آثار تدبیر و سوءتدبیر
مرتضی واحدی
در نوشتار حاضر چیستی تدبّر و تدبیر و جایگاه و اهمیت آن در قرآن مورد بررسی قرار گرفته و به برخی آثار تدبیر اشاره شده است.
***
تدبیر و تدبر، حالاتی برای نفس انسان است که ارتباط تنگاتنگی با تعقل و تفکر دارد؛ زیرا انسان خردمند با تعقل و تفکر تلاش میکند تا حقایق و وقایع را چنان بشناسد که بتواند به دور از هر گونه آسیب، خلل و فسادی امور خویش و اجتماع را پیش برد.
بر اساس آموزههای اسلام، تدبیر و تدبر در امور محدود به حوزههای فردی و شخصی نمیشود؛ بلکه حوزههای اجتماعی را نیز در بر میگیرد؛ چنانکه محدود به دنیا نیست، بلکه آخرت و سعادت اخروی انسان را نیز تحت تاثیر مستقیم خود قرار میدهد.
انسانی که گرفتار سفاهت نفس و سبک مغزی و کم خردی یا بیخردی است، فاقد تدبر و تدبیر در امور است؛ زیرا به دور از تعقل و تفکر، به گونهای عمل میکند که فاقد دور اندیشی و حزم است؛ در حالی که کسی که دارای تعقل و تفکر است، در هر کاری زمانی وارد میشود که نسبت به همه ابعاد و جوانب آن آگاهی یافته و نسبت به آثار و پیامدهای آن شناخت داشته باشد.
هر چه شناخت تعقلی و تفکری انسان نسبت به امری جامع و کاملتر باشد، به همان میزان نه تنها از آثار و پیامدهای مستقیم و نزدیک آن آگاهی دارد، بلکه نسبت به پیامدها و آثار دور و غیر مستقیم آن نیز شناخت دارد. ازهمین رو، چنین شخصی همچون شطرنج باز ماهر و حاذقی است که نه تنها پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم حرکت خویش را میداند، بلکه احتمالات گوناگون واکنشهای طرف مقابل را در برابر کنشهای خویش میسنجد. از همین رو باید گفت چنین شخصی تلاش میکند تا عواقب نهایی کار خویش را در حد امکان از طریق احتمالات معقول یا ظنی معتبر بسنجد و هر حرکتی را سنجیده انجام دهد.
بنابراین، تدبیر و تدبر در امور ارتباط تنگاتنگی با اموری چون تعقل، تفکر، تقدیر و اندازه گیری، سنجش، دور اندیشی، حزم، احتیاط و آمادگی برای مقابله با واکنشهای احتمالی طرف مقابل دارد. بر این اساس، تنها به ظواهر امر توجه نمیکند، بلکه اهتمام ویژهای به بطون امور دارد
کاربرد تدبیر و تدبر در قرآن
باید توجه داشت که واژه تدبیر و تدبر، از ریشه «دبر» ضد «قبل» به معنای پشت است. این واژه به معنای عاقبت اندیشی، دور اندیشی، ژرفاندیشی، آیندهنگری، پیامدنگری و مانند آنها به کار رفته است.
راغب اصفهانی در «مفردات الفاظ قرآن کریم» مینویسد: «التَّدبیرُ»: «التَفْکیرُ فی دُبُرِ الأُمُور»؛ یعنی تدبیر یعنی تفکر کردن در پیامدهای کاری؛ چنانکه معنای «تَدَبُّر» نیز چنین خواهد بود: «التَّفَکُّرُ فی دُبُرِ الأُمُورِ؛ اندیشیدن در پیامدها و پشت امور.
در کتاب «مختارالصحاح» نیز آمده است: «التَّدبیرُ فی الأمْرِ»: «النَّظَرُ إِلی ما تَؤُلُ إلَیْهِ عاقِبَتُهُ» و «التَّدبُّرُ»: «التَّفَکُّر فیه» یعنی «تدبیر» «با دقت نگریستن به آنچه که عاقبتِ امر به آن بازمیگردد»، و «تدبر»: «تفکر در عاقبتِ امر» است.
در «مجمعالبیان»، «اساسالبلاغه»، «غریبالقرآن» سجستانی (م330ه) و «مجمع مقاییساللغه» نیز معانی مشابهی آمده است. مراد از تدبیر در این مقاله نیز همین معانی است.
گفتنی است در آیات قرآن واژه «تدبر» و «مدبرات» به کار رفته است. خداوند از مقام عرش الهی که مقام تدبیر امور هستی است، به تدبیر امور هستی میپردازد تا هر آنچه بایسته و شایسته حکمت الهی است در هستی تحقق یابد به طوری که هیچ امری بیرون از اراده و مشیت الهی تحقق نمییابد؛ زیرا خدا تا نهایت هر چیزی برای آن برنامه دقیق و کامل و حساب شدهای ریخته است که در امالکتاب و لوح محفوظ ثبت و ضبط است و براساس آن فرشتگان مدبر یا همان مدبرات عمل میکنند. (یونس، آیات 3 و 31؛ رعد، آیه 2؛ سجده، آیه 5؛ حدید، آیات 22. 23)
مدبرات از نظر قرآن، فرشتگانی هستند که به تدبیر امور خلق بر اساس مشیت و حکمت الهی میپردازند و هر آنچه مقدر است به همان میزان آن را تحقق میبخشند. (نازعات، آیه 5)
خدا در قرآن خواهان تدبر در قرآن و قول و کلام الهی است؛ زیرا با این تدبر است که انسان میتواند وحی و حقایق وحیانی را بشناسد و به آن ایمان آورد و از کفر و باطل رهایی یافته و در مسیر حق گرایشهای خویش را سامان دهد و از باطل بگریزد. (مومنون، آیه 68؛ محمد، آیه 24؛ نساء، آیه 82)
خدا در قرآن به ارتباط تدبیر و تدبر با تعقل و تفکر اشاره دارد و میفرماید: أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا؛ آيا به آيات قرآن تدبر نمیکنند و نمى انديشند؟! يا بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است. (محمد، آیه ۲۴)
از نظر خدا، قلب که قوه ادراکی انسان است و انسان با قلب خویش «تفقه» و ژرفاندیشی دارد (اعراف، آیه 179؛ توبه، آیه 127) زمانی که از حالت طبیعی خارج شود و بر آن مهر بخورد و بر دریچههای ادراکی آن قفل نهاده شود، از توانایی «تدبر» بیرون میرود؛ زیرا تدبر و تدبیر، برآیند تعقل و تفکر است؛ یعنی شخص زمانی که اهل تعقل و تفکر با قوه ادراکی قلب باشد، میتواند اهل تدبیر و تدبر باشد؛ اما اگر بر قوه ادراکی قلب قفل نهاده شده باشد، دیگر از توانایی تعقل و تفکر برخوردار نخواهد بود و نمیتواند از فواید و آثار تعقل و تفکر از جمله تدبر و تدبیر بهرهمند شود.
از نظر قرآن، قلوبی که بر فطرت خویش مانده و دچار فجور و بیتقوایی نشده باشد، میتواند تعقل وتفکری داشته باشد که تدبر و تبدیر برآیند آن است. چنین افرادی میتوانند از حقایق و بطون بهرهمند شوند و با تامل و نظر و دقت و تفقه دریابند که مثلا در آیات قرآن با همه محکمات و متشابهات، هیچگونه اختلافی نیست؛ که سخن بعدی سخن قبلی را نقض کند؛ زیرا وقتی دو چیز متضاد و متقابل مانند شب و روز پشت سر هم میآید، هر یک آن دیگری را نقض میکند؛ اما در آیات قرآن چنین اتفاقی نمیافتد و انسانی که دارای قلب تعقلی و تفکری باشد، در مییابد که با همه متشابهات هیچ اختلافی در آیات قرآن نیست؛ چرا که متشابهات را به محکماتی ارجاع میدهد که در حکم «امالکتاب» و اساس و مبانی اصلی است. (آل عمران، آیه 7)
از روایات اسلامی به دست میآید که عقلانیت آثار و برکاتی دارد که از جمله آنها تدبیر نیک است؛ چنانکه پیامبر(ص) میفرماید: هیچ عقلی همانند تدبیر نیست. (وسائل الشیعهًْ، ج 17، ص 69) پس اگر بخواهیم کسی را عاقل بدانیم میبایست به روشها و رویههای وی در زندگی توجه کنیم؛ اگر کسی اهل تدبیر و تدبر باشد، میتوان گفت که او اهل عقل و عقلانیت است؛ زیرا از عقل خویش برای مدیریت زندگی و دستیابی به سعادت از طریق دور اندیشی بهره میگیرد.
البته مراد از تفکر در بحث تدبر، همان ژرفنگری و تفقه است؛ از همین رو برخی میان تفکر ساده با تدبر عمیق فرق گذاشتهاند و در تفاوت میان تفکر و تدبر که هر دو برآیند تعقل است میگویند: التَّدَبُّرُ تَصَرُّفُ الْقًلْبِ بِالْنَّظَرِ إلَی الْعَواقِبِ، وَالتَّفَکُّرُ تَصَرُّفُ الْقَلْبِ بِالْنَّظرِ إلَی الدَّلائِلِ؛ «تدبر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در عواقب امور» میباشد، اما «تفکر»، «تصرف در قلب با نظر کردن در دلائل امور» است. (نگاه کنید: «فروقاللغویه»، ابی هلال عسکری؛ ذیل کلمه تدبر)
پس «تدبر» به معنی «تفکر و اندیشیدن در ورای ظواهر» است تا چهره باطنِ امور، جلوهگر شده و عاقبتش برملا گردد؛ «کاوشِ در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر»، دو خصوصیتِ اساسیِ تدبر است؛ اما «تفکر» اعم از «بررسی ظواهر و بواطن امور» و اعم از «بررسی علل و اسباب امور و نتایج و عاقبت آن» است؛ چرا که تفکر به راهیابیها و کشف مجهولها، به طور مطلق نظر دارد.(نگاه کنید: روم، آیه 8؛ بقره، آیه 219)
بنابراین، تلاش برای کشفِ عاقبت امور، بناچار انسان را از سطح به عمق میکشاند؛ این نکته در آیاتِ تدبر خصوصاً آیه 82 سوره نساء مورد نظر است؛ چرا که پی بردن به الهی بودنِ قرآن، نیاز به تعمق و ژرفاندیشی دارد وگرنه در نظرِ سطحی، آیات، مرکب از حروف و کلماتی است که عرب با آنها تکلم مینماید و تفاوتی در نظر سطحی و ابتدایی با کلام بشر ندارد. بیان نهجالبلاغه نیز بر آن تأکید دارد که «خداوند اسلام را مغز قرار داد برای آنکه تدبر نمایید»، شکی نیست که «مغز» هر چیزی ماورایِ پوسته است که با «تدبر» برملا و آشکار میشود.
نکته دیگر آنکه «تدبر در قرآن» به پیگیریِ سیر آیات، یکی پشتِ سرِ دیگری و دقت در باطنِ ارتباطِ آنها نیز نظر دارد، چرا که کشفِ انسجام و هماهنگی و عدمِ وجود اختلاف، نیازمند پیگیری و بررسی آیات در یک سوره و آیات یک سوره با کل قرآن دارد تا معلوم شود کتابی که در طول 23 سال در فراز و نشیبهایِ زندگیِ پیامبر در شرایط بسیار متفاوت از یکدیگر، مطرح شده است نمیتواند ساخته و پرداخته ذهنِ بشر بلکه هر موجود مادی باشد که پیوسته محکوم به تغییر و تحول و حرکت از نقص به سوی کمال نسبی خویش است.
ارزش و آثار تدبیر
بیگمان انسان به چیزی اهمیت قائل است و بدان گرایش دارد که آثار مثبت و ارزشمند آن را بشناسد؛ زیرا برای ایجاد انگیزه و شوق به چیزی لازم است تا انسان نسبت به آن چیز شناخت داشته و از آثار آن آگاه شود؛ چنانکه گریزش از چیزی به سبب آگاهی و شناخت از آثار زیانبار آن است. بر همین اساس، آموزههای قرآنی برای ایجاد انگیزه نسبت به چیزی یا حکمی به آثار و برکات آن اشاره میکند تا این گونه اهمیت و ارزش آن چیز معلوم شده و مردم انگیزه گرایشی نسبت به آن داشته باشند.
بنابراین، برای شناخت و آگاهی از ارزش و اهمیت تدبیر و تدبر میبایست به سراغ آثار و برکات آن رفت که در آیات و روایات بیان شده است. از جمله مهمترین آثاری که برای تدبر و تدبیر بیان شده است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. نیکوترین سیاست: از نظر آموزههای اسلام، نظام اسلامی باید بر اساس عقلانیت عمل کند. اقتضای عقلانیت، تدبر و دوراندیشی و بررسی پیامدهای دور و نزدیک هر کنش و واکنشی است. بنابراین، مسئولان میبایست در انجام کارها اهتمام بیشتری از مردم عادی داشته باشند؛ زیرا برای مدیریت و تدبیر منزل و مملکت میبایست با تدبیر عمل کرد و به دور از عقلانیت رفتار نکرد؛ چرا که اگر بخواهیم در معاش و معاد از سعادت بهرهمند باشیم، میبایست تدبر و تدبیر داشته باشیم که برترین و نیکوترین نوع سیاست و مدیریت منزل و مملکت است؛ چنانکه امام علی(ع) میفرماید: حُسْنُ التَّدْبِیرِ وَ تَجَنُّبُ التَّبْذِیرِ مِنْ حُسْنِ السِّیَاسَهًْ؛ حسن تدبیر و پرهیز از حیف و میل، بخشی از حسن سیاست است (غررالحکم، آمدی، 1366ش، حدیث10920).
2. دستیابی به خیر: دستیابی به خیر یعنی نعمت سودمند و مناسب که دنیا و آخرت و سعادت انسان را تامین و تضمین میکند، به تدبیر در امور و نیک تدبیری بستگی دارد؛ چنانکه امام علی(ع) فرموده است: «اِذا ارادَ اللهُ بِعَبْدٍ خَیْراً اَلْهَمَهُ الاقتصادُ وَ حُسْنَ التدبیر، وَ جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدبیرِ وَ الاِسرافِ؛ هر گاه خداوند خیر بندهای را اراده کند، به او میانهروی و نیکو تدبیر کردن را الهام میکند و از سوء تدبیر و اسراف دورش میکند». (وسائل الشیعه، ج15، ص266، ح2)
3. دستیابی به حقایق: از نظر آموزههای قرآن و روایات معتبر، دستیابی به حقایق، با تفکر تدبری است که ورای ظاهر را به دست میآورد و در دام ظاهر و تسویلات شیاطین نمیافتد و از شک عبور و به یقین میرسد. (محمد، آیات 24 تا 28؛ نساء، آیه 83)
4. پیشرفت و آبادانی: بدتدبیری موجب میشود که اجتماع از مسیر پیشرفت باز ماند و به جای وحدت گرفتار اختلاف شود و اجتماع و نظام سیاسی امت از دست برود و افول تمدنی را موجب شود.(غررالحکم و دررالکلم، حدیث 5571) در مقابل، حسن تدبیر موجب میشود تا شرایط پیشرفت و آبادی و آبادانی فراهم آید.
بیتدبیری، کلید فقر
اقتصاد عامل قوام اجتماع است به طوری که یکی از مهمترین مقومات اجتماع مسائل اقتصادی است که تامینکننده عنصر دوم سعادت یعنی آسایش است. (نساء، آیه 5) بر این اساس، از وظایف یکایک امت اسلام و نظام اسلامی آن است که در کنار امنیت و آرامش، به مسئله اقتصاد و آسایش توجه خاص داشته باشند و با تدبیر در مسائل اقتصادی چنانکه حضرت یوسف (ع) انجام داد (یوسف، آیه 55)رفاه را برای اجتماع فراهم آورند و با بهرهگیری از انفال و انفاقات و زکوات و مانند آنها فقر را از اجتماع ریشهکن کنند. از نظر آموزههای اسلامی، اقتصاد میبایست در اختیار هر فرد مسئولی باشد که مسئولیتپذیر و دارای عقل معاش و معاد باشد و با تدبر و تدبیر، اقتصاد را به سمت درست هدایت و مدیریت کند. بنابراین، سنجش و احراز صلاحیت امری لازم در مورد کارگزاران اقتصادی است تا معلوم شود که توانایی آن را دارند. (نساء، آیه 5) به هر حال، یکی از علل و عوامل ایجاد فقر در هر اجتماعی سوءمدیریت مسئولان و بدتدبیری آنان است؛ چنانکه امیرالمؤمنان(ع) میفرماید: سُوءُ التَّدْبِیرِ مِفْتَاحُ الْفَقْر؛ سوءتدبیر، کلید فقر است (میزانالحکمه، محمدی ریشهری، 1377ش، ح 9185). پس سیاستمداران نظام اسلامی برای استفاده بهینه از منابع ملی، از یک سو باید تدبیرهای اقتصادی خود را تقویت کنند و از سوی دیگر، از زیادهرویها و ریختوپاشها در دستگاههای حکومتی، پیشگیری کنند؛ زیرا امام علی(ع) در جایی دیگر میفرماید: حُسْنُ التَّدْبِیرِ وَ تَجَنُّبُ التَّبْذِیرِ مِنْ حُسْنِ السِّیَاسَهًْ؛ حسن تدبیر و پرهیز از حیف و میل، بخشی از حسن سیاست است. (غررالحکم، آمدی، 1366ش، حدیث10920).