«اگر جریان تحریف شکست بخورد جریان تحریم هم شکست خواهد خورد»(نگاه)
محمدهادی صحرایی
این جمله کلیدی رهبر انقلاب را باید بسیار جدیتر گرفت و به جد پیگیر شد که واقع شود. تجربه 58 ساله انقلاب اسلامی از 42 تاکنون به ما ثابت کرده هرآنچه امام راحل و امام حاضر گفتهاند فراتر از تحلیل حقایق، تشریح وقایع بوده است. به دیگر سخن، حقایقی که اتفاق خواهد افتاد و میتوان در مطالعات آینده پژوهی، با خیال راحت برای آن پرونده تحقیقاتی گشود. مصادیقی که از این حکمتِ موهبتی بروز و ظهور کرده گویای این واقعیت است که نادیدهها بیش از دیدههاست و عطش ما برای یافتن حقایق نهفته در رفتارها و گفتارهای این بزرگان باید بیش از این باشد و تلاشمان برای یافتن میوههای ناب و پنهان پشت برگ، به همتی مضاعفتر نیاز دارد و این، پیش و بیش از آنکه به کشف بزرگی و عظمتِ نعمتی که در اختیار داشته و داریم بینجامد، برای رشد و تعالی خودمان حیاتی است.
میتوان اندیشید رژیم پهلوی که برای حفظ و گسترش سیطره اطلاعات و امنیتی خود سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را با کمک مشاوران آمریکایی و مستشاران اسرائیلی تأسیس نمود، بیشک برای به دست آوردن اطلاعات خود و برخورد بازدارنده و عبرت آموز با انقلابیون مبارز، نیاز مبرمی به کسب اطلاعات و آگاهی داشته و از سوی دیگر رژیم صهیونی به غیر از آموزش شکنجه و در اختیار قرار دادن امثال آپولو، بیشک نحوه تحریف حقایق، جنگ روانی، تبلیغات، جمعآوری اطلاعات و اخبار و... را نیز به ساواک آموزش داده است و حال، سؤال اینست که بعد از انقلاب اسلامی، این افراد آموزش دیده کجا رفتند؟ آنها که موفق به فرار نشدند و ناشناخته در کشور ماندند، به چه مشغول شدند؟ شبکه ارتباطی منسجم ساواک چه شد؟ با آن هزینه گزاف، میتوان تصور کرد که بعد از انحلال آمریکا و اسرائیل و انگلیس بیخیال آنها شده باشند؟ در اختیار سازمان منافقین قرار گرفتند یا به استخدام استخبارات صدام درآمدند؟ و اکنون در کجا مشغول کارند؟
انقلابهای مختلفی در جهان اتفاق افتاده که هیچ یک مثل انقلاب اسلامی ایران نبوده و نیست. بیشک، هم در شکل و هم در محتوای خود و هم در شکل و محتوای دشمنها و دشمنیهایی که با آن شده و هم در تنوع و اتفاق دشمنانش ویژه و منحصر به فرد بوده و هست. اگر بتوان تحولات مهم فرانسه، هند، روسیه، الجزایر و... را انقلاب نامید با مرور کوتاه آنها متوجه میشویم که انقلاب اسلامی ایران به هیچ کدام آنها شبیه نیست. تافتهای جدابافته است که رنگ و نقش و مواد آن همگی بومی ایران و متعلق به مردم سلحشور و ستم ستیز آن است. گویی رهبر، مردم و مطالبه (هدف ) که از ارکان انقلاب هاست نیز در این انقلاب، ویژه است. مطالبه و هدف نهایی آن تشکیل حکومتی اسلامی است که به تمدن اسلامی خواهد انجامید. اسلامی اصیل، ناب و از سرچشمه گرفتهای که لایَمَسُّهُ الاّ المُطَهَّرون.
رهبر آن، حکیم، مجتهدِشجاع و آگاهی که به تأیید خبرگان و نخبگان مردم، باید شبیهترین مردم به معصومین علیهمالسلام باشد. و مردمی که باید همراه و همکار رهبرشان باشند و برای رسیدن به قلههای شکوه و پیروزی؛ غیر از صبر و سعه صدر، بصیرت را هم در خود بیفزایند. باید راه را باهم پیمود و قدم به قدم. باید گوش به فرمان ولیّ داد و دل به او سپرد و پا به رکاب بود. ولیّ نیز برای پیمودن راه دشوار پیروزی، ملاحظه مردم را میکند تا آنها که عقب ماندهاند هم برسند و آنها که نمیدانند هم بدانند. اگر قرار باشد نصرت خدا برسد بیشک به مردم پرتلاش و صبور و مقاوم خواهد رسید. اگر اجحاف نباشد هرگز اغراق نیست اگر بگوییم مردم ایران بهتر از مردم دوران پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله در مدینه و مردم کوفه در زمان امیرالمؤمنین علیهالسلام هستند. شوخی نیست باورمردمی چنان باشد که به سیاهی روی سفیدی کاغذ ایمان بیاورند و با طهارت عقلی به حقیقتش برسند و بتوانند چهل و دوسال، سختترین و بیشترین و بینظیرترین دشمنیها را تحمل و مدیریت کنند و از رشد و بالیدن خود غافل نشوند.
مقایسه ایران با هر کشور و مردم و موقعیت غیرخودش، اگر به صورت واقعی و مثبت نباشد، بیشک قیاسیاشتباهی و عقیم است. آنها که به طعنه، ایران را در اقتصاد، با برخی کشورهای حاشیه خلیجفارس و در رفاه اجتماعی با سوئیس و سوئد و در سیاست با اندونزی و مالزی و در پیشرفت با فرانسه و در فرهنگ با ژاپن و... مقایسه میکنند گویی چشمه خروشان و جوشان از دل سنگ و صخره و صحرا را با فواره حوض قیاس کردهاند. چشمهای که از دل کوه میجوشد یا در گرمای سوزان بیابان، قُل میزند کجا و این لوله کشی کجا؟ ما اینکه داریم را با کمک جوانان خود یا از صفر و یا از دهان گرگ و کفتارهای هار درآوردهایم. پیشرفت خواستیم نه توسعه. ثروت کوثری میخواهیم نه تکاثری. نظم دائمی میخواهیم نه فقط زیر نور و دوربین. رفاهی که کجاوه سنگینش را مظلومین و گرسنگان به دوش بکشند به کار ما نمیآید. علم خودمان را که به یغما بردند و با آن جلو افتادهاند را میخواهیم ادامه دهیم و به روز کنیم. و هرگز از قانون خلقت که موفقیت را به نظم و تلاش و قانون مداری سپرده غافل نمیشویم.
کدام یک از اینها مثل ایران آماج کینه ورزیهای دشمنانشان بودهاند؟ در کدامشان گروهی در 40 سال، هفده هزار عالم و عامی هموطن خود را کشته که یک قلمش رهبران و نظریه پردازان حکومت است؟ کدامشان هشت سال مورد هجوم وحشیانه بیش از پنجاه کشور بودهاند؟ کدامشان سازمان منافقین خلق دارند که دست و دندانشان به خون جنین تا پیران آلوده است؟ کدامشان در تحمل مخالف چنان بوده که اکثر دولتهای خود را به مدعی و منتقد بدهد؟ کدامشان گرفتار سلبریتیهای منفی و اینفلوئنسرهای کژتابی هستند که نان خودی میخورند و بار اجنبی میکِشند ولی باز هم بیشترین و بهترین فرصتهای رسانهها و تبلیغات را در اختیار دارند؟ کدامشان آنقدر مماشات داشتهاند که کودتاچی و فتنه گر را بعد از چهارسال به وزارت و معاونت بگمارند؟ و... و این سیاهه سرِ دراز و غصه فراوان دارد که اکنون جای گلایه نیست.
« گاندو » مجموعه تلویزیونی موفقی است که میتوان گفت بزرگترین حرکت مؤثر و اصلاحی رسانهای، در بین موارد معدودی است که در این 42 سال انقلاب اسلامی برای رسوا نمودن جریان نفوذ و تحریفگر ساخته شده است. زبان دقیق و صریح ولی عفیفانه آن اگرچه به کام متکبران خرابکار تلخ است ولی مردم خود را جای قهرمانان آن تصور کرده و آرزو میکنند کاش میشد خودشان، مسببین وضعیت امروزشان را اِعمال قانون کنند. مردم دانستند که دلیل تقبیح و تکذیب و تعطیل گاندو توسط آقاخان نوریها و شاه حسینها چه بوده است. گاندو، تحریف شکن است. آنها که اگر میخواستند هم نتوانستند یک فایل صوتی خودشان را نگه دارند چگونه میتوان توقع داشت نگهبان منافع مردم باشند؟ وقتی برای تأمین و تثبیت قیمت مرغ و تخم مرغ قرارگاه زدند معلوم است که برای مدیریت رآکتور هستهای چیزی جز بتن به عقلشان نمیرسد. اینکه وقیحانه «قرارگاه هویج» را متلک میکنند، شیوه رسوا شدههایی است که بعد از فراغت از آتش زدن سفره و رفاه و آسایش مردم، شعار « کار علمی و فرهنگی» دادهاند. پناه همه ما و واگذار آنها به خدا.
مجموعه گاندو، باید مورد تقدیر قرار گیرد چراکه مثل سایر دستاوردهای انقلاب اسلامی، با سختی و مجاهدت فراوان به دست آمده و توانسته مخاطب خود را پای داستان راستش بنشاند. کارگردان و عوامل تهیه و تولید و بازیگران ارزشمند آنکه بیشترشان چهرههای جدیدند نویدبخش ورود هنرمندانی هستند که میتوانند کارهای فاخر بیافرینند و در دل و دیده مردم و مخاطبان، محبوب شوند. این سخن برادرانه را بشنوند که سلبریتی و اینفلوئنسر یا همان تأثیرگذاران اجتماعیِ واقعی کسانی هستند که وطن و مردم و آیین خود را به واقع دوست داشته و به جلف و جیفه دنیا نفروشند. کسانی که با استعداد و تلاش خود بر عقول و قلوب مردمشان اثر میگذارند و حالشان را خوب میکنند، نه با رانت و رفاقت و به مدد بیتالمال، بخورند و آنجا بزایند. تفاوتی هم نمیکند آنها قهرمانان علمی، هنری، ورزشی باشند یا نظامی. مهم اینست که در کنار مردم و میهن خود باشند و حق نمک بشناسند و به جا آورند.
کدام ایرانی باعزت، «جواد فروغی»، پرستار بیادعا و بیحرف و هزینهای که مدال طلای المپیک را برای مردمش آورد را نستود؟ بماند که اینگونه عزیزان مورد جفای مدعیان و در میان رسانهها و برنامههای زردی که بیهنرانِ مالیاتگریز، نان به هم قرض میدهند، جایی ندارند و همچنان ناشناساند. کدام ایرانی وقتی متوجه شود جوانان دانشمند کشورش واکسن برکت را از صفر به اینجا رسانده که مایه مباهات جامعه جهانی پزشکی شدهاند به وجد نمیآید؟ آن هم در زمانی که آمریکا با صادرات واکسن آلوده مدرنا به ژاپن، یکبار دیگر خاطره کشتار هیروشیما و ناکازاکی را زنده کرده است. کدام ایرانی اصیلی با شنیدن تأسیس بیمارستان صحرایی ارتش و سپاه در 5 و 6 روز به خود نمیبالد؟ و این رشته افتخارات فرزندان انقلاب اسلامی نیز سرِ دراز دارد که به امید خدا پس از انقراض وارفتههای پررو و آمدن « اصحاب ما میتوانیم» باید بیش از اینها گفته شود تا شاید کمی از غربت انقلاب اسلامی و فرزندانش کاسته و به مسیر قلهای که تاکنون پیموده ایم آگاه شویم و جریان تحریف و تحریم و تعطیل را با هم شکست دهیم. إن شاءالله.