آرزویی که 30 سال بعد برآورده شد (حدیث دشت عشق)
امروز پنجمین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم مصطفی رشیدپور است. این شهید، متولد اول شهریور 1347 بود و در سن 15 سالگی وارد جبهههای دفاع مقدس شد و تا آخرین روزهای جنگ تحمیلی میدان را ترک نکرد؛ او رفته بود تا در میان پاکترین انسانهای زمان خود رشد کند و دست در دست آنها به پرواز درآید؛ اما از این قافله جاماند و این آرزو را در نهانخانه جانش پرورش داد؛ کسی چه میداند، شاید ذخیرهای الهی برای ماموریتی بزرگتر بود و خود خبر نداشت؛ شاید قرار بود خون پاکش به دست شقیترین انسانها در دفاع از حرم آلالله بر زمین ریخته شود. و چه زیبا به آرزوی دیرینه خود در سوریه دست یافت و 7 شهریور سال 1395 به شهادت رسید.
شهید رشیدپور در یادداشتی، مدتی قبل از شهادت نوشته بود: «خدایا اگر از من راضی نشدهای، مرگ مرا نرسان، ببخش که بنده گنهکارت غیر از رحمتت امیدی ندارد، و تو خود میدانی که هرگز از رحمتت ناامید نشدهام و نخواهم شد و به همه گفتهام که چقدر خدای مهربانی دارم. میدانی که چقدر همسرم، پسرم و دخترم را دوست دارم، اما تو متکفل امور آنهایی و من میدانم وسیلهای بیش نبودهام. عزیزانم را به تو میسپارم. اکنون از هر وقت دیگری خوشحالترم... خدایا شکر!»
او همچنین در وصیتنامهاش نوشته بود: «شهادت، شوخی نیست! قلب آدمو بو میکنند، بوی دنیا و تعلقاتش را داد، رهایت میکنند. میگویند: برو درد بکش، پخته شو، منِیّترو رها کن.»