kayhan.ir

کد خبر: ۱۹۲۲۱۶
تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۰
از بشاگرد تا غیزانیه؛ گزارشی مستند از مظلومیت صاحبان انقلاب

ستاره‌های بی‌ستاره!



محمدرضا محقق، محمدرضا جایروند
با خود اندیشیدیم وظیفه ما که قلم در دست داریم و دغدغه در ذهن و امید در دل، و سال‌ها از سینما و هنر و رسانه گفتیم و نوشتیم، در برابر غیزانیه و مردمش چیست. و این وجیزه، محصول این دغدغه است که با سفری به خوزستان و دیداری از آن سرزمین شقایق‌گون حاصل شد.
سید مرتضی آوینی مستندی دارد به نام «بشاگرد، دیار فراموشی». چه‌بسا عمیق‌ترین، زیباترین و در عین حال دردناک‌ترین مستند شهید آوینی همان باشد. مستندی که در کنار «خان‌گزیده‌ها» در تاریخ سینمای مستند ایران جاودانه شد. هرچند چه در زمان ساخت و چه نمایش و چه پس از آن تا همین الان، گرد غفلت و فراموشی بر آینه‌اش نشسته و گویا قصد رفتن هم ندارد!
در آن مستند با مردمی روبه‌رو هستیم که میراث محرومیت را حتی در سال‌های پس از انقلاب اسلامی هم بر گرده خود احساس می‌کنند و گرچه در اوج مظلومیت و غربت و رنج، گرفتار درد و بیماری‌اند اما در گوشه دیواره کپر محقرشان، تصویری از امام خمینی(ره) دیده می‌شود. مردمی که قوت غالبشان نان خمیر هسته خرماست و می‌تواند تصویر عمیق و کهنه درد را در قاب حضورشان نگریست. مردمی که گرچه هنوز با انقلابند ولی از رنج محرومیت و دورافتادگی زخمی و ملولند. مردمی که همان مصداق تام و تمام «پابرهنه‌ها» هستند که امام، آنها را صاحبان این انقلاب و ولی‌نعمتان این کشور نامید!
حالا حکایت بشاگرد، آن زخم دیار فراموشی در سال 1399 در محله غیزانیه خوزستان دوباره سر باز کرده و مردمی که روی منابع زرخیز سیاه نفت آرمیده‌اند، از یکی از ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین و حیاتی‌ترین امکانات محرومند: نعمت آب، مایه حیات!
ما به خوزستان آمدیم به سرزمین آفتاب و شرجی و پیشانی‌های عرق‌کرده؛ به سرزمین شهیدان و صبوری‌ها و مقاومت؛ به سرزمین مظلومیت و محرومیت و بی‌آبی؛ به سرزمین نفت!
به غیزانیه آمدیم تا سهم این مستند واقعی و مماس زندگی مردمش را از سینما، رسانه، مطبوعات و دیگر تریبون‌های کشور انقلابی ایران لمس کنیم.
به خوزستان آمدیم و از اتمسفر داغ و پرخون و دردکشیده‌اش، ارمغانی برای همه هنرمندان و روایتگران مردم این سرزمین آورده‌ایم. ‌ای‌کاش این روایت‌ گرم و مجروح برسد به دست همه آن کسانی که می‌توانند صدای مظلومیت و حق مردمی‌ شوند که تنها خواسته‌شان، آب است! مایه حیات!
ای‌کاش این روایت محزون اما صبور و منتظر، برسد به دست همه آن کسانی که بنا بود- و بناست- برای صاحبان اصلی این انقلاب «پابرهنه‌ها»، واقعیت نور و رشد و رهایی را جایگزین کابوس درد و زخم و جراحت کنند.
اینجا دو حس توأمان و شاید متناقض در دل و دیده هرکسی که حضور یابد قد می‌کشد؛ یکی دلاوری و خلوص و قدرت و دیگری مظلومیت و رنج و محرومیت! قضیه آب!
ای‌کاش و هزاران کاش دوربین‌های سینمای مستند ایران و قلم روایتگران داستان هنر هفتم این سرزمین، از کنج دنج و برج عاج محله‌های ونک به بالای تهران کنده می‌شد، به اینجا به خوزستان می‌آمد و تصویر «مردم» شریف غیزانیه را از متن انقلاب، از عمق رنج و از دل خوف و رجایشان به میراث انقلاب اسلامی ثبت و ضبط می‌کرد.
بگذارید در این روایت دراماتیک کمی از جغرافیای درد و محرومیت این استان آبی و نفتی و زخمی بگوییم؛ خوزستان! استانی که ما را به یاد عرق ریختن مردم سختکوش و خونگرم در دمای بالای 50 درجه آفتاب سوزناک تابستان‌ها و نفس‌های به شماره افتاده از شرجی‌های خفه‌کننده می‌اندازد.
استانی که جان‌های بسیاری داد تا انقلاب جان بگیرد و جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده و پرچم مزین به «الله اکبر» با افتخار به اهتزاز درآید. خوزستانی که خرمشهر و آبادان و شوش و دزفول و هویزه و بسیاری از شهرهای آن آماج موشک و گلوله دشمن بعثی قرار گرفت، پای بیگانه به برخی شهرهای آن باز شد و تا ماه‌ها در آنها جولان می‌دادند. استانی که به نام محمدی‌های 13 ساله و غیور در خرمشهر و جای‌جای استان آن قدر ایستادند و خون دادند تا درختان آزادی از خاک تشنه و غرق به خون سر برآورد و چنان تنومند شد که دشمن بعثی را از این خاک مقدس خارج کرد.
اما حالا این سرزمین غرق در خون و شهادت که شلمچه و طلائیه و فتح‌المبین و فکه و دهلاویه و اروندکنار و پاسگاه زید، همچنان روضه مجسمی از دلاوری و رشادت‌های مجاهدان را با صدایی غمگین و دلشکسته سر می‌دهد، خوب نیست.
سال‌ها از جنگ هشت‌ساله تحمیلی می‌گذرد اما برخی مکان‌های این استان همچنان چهره جنگ‌زده خود را حفظ کرده است؛ گویا زمان در این شهرها نمی‌گذرد و همچنان در دهه 60 هستیم و مردم در زمان متوقف شده، مجبور به تحمل سختی هستند.
چند سالی است که ریه خوزستانی‌ها از ریزگردهای متجاوز به این استان پر شده و هوایی استشمام کرده و به ریه‌ها می‌فرستند که یادآور خط مقدم جنگ است. اما در چاه‌های این استان نفت‌خیز که چاه‌های آن مملو از نفت است، خبری از آب نیست و تشنگی و بی‌آبی به قسمتی از زندگی خوزستانی‌ها مبدل شده است؛ گویی که خط مقدم جنگ است و آنها همچنان با قمقمه‌های خالی از آب در تکاپو برای دستیابی به آب و‌ تر کردن لب‌های خشک خود هستند.
غیزانیه؛ منطقه‌ای که بسیاری از ما تاکنون اسم آن را نشنیده‌ایم اما فریاد «العطش» آن هم‌اکنون از مرزها فراتر رفته و به بحثی بین‌المللی مبدل شده است. بخش غیزانه در 40 کیلومتری شهر اهواز با جمعیت 30 هزار نفر است که بیش از 90 روستا دارد و برخی از روستاها خالی از سکنه شده است.
در غیزانیه که محل استقرار بزرگ‌ترین شرکت‌های نفتی کشور است و به گفته استاندار خوزستان، روزانه حدود 600 هزار بشکه نفت از آن استخراج می‌شود، خبری از امکانات اولیه زندگی مانند آب شرب نیست.
آب شرب در این بخش که بر خاک ثروتمند نفتی ساخته شده و در مجاورت جولانگاه ریزگردها قرار دارد، به وسیله سه‌چرخه تامین می‌شود و مردمی که سر خود را بر این خاک نفتی می‌گذارند، گاهی روزها منتظر می‌مانند تا بخشی از آب شرب آنها تامین شود.
«سال‌هاست می‌گویند که این مشکل هفته آینده و ماه آینده حل می‌شود، اما هفته‌ها و ماه‌ها آمدند و خبری از آب شرب نیست.» این سخنان یکی از ساکنان غیزانیه است که هم‌اکنون در گرما و شرجی آزاردهنده خوزستان مجبور به تحمل بی‌آبی هستند.
مشکل بی‌آبی غیزانیه به گفته آیت‌الله موسوی جزائری نماینده مردم خوزستان در مجلس خبرگان به اوایل انقلاب بازمی‌گردد اما گویا مشغله مسئولان سبب شده تا این مشکل به فراموشی سپرده شود و سایر کارها بر تشنگی مردم این دیار اولویت داشته است.
اما آنچه بیش از لب‌های خشک غیزانیه، ساکنان این دیار را آزار می‌دهند برچسب‌هایی است که سال‌هاست در جامعه ما مد شده و هر که سخنی یا اقدامی مغایر بر مذاق برخی سر دهد مجبور به تحمل این برچسب می‌شود.
این در حالی است که آموزه‌های اسلامی بر حق دوطرفه مردم و دولت تأکید دارد. امام علی(ع) تامین رفاه در زندگی را از وظایف دولت عنوان و از استفاده حکیمانه‌ از ثروت‌های‌ ملی‌ و طبیعی‌ و اندوخته‌های‌ خدادادی و همچنین دادن‌ مجال‌ به‌ مردم‌ در بهره‌برداری‌ از آنها در چارچوب‌ مقررات‌ و زیر نظر مستقیم‌ دولت را از دیگر اقدامات‌ ضروری‌ دولت‌ اسلامی‌ یاد می‌کند.
این امام همام در خطبه ۲۱۶ می‌فرمایند: «من، خوش ندارم خیال کنید که من، ثناگویی و ستایش شما را دوست دارم و با سپاس الهی این گونه نیستم... پس با من، آن‌چنان‌که با جباران سخن می‌گویید، گفت‌وگو نکنید و آن گونه که نزد ستمگرانِ تندخو، از خود مراقبت می‌کنید تا خشم آنان، متوجه شما نشود با من رفتار نکنید و از برخورد همراه با ظاهرسازی و مدارات بپرهیزید و خیال نکنید اگر سخن حقی به من گفته شود، قبول آن، بر من سنگینی خواهد کرد و یا اینکه خودبزرگ‌بین باشم.»
ایشان با اینکه امام معصوم هستند، می‌فرمایند: «از گفتن سخن حق یا ارائه مشورتی بر پایه عدل، خودداری نکنید. من، در خودم، این گونه نیستم که خطا نکنم و کار خود را از آن ایمن نمی‌دانم، مگر خداوند، مرا کفایت کند.»
اما مهم‌ترین سخن حضرت امیرالمومنین(ع) که ارتباط مستقیمی با این مطلب دارد، این است که «مسیر‌های باز بیان نظرات، نصیحت‌ها و رساندن اعتراضات و دادخواهی را برای مردم بگشایند و از هر ندای اعتراضی به عنوان صدای تفرقه‌جو و ضددین یاد نکنند تا صف افراد معترض و حق‌طلب با افراد زیاده‌خواه و معاند یکی نشود.»
رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند: «مردم مطالباتی دارند که در اغلب موارد هم حق با مردم است و اگر این توقعات و انتظارات برآورده نشود، اعتراض می‌کنند.»
پس از آن که اتهامات و برچسب‌هایی به مردم این ناحیه زده شد، یکی از ریش‌سفیدان غیزانیه با دلی شکسته گفت که «ما وهابی نیستیم، ما شیعه هستیم و مقلد رهبری...»
اما بی‌شک این نه تمام ماجرا و انتهای داستان غیزانیه است.
ماجرای مردمی که گرچه هنوز با انقلابند ولی از رنج محرومیت و دورافتادگی زخمی و ملول. مردمی که همان مصداق تام و تمام «پابرهنه‌ها» هستند که امام، آنها را صاحبان این انقلاب و ولی‌نعمتان این کشور نامید!
حکایت، همان حکایت بشاگرد است؛ دیار فراموشی! اما شکی نیست که دست مجاهدان راه خدا و دلسوزان واقعی ملک و ملت، اجازه نخواهد داد نه بشاگرد و نه غیزانیه، دیار فراموشی بماند و این تقدیر محتوم مردم شریف و نجیبش باشد.
اما کاش این صدا به همه، به خصوص مسئولین کشور می‌رسید که حالا حکایت بشاگرد، آن زخم دیار فراموشی در سال 1399 در محله غیزانیه خوزستان دوباره سر باز کرده و مردمی که روی منابع زرخیز سیاه نفت آرمیده‌اند، از ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین و حیاتی‌ترین امکانات محرومند: نعمت آب، مایه حیات!
گرچه هنوز می‌توان در گوشه‌ای از زاویه دیواره کپر مندرس و محقر آن پیرمرد و پیرزن بشاگردی و غیزانی تصویر مرد رویایی و انقلابی‌شان را به نظاره نشست و امیدوار بود که اگر آن روز بشاگرد دیار فراموشی بود، فردا غیزانیه سرزمین امیدواری و تلألو آفتاب درخشان خوزستان شود. ان‌شاءالله!