kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۱۴۰۵
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۴۰۰ - ۱۹:۴۵

مردم‌سالاری دینی نه «لویاتان» یا حاکمیت یکدست

 

مهدی امامقلی

فارغ از تفاسیر و روایت‌های متفاوتی که از انتخابات 28 خرداد وجود دارد، مشارکت حدوداً ۴۹ درصدی در انتخابات ریاست جمهوری، پیروزی بزرگی است که «ملت ایران» در این دوره از حیات نظام اسلامی رقم زده است.
نکته قابل تأمل، میزان و مختصات عصبانیت و ناراحتی بدخواهان نظام جمهوری اسلامی است که از مدتها پیش از انتخابات تا این روزها در تلاش‌اند با القای نمایشی و مهندسی بودن انتخابات ریاست جمهوری، علیه نظام اسلامی و ملت بزرگ ایران عقده‌گشایی کنند.
بدخواهان نظام (از اصلاح‌طلبان رادیکال تا چهره‌های وابسته به جریان انحرافی) که در این دوره از انتخابات با طیف‌های ضدانقلاب به‌اشتراک راهبردی و وحدت تاکتیکی رسیده‌اند، می‌گویند اولاً مشارکت کم بوده و ثانیاً معنای مشارکت کم، سرخوردگی جامعه ایران از حاکمیت است!
این در حالی است که انتخابات 28 خرداد، با توجه به نشانه‌ها و دلایلی که به آنها‌ اشاره می‌شود، اتفاقاً نشانه پیروزی و پیوند ناگسستنی ملت با حاکمیت است.
انتخابات 28 خرداد، جدای از حاشیه‌های ریزودرشت که بایستی در بسیاری از زوایای آن جست و کاوید، نشان داد که موضوعات و مسائلی مانند 1. اپیدمی ‌کرونا، 2. نارضایتی و ناامیدی عمومی و عمیق برآمده از ۸ سال ناکارآمدی و بی‌تدبیری دولت، 3. مصوبات شورای نگهبان، 4. شکل نگرفتن دوگانه‌ها و دوقطبی‌های انتخاباتی (طبق روال دوره‌های قبل)، 5. تلاش تمام‌عیار شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های اپوزیسیون و معاند، 6. گرانی‌های دستوری ۶ ماه مانده به انتخابات، 7. تلاش محکوم به شکست کمپین تحریمی‌ها از اصلاح‌طلبان رادیکال تا برخی جریانات انحرافی، 8. ضعف و یا شیطنت‌های مجریان برگزاری انتخابات و... باعث نشد تا مردم ایران زیر بار مشکلات اقتصادی، سمفونی وحدت ننوازند و حضور در پای صندوق رأی را مرهم دردهای خود ندانند.
بنابراین بایستی بر ادعای «مشارکت کم» و نشانه‌شناسی آن به «سرخوردگی جامعه از حاکمیت» خط بطلان کشید و با قطعیت گفت که در این دوره از انتخابات، «حضور حداکثری مردم» در دوگانه «مشارکت» و «تحریم» قطبیت یافت و برگ زرین دیگری را در کارنامه جمهوری اسلامی رقم زد.
گزاره مهم‌تری که این روزها از سوی بدخواهان نظام اسلامی زمزمه می‌شود ادعای «تک‌قطبی شدن نظام سیاسی» و اتهام‌زنی به حاکمیت است؛ موضوعی که آن را ضدانقلاب مطرح کرده و چهره‌هایی مانند سعید حجاریان آن را بسط و توسعه داده‌ و پیاده‌نظام‌های جریان انحرافی هم در کانال‌ها و شبکه‌های اجتماعی خود آن را زمزمه می‌کنند.
گرچه رقبای انتخاباتی رئیسی به شکست در این انتخابات اعتراف کرده‌اند اما برخی بازندگان سیاسی (به‌ویژه اصلاح‌طلبان رادیکال و جریان انحراف) که همچنان درصدد سیاه‌نمایی و مخدوش‌سازی نظام انتخابات هستند، نوک پیکان حملات خود را به سمت رهبری نظام نشانه گرفته و مدعی هستند حاکمیت نظام اسلامی با «مهندسی انتخابات» درصدد «تک‌صدایی کردن» و «یکدست‌سازی» قدرت بوده است.
طرح گزاره‌هایی مانند «جمهوریت به‌شرط لا»، «جمهوری لاجمهور» از سوی سعید حجاریان یا طرح موضوعاتی مانند شکل‌گیری «لویاتان (leviathan) و تجمیع قدرت در نهادهای حاکمیتی» یا «میل حاکمیت به تک‌صدایی و تلقی تک‌بعدی از اقتدار» از سوی چهره‌های طیف انحرافی و. .. نمونه‌هایی از این ادعاهاست؛ ادعاها و اتهاماتی که توهین به رأی و نظر مردم محسوب می‌شود و نباید به‌سادگی از کنار آن گذشت.
این ادعاها در حالی است که مانیفست نظام جمهوری اسلامی بر قانون اساسی مردم محور و منویات و آموزه‌های بنیان‌گذار انقلاب استوار شده است. همچنین رهبری معظم انقلاب اسلامی در طول 4 دهه گذشته به‌ویژه در انتخابات ریاست جمهوری، همواره بر اهمیت «رأی» و ضرورت «مشارکت حداکثری» مردم در انتخابات تأکید کرده و ملت ایران هم در هر 13 دوره انتخابات ریاست جمهوری، دعوت رهبری انقلاب را لبیک گفته‌اند.
نکته دیگری که بایستی آن را مورد واکاوی قرار داد، مدل حکمرانی در جمهوری اسلامی و نوع نگاه رهبر معظم انقلاب به مسئله «قدرت» است چه آنکه معظم‌له همواره در طول دوران زعامت خود، به‌طور مستمر و مکرر بر اصل «مردم‌سالاری دینی» و «نقش مردم» در انتقال قدرت و انتخابات تأکید کرده‌اند. ازاین‌رو ادعای یکدست‌سازی قدرت، توهین و عقده‌گشایی بازندگان سیاسی و بدخواهان نظام علیه ملت و حاکمیت اسلامی است. بر همین اساس، مرور برخی نکات در این خصوص خالی از لطف نیست؛
اولاً) حاکمیت نظام اسلامی نیازی به «یکدست‌سازی» ندارد چه آنکه جمهوری اسلامی نشان داده است که به پشتوانه مدل حکمرانی مبتنی بر «مردم‌سالاری دینی» و اعتماد مردمی برآمده از آن می‌تواند سخت‌ترین و پیچیده‌ترین بحران‌ها را حل کند. شاهد مثال آنکه بحران‌هایی مانند کوی دانشگاه و فتنه 88 که تمام ظرفیت‌های خارجی را به میدان آورده و علیه جمهوری اسلامی فعال کرده بود، با مدیریت هوشمندانه رهبر انقلاب اسلامی به حماسه‌هایی مانند 23 تیر و 9 دی تبدیل شد.
ثانیاً) رهبر انقلاب همواره به رأی و نظر مردم احترام گذاشته و در هر دوره‌ای از روسای جمهور مستقر حمایت و با آنها همکاری و تعامل داشته‌اند. هم آن زمانی که عده‌ای در داخل، خاتمی را گورباچف و عامل تجزیه ایران می‌دانستند (آن‌هم تنها بعد از گذشت 3 سال از دولت اول خاتمی‌و حوادثی مانند کوی دانشگاه و. ..) ولی رهبری صریحاً فرمودند «خاتمی‌گورباچف نیست» (تیرماه 79) هم آن زمانی که حسن روحانی با ابتکار و ساختارشکنی در دیپلماسی (تماس با آمریکا و تعهد به اروپا) بخش‌هایی از صنعت هسته‌ای کشور را بر باد و با گره زدن زلف مشکلات داخلی به مسئله برجام، کشور را در بن‌بست قرار داد اما بازهم رهبری ضمن طرح اینکه به مذاکرات خوش‌بین نیستند، به دلیل تجربه شدن و عبرت گرفتن از مذاکره با آمریکا، از دولت و تیم دیپلماسی حمایت کردند.
ثالثاً) نگاهی به مشی سیاسی رهبر انقلاب و جلسات ایشان با گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و همچنین انتصاب مسئولان ارشد با نگرش‌های مختلف (از مسئولیت‌ها در نهادهایی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام و... تا مشاوران و مسئولان دفتر رهبری) نشان می‌دهد که معظم‌له برای رویکردهای مختلف و متفاوت توجه و اهتمام ویژه‌ای داشته‌اند. بنابراین نمی‌توان صرفاً با رأی‌آوردن رئیس‌جمهوری که (ازنظر جامعه‌شناسی سیاسی، پیروزی او قابل پیش‌بینی بود) ادعا کرد که قدرت یکدست شده است.
رابعاً) مسئله دیگر آنکه، پیروزی خاتمی، احمدی‌نژاد و روحانی نشانه خوبی برای رد این ادعاست که «یکدست‌سازی قدرت» دستور کار نظام جمهوری اسلامی قرار داشته باشد! هرکدام با هر گرایشی روی کار آمدند و حاکمیت هم ضمن حمایت از آنها با رؤسای‌جمهور مستقر تعامل و همکاری کرده است. سؤالی که از شبهه افکنان مطرح می‌شود این است که چرا در دولت‌های هفتم، هشتم، یازدهم و دوازدهم که بالا تا پایین آن در ید جریان لیبرال‌ها بود، این یکدست‌سازی را ضد ارزش تلقی نکردند؟
و خامساً) رؤسای قوا گرچه با یکدیگر و با حاکمیت همراه هستند اما هرکدام رویکردها و اصول مدیریتی مخصوص به خود را دارند. همچنین این نکته باید اضافه شود که نه‌تنها جریان اصولگرایی بلکه اصلاح‌طلبی هم رو به تکثر رفته و در گرایش‌های سیاسی و اجتماعی در شرایط پلورالیستکی قرار دارند. بنابراین ادعای یکدست‌سازی قدرت که از سوی بدخواهان نظام اسلامی مطرح می‌شود، گزاره نخ‌نما و پوسیده‌ای است که مربوط به عصر «ماقبل بیداری» است!
بر اساس آنچه در فوق آمد، سؤال مهمی‌ که مطرح می‌شود این است که چرا بازندگان سیاسی فقط وقتی انتخابات را قبول دارند که در آن پیروز باشند؟ مگر نه این است که پیروزی آقای رئیسی در انتخابات محصول مشارکت مردم و تکثر سیاسی بوده است. لازم به یادآوری است که در این دوره انتخابات جریان مقابل آقای رئیسی، 2 نامزد داشت (مهرعلیزاده و همتی) و 15 حزب مطرح اصلاح‌طلب (از کارگزاران و حزب ندای ایرانیان تا مجمع نیروهای خط امام و حزب اعتماد ملی) در بیانیه‌ای از وی حمایت کردند. با این‌ حال به‌زعم کارشناسان و تحلیلگران سیاسی و اساساًً بنا به اعتراف بخش‌هایی از خود اصلاح‌طلبان دولت روحانی و حمایت اصلاح‌طلبان از آن، کاری کرد که حتی اگر رئیس دولت اصلاحات هم در انتخابات کاندید می‌شد کسی به او رأی نمی‌داد چه برسد چهره‌هایی مانند جهانگیری یا پزشکیان و...
در پایان باید گفت شبهه افکنی و اتهام‌زنی اصلاح‌طلبان رادیکال و جریان انحراف در هجمه به حاکمیت و نظام اسلامی تلاش محکوم به شکستی است که صرفاً آنها را شیپور ضدانقلاب کرده و در نهایت ره به جایی نخواهد برد.