فــتنهنفــاق
مورد دیگر، مربوط به ادّعای خود آقای موسوی است. پس از انتشار اطّلاعیّه آقای موسوی در روز شنبه 23 خرداد، در بعدازظهر همان روز، پیام شفاهی رهبر انقلاب توسّط یکی از مسئولین دفترشان به آقای موسوی منتقل میشود. آقای موسوی در اطّلاعیّهاش مدّعی تقلّب شده بود و بر ایستادگی تا ابطال انتخابات تأکید کرده بود. در پیام رهبر انقلاب به او ازجمله این دو پرسش آمده بود که چرا این حرف را زدید؟ چهکار میخواهید بکنید؟
رهبر انقلاب خود نقل میکنند: «من واقعاً باورم نمیآمد که او اهمّیّت حرفی را که زده نداند یا منکر شود، میخواستم به او تنبّهی بدهم و انتظار داشتم او متنبّه شود و موضع و رفتار خود را اصلاح کند؛ امّا حرفهایی که [آقای موسوی] زد من را خیلی متعجّب کرد.». آقای موسوی گفته بود انتخابات باید ابطال شود؛ ما امروز با آقایهاشمی و آقای خاتمی و آقای... جلسه داشتیم؛ همه اتّفاقنظر داشتند انتخابات باید ابطال شود.
رهبر انقلاب با شنیدن این ادّعا افرادی را مأمور میکنند تا ادّعای آقای موسوی را از افراد مذکور جویا شوند. در پاسخ، آقایهاشمی و آقای خاتمی هر دو میگویند بحث ابطال انتخابات در جلسه مطرح شد امّا ما با آن مخالفت کردیم.
بههرحال اینکه نسبتهای دادهشده آقای موسوی به دو نفر فوق راست بود یا غلط، موضوع این نوشته نیست بلکه هدف جلبتوجّه به این واقعیّت انکارناپذیر است که اگر فقط همین افراد، آقای موسوی را از ایستادگی در برابر نظام بازمیداشتند و یا همچنان که ادّعای آقای موسوی را خصوصی تکذیب کردند، به مردم نیز میگفتند که با ابطال انتخابات مخالفند، مطمئنّاً بذر تردید در جامعه کاشته نمیشد و آتش فتنه اینگونه شعلهور نمیشد. همچنین اگر برخی از دیگر مسئولین، مواضع شفّافی اتّخاذ میکردند (برای مثال از درون مجلس پیام روشن و صریحی در برابر فتنهگران شنیده میشد، همچنان که بعدها شنیده شد) حوادث بهگونهای دیگر رقم میخورد.
علاوهبر واقعیّت فوق، آنچه بر غبارآلودگی فضای پس از انتخابات میافزود، این نکته تأسّفبار بود که مدّعیان تقلّب در انتخابات، در جلسات خصوصی مواضعی مغایر با ادّعای دست بردن در آراء مردم داشتند. به این شهادت نماینده آقای موسوی چهار روز پس از انتخابات و در جلسه نمایندگان ستادهای نامزدها با رهبر انقلاب توجّه کنید: «صندوقها را 20 بار هم که بشمارند، نتیجه آراء عوض نخواهد شد. اگر صندوقها را بازشماری کنند، خیلی اتّفاقی رخ نمیدهد؛ ممکن است یک کمی اینوَروآنوَر بشود.»
او در ادامه خاطرهای را از انتخابات سال 76 نقل میکند. میگوید در سحرگاه سوّم خرداد، من که معاون سیاسی وزارت کشور بودم نزد آقای ناطق نوری رفتم و وی را متقاعد کردم که آقای خاتمی رأی آورده؛ برایش پیام تبریک بفرستید و وی هم پذیرفت و چنین کرد. بااینوصف هر انسان آزاده و منصف و هر وجدان بیداری با این پرسش روبهرو است که افرادی با سابقه وزارت و استانداری و برگزاری انتخابات و دیگرانی که سابقه مسئولیّتهای کلان داشتند و یا به گفته دوستان شان دارای موقعیّت اجتماعی بودند، چرا همانند دوّم خرداد 76، در سال 88 به حقیقت شهادت ندادند؟
این در حالی است که یکی از افراد شاخص و سازماندهنده فعّالیّتهای انتخاباتی آقای موسوی که سابقه برگزاری انتخابات در دوره آقای خاتمی را داشته، خود اذعان کرده که بر اساس گزارشهای دریافتی از سراسر کشور تا صبح روز شنبه 23 خرداد، برای ما مشخّص شد آقای موسوی رأی نیاورده و حدّاکثر تخلّفی که صورت گرفته یک میلیون رأی بیشتر نبوده است. وی میگوید که این مطلب را به آقای خاتمی هم گفته است.
از سوی دیگر یکی از مسئولین دفتر رهبر انقلاب از همان نماینده آقای موسوی که خاطره مربوط به دوّم خردادش نقل شد، سؤال کرده بود شما که میدانستید تقلّب نشده و در دوّم خرداد هم برای جلوگیری از تشنّج و آشوب، آقای ناطق نوری را متقاعد کردید، چرا این دفعه نرفتید به آقایان بگویید که تقلّب نشده است؟ امّا او در پاسخی کوتاه و بسیار تلخ میگوید: «گفتم امّا قبول نکردند.»
تردیدی نیست که انتخابات عرصه رقابت است و پایانش، روز رأیگیری است؛ هرچه این رقابت جدّیتر باشد اهمّیّت پایان مسابقه و پذیرش رأی مردم، حسّاستر میشود. نتیجه انتخابات علاوهبر آثار حقوقی، بیانگر میزان بردباری و شکیبایی افراد نیز هست و این یکی از نکات مهمِّ پس از انتخابات است که آقا در جلسه نمایندگان ستادهای نامزدها بیان کردند:
«البتّه هر طرفی ملاحظاتی باید بکند، این را من قبول دارم. هم آن طرفی که توانسته اکثریّت را به دست بیاورد، ملاحظاتی لازم است بکند، توجّهاتی بکند، مراقبتهایی انجام بدهد در کیفیّت رفتار و حرکت، هم آن طرفی که رأی اکثریّت را کسب نکرده، او هم یک مراقبتهایی لازم دارد؛ همه باید حلم داشته باشند. حلم اسلامی _ که ما در فارسی بردباری معنا میکنیم _ معنایش توان تحمّل و ظرفیّت تحمّل است. همه باید ظرفیّت تحمّل داشته باشند، بتوانند تحمّل کنند. تحمّل پیروزی هم کار آسانی نیست، تحمّل عدم پیروزی هم کار آسانی نیست.»1
اعتراض به نتایج انتخابات که در سال 88 شاهد آن بودیم نه برای اوّلینبار بود و نه آخرینبار. در همان سال 76 نیز عدّهای از رأی آوردن آقای خاتمی عصبانی بودند و کافی بود آقای ناطق نوری، بهانه به دست آنها میداد و یا با معترضین همراهی میکرد؛ آنگاه همان میشد که در سال 88 شد. در خرداد سال 76 ما شاهد ظرفیّت رأی آوردن و رأی نیاوردن بودیم. همین نماینده ستاد آقای موسوی که در بالا به آن اشاره شد، وقتی در سال 76 به آقای ناطق نوری میگوید آقای خاتمی رأی آورده است شما برای وی پیام تبریک بدهید، آقای ناطق نوری پاسخ میدهد هنوز نتایج رسمی انتخابات اعلام نشده است. این فرد به آقای ناطق نوری میگوید: عدّهای قرار است در اعتراض به انتخابات در میدان هفتم تیر تجمّع کنند و از آنجا به سمت وزارت کشور حرکت و اعلام کنند که نتیجه انتخابات را قبول نداریم و احتمال درگیری و اغتشاش هم هست. درنتیجه آقای ناطق نوری با اقدام بهموقع مانع از تشنّج و درگیری پس از انتخابات میشود.
در سال 84 نیز ما شاهد تلاش برای به آشوب کشاندن جامعه بودیم. در مرحله دوّم انتخابات ریاستجمهوری بهموجب گزارشهای واصله به وزارت اطّلاعات دولت آقای خاتمی، برخی با سازماندهی افراد و به بهانه دفاع از آقایهاشمی و ادّعای تقلّب در انتخابات به دنبال ایجاد آشوب و درگیری بودند. در بامداد شنبه چهارم تیر 84 آقایهاشمی از این برنامهریزیها مطّلع شده و مانع از برهم خوردن آرامش پس از انتخابات میشود. به همین سبب بود که در سال 88 رهبری معظّم از افراد مشخّصی که امکان نطق داشتند و یا دارای موقعیّت اجتماعی یا منصب حکومتی بودند و یا ادّعای خطّ امامی داشتند، به صراحت خواسته بودند که موضع بگیرند و نگذارند فضا غبارآلود بماند تا مانع از تشخیص حق و باطل شود. متأسّفانه چشم بستن بر واقعیّتهای کشور و تجربههای گذشته و کتمان حق، هزینههای جبرانناپذیری بر کشور و مردم تحمیل کرد.
هنوز این اعتراض رهبر انقلاب به مسبّبان حوادث پس از انتخابات بیپاسخ مانده است که چرا شما که در جلسات خصوصی میگویید تقلّب نشده است، در مجامع عمومی این حقیقت را بیان نمیکنید؟
پانوشت:
1- اثر حاضر، ص 41.