یک روز ابوحنیفه رئیس مذهب حنفیه خدمت امام صادق(ع) رسید تا از آن حضرت استفاده کرده و سخنی بشنود، در این هنگام امام صادق خارج می‌شد در حالی که عصایی در دست داشت و بر آن تکیه کرده بود. «ابوحنیفه» گفت: ای پسر رسول خدا! شما که هنوز به آن سن و سالی نرسیده‌ای که به عصا نیازمند باشی. حضرت فرمود: آری چنین است، ولی این عصا، عصای رسول خدا(ص) است و من برای تیمن و تبرک آن را به دست گرفته‌ام. ابوحنیفه با شنیدن این سخن با شتاب نزدیک حضرت رفت و گفت: من می‌خواهم آن را ببوسم. امام صادق(ع)
با آرنج مبارکش مانع او شد و فرمود: به خدا سوگند به یقین می‌دانی که این پوست و گوشت و موی بدن من، پوست و گوشت و موی رسول‌الله(ص) است، ولی تو آن را نمی‌بوسی و حال می‌خواهی عصای رسول خدا(ص) را ببوسی؟! (1)
____________
1- بحارالانوار، ج ۷۷، ص 28