش از سایرین
مد نظر داشته و برای ساخت خصوصا انیمیشن (به عنوان جذابترین نوع فیلم برای قشر یاد شده) سرمایهها و بودجههای کلان صرف نموده است.
کارتونها از طریق ارتباط مستقیمی که با کودکان برقرار میکنند به آسانی میتواند مفاهیم بسیاری را به آنان منتقل سازند. شخصیتهای ساده و دوست داشتنی دنیای کارتون برای مخاطبان کودک و نوجوانان به آسانی به عنوان الگو پذیرفته میشوند و کودکان سعی میکنند از رفتارها و برخوردهای آنان تقلید کنند. به علاوه در محیط زندگی شان هم نشانههایی از آنها را داشته باشند. از پوستر عکس شان روی دیوار گرفته تا بر چسبهای شان روی کتاب و دفتر و کمد و... و تا همه وسایل شخصی و مورد علاقه که نشانی از آن شخصیت کارتونی دارد: عروسک، ساعت، لوازم التحریر، لباس، و.... توجه داشته باشیم که در اغلب موارد شخصیتهای اسباب بازی و کارتونی، صورت اسطوره و قهرمان را برای کودک و نوجوان پیدا میکنند.
وجود همین قابلیتهای مهم است که سبب شده کارتونها در فرآیند هجوم نرم جهان غرب علیه دیگر فرهنگها و کشورها نقشی ویژه را به خود اختصاص دهند. در برخی موارد دامنه بهرهبرداری از کارتونها به بیان مضامین سیاسی نیز کشیده میشود و شخصیتهای محبوب کارتونها به نمایندگان و مبلغان فرهنگ و سبک زندگی و ارزشهای جامعه غربی به سراسر جهان اعزام میشوند، تا شهروندان جهان را از همان سنین کودکی مطابق الگوی واحد و مطلوب غربی آموزش دهند و تربیت کنند. هنجارهایی متناسب با زندگی غرب(از جمله در تعامل افراد غیر همجنس با هم، پوشش، رقص، موسیقی، عشقهای بیرون از خانواده، رفتارهای جنسی آشکار مانند بوسه و موارد دیگر) که در موارد بسیاری با هنجارهای ملی و دینی ما تفاوت و تعارض دارند.
این رویکرد را خصوصا در نسل جدید کارتونها بیشتر میتوان دید؛ کارتونهایی که علاوهبر کودکان و گاه بیش از آنها نوجوانان و بزرگسالان را نیز مخاطب اصلی خود قرار دادهاند. به عنوان مثال میتوان از کارتونهایی چون «اسباب بازی ها»،
«9»، «شرک»، «ماداگاسکار»، «آپ»، «والای»، «رئیس مزرعه»، «شگفت انگیزها»،
«عصر یخبندان»، «موش سر آشپز» و... یاد کرد که دارای چنین شاخصهایی هستند.
متأسفانه این انیمشنها به شیوههای مختلفی امروزه در دسترس نسل جدید قرار دارند. علاوهبر سایتهای دانلود و فضای مجازی که به سرعت این آثار را در اختیار کودکان و نوجوانان قرار میدهند و همچنین چندین شبکه ماهوارهای که به طور دائم، مخربترین کارتونهای خارجی را پخش میکنند، پلتفرمهای داخلی نیز این گونه کارتونها را در اختیار مخاطب داخلی قرار میدهند، بدون اینکه نسبت به تأثر آنها بر ذهن بچهها، آگاه سازی کنند. به جز این موارد، شبکه نمایش خانگی و رسانه ملی نیز طی سالهای اخیر اقدام به دوبله برخی از انیمیشنهای هالیوودی میکنند. این درحالی است که دوبله فارسی، حذف برخی صحنهها و زدن مهر مجاز، تضمینی بر مفید شدن این انیمیشنها نیست.
البته در بررسی علتهای گرایش والدین به انتخاب فیلمهای انیمیشنی برای سرگرم کردن کودکان میتوان گفت که در عصر حاضر به علت وجود محدودیتها و زندگی در خانههای آپارتمانی که فضایی برای جست و خیزهای کودکانه ندارد، بیشتر وقت بازی آنها به تماشای چنین کارتونهایی پای تلویزیونها میگذرد ولی ما باید فراتر از علتها به ارائه راهکار هم بیندیشیم. هر عقل سلیمی میداند که صرفا با قرنطینه افکار و چشمهای کودک نمیتوان او را به سلامت از این مرحله عبور داد بلکه والدین ایرانی با با افزایش مطالعات خود در این خصوص و آشنایی به آثار مخرب چنین انیمیشنهایی اولا در انتخاب فیلمها برای پرکردن اوقات فراغت کودکان خود دقت نمایند و دوم اینکه با توضیح در این خصوص کودکان خود را نیز با پیامدهای آن منتها به زبان کودکانه آشنا کنند. پدر و مادرها و در نهایت جامعه باید تلاش کنند تا کودک با دلیل و منطق به هیجان برسد ولی متاسفانه در چنین فیلمهایی کودک را بدون هیچ دلیل عقلانی هیجان زده میکنند
امروزه بحث تهاجم فرهنگی، جنگ نرم و نفوذ ارزشهای بیگانه از طریق مدیومهای تصویری و در رأس همه سینما و قالبهای وابسته به آن –مانند بازیهای رایانهای و انیمیشن- همواره به عنوان یکی از تهدیدهای فرهنگی شناخته میشود.
دستگاههای متولی مسائل استراتژیک نظام، به ویژه دستگاههای امنیتی یا نهادهایی مانند دفتر ریاستجمهوری و غیره بهتر است قبل از اینکه دیر شود، انیمیشن را در زمره طرحهای استراتژیک به شمار آورده و دولت را در زمینه سرمایهگذاری بیش از پیش برای تحول مثبت ترغیب کنند. این دستگاههای مسئول چه بهتر که اگر برای رهیافت طرحهای عبور از تحریم به عنوان مثال قطعات هواپیمایی، هم و غم خود را به کار گیرند. حتی برای برون رفت سینما از بحران مخاطب انیمیشن را به عنوان یک راهکار تلقی کنند.
این را نباید از نظر دور داشت که تأثیر بیتوجهی به فرهنگ و هنر بومی کشور در درازمدت ، در سایر حوزههای اجتماعی و علمی و صنعتی و اقتصادی نمود پیدا خواهد کرد. لذا بر همه دستگاههای مرتبط است که هر چه زودتر با تغییر نگاه به حوزه انیمیشن از یک کالای مصرفی به عنصری استراتژیک زمینه را برای خارج کردن جامعه از انفعال در برابر انیمیشنهای خارجی خارج کنند. کافی است بار دیگر به برخی از نظرات مطرح شده از سوی خود غربیها رجوع کنیم تا اهمیت این موضوع را بهتر درکنماییم.
نوام چامسكي، اندیشمند مشهور آمریکایی چند سال پيش در گفت وگويي، از روش رسانههاي غربی در مواجهه با مخالفان خود به عنوان نوعی شيوه جديد سركوب یاد کرد و گفت:
«... يك قرن طول كشيد تا صاحبان سرمايه در آمريكا و انگليس به اين نتيجه رسيدند كه از راه خشونت نمي توانند جلوي مطالبات مردم را سد كنند و در هر دو كشور كه آزادترين كشورها به نظر مي آيند به شيوه هاي جديد سركوب روي آوردند. در واقع صنايع نويني به وجود آوردند كه صنعت توليد افكار عمومي و رضايت عمومي نام دارد و اين كار را به شيوه هاي مختلف مثلا از طريق كنترل رسانهها انجام مي دهند...»