تحریفات معنوی در اهداف امام حسین(ع)(پرسش و پاسخ)
پرسش:
تحریفات معنوی چگونه قیام امام حسین(ع) را از حیث تاثیرگذاری بر جوامع انسانی ناکارآمد میکند؟
پاسخ:
انواع تحریف
بهطور کلی تحریف بر دو قسم است: تحریف لفظی و قالبی، و دیگر تحریف معنوی و روحی
تحریف لفظی کم یا زیاد کردن الفاظ و تغییر شکل ظاهری است و تحریف معنوی یعنی اینکه الفاظ و کلمات ظاهری تغییری نمیکنند بلکه توجیه و تفسیر ما برخلاف و برضد معانی واقعی الفاظ و کلمات جملهها باشد. تحریف معنوی از تحریف لفظی صدها بار خطرناکتر است و آنچه سبب شده که قیام امام حسین(ع) از تاثیرگذاری واقعی و خاصیت بیفتد تحریفات معنوی است نه لفظی.
انواع تحریفات معنوی در اهداف امام حسین(ع)
به طور کلی دو نوع تحریف معنوی حداقل در اهداف امام حسین(ع) توسط دشمنان اسلام صورت گرفته است تا تاثیرگذاری و کارایی این قیام الهی و انسانی را به حداقل برسانند و در نهایت از خاصیت بیندازند.
1- شهادت امام حسین(ع) کفاره گناهان امت است
در این مقام تحریف معنوی میگویند: امام حسین(ع) قیام کرد که کشته بشود برای اینکه کفاره گناهان امت باشد! کشته شد برای اینکه گناهان ما آمرزیده شود! حال اگر بپرسیم این سخن را براساس چه سند و منبعی میگویید؟ پاسخی ندارند. این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفتهایم. ملت مسلمان خیلی چیزها را ندانسته از دنیای مسیحیت برضد اسلام گرفت. یکی از اصول اعتقادات مسیحیت مسئله به صلیب رفتن مسیح(ع) است برای اینکه فادی باشد. الان «الفادی» لقب مسیح است. از نظر مسیحیت عیسی به دار رفت و این به دار رفتن عیسی کفاره گناهان امت شد. یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی میگذارند. این سخن با روح اسلام سازگار نیست. با هدف و سخن حسین(ع) سازگار نیست، و این تهمت به امام حسین(ع) است که آن حضرت قیام کرد تا سنگری برای گناهکاران بشود، و آنها را از نظر گناه بیمه کند. در عوض چه میگیریم؟ شما برای من اشک بریزید و من هم در عوض گناهان شما را جبران میکنم.
2- قیام و شهادت امام حسین(ع) یک دستور خصوصی بوده است.
تحریف دوم معنوی از نظر تفسیر و توجیه حادثه کربلا این است که قیام امام حسین(ع) و شهادت آن حضرت یک دستور خصوصی فقط برای او بوده است و به دیگران ارتباط پیدا نمیکند.
یعنی قابل پیروی و تبعیت نیست. بنابراین وقتی حادثه کربلا موردی و خاص شد، اثرگذاری آن در همان برهه تاریخی میماند و دیگران از آن بهرهای نمیبرند. این در حالی است که امام حسین(ع) خودش فریاد کشیده است که علل و انگیزه قیام من مسائلی است که بر اصول کلی اسلام منطبق میشود و احتیاجی به دستور خصوصی نیست. دستور خصوصی را در جایی میگویند که دستورهای عمومی کافی و وافی نباشد. امام حسین(ع) در کمال صراحت فرمود: اسلام دینی است که به هیچ مومنی (حتی نفرمود به امام) اجازه نمیدهد که در مقابل ظلم و ستم و مفاسد و گناهان بیتفاوت بماند. امام حسین(ع) مکتب به وجود آورد، ولی مکتب عملی اسلامی که همان مکتب اسلام است. دشمنان برای اینکه این حادثه را از مکتب بودن خارج کنند، این تحریف معنونی را ماهرانه انجام دادند، تا دیگر قابل پیروی و تبعیت نباشد پس با این تفسیر و توجیه دیگر از حادثه کربلا نمیشود استفاده کرد، و آن را الگوی رفتاری خود
قرار داد.