پیامدهای روحـی و روانی کرونا و چگونگی مهار آن- بخش نخست
مثبتاندیشی در سایه صبر و درایت رمز غلبه بر کرونا
گالیا توانگر
صبح رنگین پاییز است، اما کرونا با هیچ کس شوخی ندارد و همه طبقات اجتماعی در برابرش یک رنگند. به محض اینکه سر از رختخواب
بر میدارد، ده تا پانزده عطسه پیدرپی و بلند، سکوت آپارتمان را درمی نوردد. صدای همسایه روبهرویی در راهرو میپیچد: «وای... کرونا گرفتهاند!» و محکم درآپارتمانشان را به هم میزنند.
با اضطراب میدود سمت آیینه و صورتش را برانداز میکند، آبریزش بینی اش هم روان است. از خودش مستاصل میپرسد: «یعنی مبتلا شده ام؟!»
آنقدر اضطراب برش غلبه کرده و آنقدر مشوش است که به یاد نمیآورد، هر ساله همین موقعگریبانگیر یک آلرژی فصلی سخت بوده است.
یکی از مشکلات بیماری کرونا این است که فرد نمیتواند بین این بیماری و آلرژیهای فصلی و احیانا یک آنفلوانزای ساده تفاوت و تمایزی قائل شوند. این میشود که حتی یکی، دو عطسه و یا مختصری آبریزش بینی، هر شخصی را ممکن است به اضطراب ابتلای به کرونا فرو برد.
از سوی دیگر با خانه ماندنهای طولانی، خیلی از افراد دچار وسواس ابتلا شدهاند. همه این موارد ضرورت یک سری آگاهی بخشیهای روحی-روانی را به آحاد جامعه اثبات میکند و باید هر چه سریعتر از طریق رسانهها، فکری به حال رفتارهای وسواسی، افسردگی و اضطراب ابتلا و در کل پیامدهای ناشی از فراگیری طولانی مدت موج کرونا کرد.
از ویروس کرونا میترسیم، چون این یک ویروس جدید و ناشناخته است، اما خوب است بدانید ممکن است با تفکرات مداوم منفی، بدنمان به افکار بیمارگونه ما پاسخ دهد. برای مثال اگر تنها اندکی تب کنیم، بر اثر فشار روانی و اضطراب لحظه به لحظه حس منفیتری نسبت به بیماری خود پیدا میکنیم و دچار وحشت میشویم. در واقع گاهی بدن بیمار، هوشمندانه شرایط بیماریهای خطرناک را جعل میکند و شما تصور میکنید که در دام یک بیماری درمان ناپذیر قرار دارید. بسیاری از بیماریها ریشه در اضطراب و استرس دارند؛ درحالیکه میتوان با آرامش روانی، برخی از مشکلات جسمی را نیز کنترل کرد.
کرونا فقط برای همسایه نیست
هوا سرد شده است و مردی میانسال با یک کلاه پشمی ساده که به طرز خاصی بر سرش نشانده، وارد قطار مترو میشود. همه نظرها به سوی او متمایل میشود و چشمها به سمتش میچرخد. این مرد ماسک هم ندارد. یکی از مسافران بلند خطاب به او میگوید: «کاش به جای کلاه، ماسک میگذاشتی.» مرد نگاهی غضبناک به فرد معترض میاندازد و یک دعوای لفظی درمیگیرد.
مریم بهارلو یک مسافر هر روزه بیآرتی در پایتخت گله مندانه به گزارشگر کیهان میگوید: «درست است که هوا سرد شده، ولی باید لااقل یکی، دو روزنه باشد که تهویه هوا در محیط بسته صورت گیرد. همین چند لحظه قبل از یکی از مسافران که اتفاقا ماسک هم نداشت، خواهش کردم تا یکی از پنجرههای بیآرتی را اندکی باز بگذارد، ولی او با پرخاش پاسخم را داد.»
به نظر میرسد که تا حدود زیادی از میزان رعایت پروتکلهای بهداشتی به ویژه در کلانشهرها کاسته شده است، به طوری که اوج این بیتوجهی در مسافرتهای ایام تعطیل کاملا مشهود است.
ایمان فتحعلی یک مشاور ضمن بیان اینکه اضطراب ابتلا در حد معقول چندان هم بد نیست، برایمان میگوید: «اضطراب ابتلا باید به حدی باشد که شهروندان را ملزم به رعایت پروتکلهای بهداشتی در سطح بالا کند. الان ما شاهد این هستیم که یک عدهای از شهروندان کاملا بیخیال رعایت توصیههای بهداشتی شدهاند، گویی مرگ فقط برای همسایه و دیگران است.
عدهای دیگر نیز از آن سوی بوم پرت شده و با وسواسهای رفتاری، زندگی شان را فلج کردهاند.
به نظر میرسد روی یک نقطه حد وسط ایستادن بهترین تصمیم برخورد روحی-روانی با خطر ابتلا باشد.»
قدر دَم و بازدَمهایتان را بدانید
دکتر سید محمدرضا میرفتاح، کارشناس مسائل فرهنگی میگوید: «بعضی چیزها را تا از ما نگیرند، متوجه شان نیستیم و قدرشان را درست نمیدانیم. آنقدر باران رحمتِ بیحسابش همه را رسیده و خوانِ نعمت بیدریغش همه جا کشیده، که فکر میکنیم این خوابِ غرور و غفلت از الطاف الهی ابدی است. این نوع بیتوجهی را همه ما تجربه کردهایم. موقع جنگ قدر صلح را، موقع اسارت قدر وطن را، موقع تنهایی قدر دوستان را، و موقع رفتن قدرماندن را بیشتر میدانیم.
در خوابِ غفلتِ روزمرگی بودیم که ناگهان کرونا در زد و بیدارمان کرد. هنوز پف زیر چشمانمان نخوابیده، اما به خیلی چیزها آگاهتر شدهایم. فهمیدهایم که بوسیدن پدر و مادرمان چقدر برای هر دوی ما خواستنی است. چقدر دلمان گرم میشود موقع بیماری، دوستی به بالینمان بیاید، احوالمان را بپرسد، دستمان را فشار دهد و برایمان آرزوی سلامتی کند. چقدر دلمان سفر میخواهد.»
وی ادامه میدهد: «چقدر دیدن لبخند دیگران وقتی در ورودیِ مترو چشم در چشم هم میشویم، امیدبخش است. چقدر دست دادن با همکاران در ابتدای هر صبحِ کاری، حالمان را خوب میکند. چقدر درس دادن در کلاسی که دانشآموزان در آن نشستهاند و با نگاهشان معلم را میجورند، دوستداشتنیتر از این است که تنها در خانه و حتی با لباس راحت، آنلاین درس بدهیم. چقدر نماز خواندن در کنار هم کیف میدهد. چقدر دعای دست جمعی میچسبد.
چقدر دلمان برای عید دیدنیهای سالیانه تنگ میشود. چقدر فوت کردنِ شمعِ تولد وقتی کیک و هورایی در کنارش نیست، بیمزه است. چقدر در آغوش نکشیدن دوستی که بعد از مدتها تجدید دیدار میکنیم، باور نکردنی است. چقدر تشییع نکردن عزیز از دست رفته دردناک است. چقدر مردن در تنهایی سخت است. چقدر همه ما بیدفاعیم. چقدر همه ما محتاجیم. چقدر همه ما میتوانیم خودخواه باشیم. چقدر همه ما میتوانیم ایثارگر باشیم. چقدر همه ما مثل هم هستیم.»
وی در پایان همه این یادآوریها، در حالی که اشک به چشمانش نشسته، میگوید: «سعدی علیه الرحمه در ابتدای گلستان خود میفرماید: در هر نفَسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب. او کتابش را با یادآوری زوجی از قطرات بارانِ رحمتِ الهی که همه انسانها از آن بهره میبرند، شروع میکند؛
دَم و بازدَم. مردم! قدر نفَسهایتان را بدانید.»
حوصلهتان از خانهنشینی سر رفته؟!
سیما سادات لاری، سخنگوی وزارت بهداشت در آستانه یکی از تعطیلات مناسبتی صراحتا میگوید: «با توجه به تعطیلات پیش رو از مردم میخواهیم با پرهیز از بروز رفتارهای اجتماعی خطرآفرین از هرگونه اقدام سفر به طور جد خودداری کنند.»
در این بین خیلی از افراد از افسردگی خانهنشینی و کسالت این ایام شاکیاند.
میترا حسن آبادی یک مشاور با تلنگری به ذهن افراد میگوید: «کافی است تخت بیمارستان را مجسم کنیم که میتوانستیم هم اکنون روی آن از ناراحتی جسمی و روانی کلافه باشیم. کدام ترجیح دارد؟ خانه یا بیمارستان؟ میتوانستیم جای پزشکی باشیم که بیماران روی صورتش عطسه و سرفه میکنند و هر آن ممکن است به کام ویروس و بیماری کشیده شود. کدام راحت تراست؟ مبل کسلکننده خانه یا جایگاه پُر خطر او؟
میتوانستیم جای پرستاری باشیم که روزهاست فرزندانش را به دیگران سپرده -از ترس اینکه هنگام بازگشتن از بیمارستان آنها را آلوده کند- کدام سختتر است؟ ندیدن فرزندان یا کنارشان وقت گذراندن در کنج خانه؟
خانه هر چقدر هم کسلکننده باشد، بسیار راحتتر است. کمی متفاوت نگاه کنیم و خواهشا از مسافرتهای غیر ضروری و تفریحی دست بر داریم.»
البته نباید فراموش کرد که کرونا خیلیها را از کار بیکار کرده است، برای مثال صنف تالارهای پذیرایی و غذاخوریها -که چندین و چند هزار نفر در آن فعال بودهاند- یک شبه به خاک سیاه نشستهاند.
علی رستمی یکی از فعالین در این اصناف میگوید: «می گویند؛ در خانه بمانید، اما نمیگویند با کدام پول و امنیت خیال از لحاظ اقتصادی؟ واقعا چطور میتوان در این شرایطی که ما داریم، بر اضطراب ناشی از کرونا غلبه کنیم؟ ما با کلی مصائب روحی و اضطراب از فردا، خانه نشسته ایم. لطفا دولت فکری به حال مشاغل از دست رفته کند.»
بساط تجمل گرایی برچیده شد
لی ادلکورت یک متخصص پیشبینی روندها، میگوید: «واگیری کرونا به رکود جهانی عظیمی که تا کنون تجربه نشده، خواهد انجامید، اما در نهایت به بشریت اجازه خواهد داد، ارزشهای خود را از نو بچیند. این ویروس در حال ایجاد یک «قرنطینه مصرف» است و تأثیر شگرف فرهنگی و اقتصادی برجا خواهد گذاشت. مردم بالاجبار به زندگی با داراییهای کمتر و مسافرت رفتنهای کمتر عادت میکنند، چون این ویروس زنجیره تامین جهانی و شبکههای حمل ونقل را مختل میکند.
خواهیم آموخت چطور فقط با یک لباس شاد باشیم، داشتههای محبوب قدیمی خود را از نو کشف کنیم، کتابی فراموششده، بخوانیم و حسابی مایه بگذاریم تا زندگی را زیبا کنیم؟ این ویروس همچنین نشان میدهد چطور اختلال اقتصادی میتواند مزایای محیطزیستی داشته باشد؟»
وی به برخی از پیامدهای مثبت فراگیری کرونا هم اشاره کرده و میگوید: «تصاویر جدید از هوای بالای چین نشان داد، چطور دو ماه بدون تولید، هوای آسمان را صاف کرده و به مردم اجازه داده نفس بکشند؟ این یعنی ویروس نشان خواهد داد که چطور کاهش سرعت یا تعطیلی صنایع میتواند محیطزیست بهتری بیافریند که قطعا در مقیاس بزرگ قابل مشاهده خواهد بود. به همین هم امید داریم یک سیستم دیگر و بهتر برقرار شود که احترام بیشتری برای کار و شرایط بشر قائل است.»
وی در ادامه به لیستی از پیامدهای ترسناک این اپیدمی اشاره کرده و میگوید: «متاسفانه در این فاجعه درمان عاجلی نداریم. باید وقتی مهار شد، پسماندهها را برداریم و همهچیز را از صفردوباره بسازیم. تأثیر ویروس کرونا چندلایه و پیچیده است. هر کس که هنوز در کار برنامهریزی رخدادهای عمومی در ماههای آتی است، باید امروز دست از برنامهریزی بکشد و راههای نوآورانهای برای ارتباط بیابد. شاید خبر خیلی بدی برای تمام فارغالتحصیلهای آینده باشد، چون باید زیر سقف خانه خودشان کلاه فارغالتحصیلی را هوا بیاندازند!
تأثیر شیوع این ویروس وادارمان خواهد کرد، شتاب را کم کنیم، از هواپیماسوارشدن بپرهیزیم، از خانه کار کنیم، صرفا میان دوستان صمیمی و خانواده پی سرگرمی باشیم و یاد بگیریم خودبسنده و مراقب باشیم.
بههیچ وجه امکان ادامه تولید همین تعداد کالا و همین تعداد انتخابی که عادتمان شده را نداریم. نسلهای جوانتر هر روز بیشتر میفهمند که داشتن و تلنبارکردن لباس و ماشین دیگر حتی جذاب هم نیست، اما روح و روان بشر انگار مقاومت میکند و میخواهد بیازماید و ببیند، چیزها خودبهخود ازهممیپاشند یا نه؟ و همینطور که به کار معمول خود مشغولیم منتظر میماند. بنابراین، یک وقفه ناگهانی در تمام این چیزها بهخاطر ویروس قدرت تصمیمسازی را از ما میگیرد و در ابتدای کار شتاب را تا حدی وحشتناک کم میکند.»
این متخصص پیشبینی روندها در تکمیل صحبتهایش میگوید: «آدمهای زیادی متوجه اتفاقی که الان دارد سر دنیا و اقتصاد ما میآید، نیستند. دور نیست که قفسهها را خالی از کفش و تلفن و لباس و حتی خمیردندان ببینیم.
در وضعی خواهیم بود که صفحهای خالی برای شروعی تازه خواهیم داشت، چون پول و شرکتهای زیادی در فرایند کندتر شدن از بین خواهد رفت. جهتدهی دوباره و شروع تازه نیاز به بینش و بیپروایی زیادی دارد تا اقتصادی جدید بسازد، با ارزشها و روشهای مدیریت تولید، توزیع وخردهفروشی متفاوت.
مردم دیگر جایی نمیروند، بیرون نمیروند، پول خرج نمیکنند، تعطیلات نمیروند، رخداد فرهنگی نمیروند.
تعویق نمایشگاهها و احتمالا بازیهای المپیک و موارد بعدی همگی در حد خود فجایعی اقتصادیاند. تجمیعشان باعث توقف گردش پول میشود. تمام بخشها ضربه دیدهاند، بهخصوص خطوط هواپیمایی. مجبور خواهیم شد به زندگی با اخبار کمتر و کالاهای کمتر خو کنیم. باید همه عادتهایمان را ترک کنیم، درست مثل اینکه داریم، اعتیاد را
ترک میکنیم.»