«نميدانم»؛ راهی برای عالم شدن(خوان حکمت)
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه حکمت 8 فرمود: «مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ؛ هر كه جمله «نمى دانم» را ترك گويد ، به هلاكت افتد. خدا غريق رحمت کند سيدنا الاستاد مرحوم علامه را! او در بسياري از موارد که سؤال ميشد ميفرمود نميدانم. بيان نوراني حضرت امير اين است که اگر کسي در هر زمينهاي چه مورد مشورت قرار بگيرد، چه خودش بخواهد مقاله بنويسد، چه بخواهد حرف بزند، در هر جايي اظهار نظر ميکند مرگگاه او را تير گرفته است. يک وقت تير ميآيد به پاي آدم ميخورد ،سنگ ميآيد به پاي آدم ميخورد، اينجا مرگش قطعي نيست؛ اما اگر اين تيریا سنگ به مغز او رسيد او رفتني است. فرمود اگر دهان کسي باز باشد تا در هر مطلبي حرف بزند، همه جا مدّعي علم باشد «أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ»؛ يعني مرگگاه او مورد اصابت تير قرار گرفت، اين مرده است. قهراً ناچار است خلاف بگويد يا دروغ بگويد يا کسي را گمراه بکند؛ به هر حال هر کسي که نميداند، اظهار نظر بکند او افتاده است . در بعضي از تعبيرات ديني آمده است که عناصر محوري عالِمشدن سه چيز است: کتاب و سنت و عقل و در کنار آن «قَوْلَ لَا أَدْرِي».
نقش چراغگونه عقل
همانطوري که قرآن منبع است، روايت منبع است، عقل چراغ است نه صراط. عقل در مقابل شرع نيست، شرع گاهي به وسيله قرآن و روايات حل ميشود، گاهي به وسيله عقل. شرع، شرع است و عقل، عقل. شرع، صراط، راه، مهندسي دارد عقل ميفهمد. عقل ـ به نحو سالبه کليه ـ هيچکاره است، حتي در مسئله حُسن عدل ميگويد عدل حسَن است اما چه طور بايد باشد که عدل باشد؟ خداوند فرمود شما که نميدانيد اسرار چيست، از آينده خبر نداريد، از گذشته خبر نداريد، دست به اين سهام ميراث نزنيد، اينها را نميدانيد. عقل چراغ است، از چراغ راهسازي و مهندسي ساخته نيست؛ صراط يعني راه به دست خداي سبحان است که راه تعيين ميکند اما کجا راه است، کجا چاه نيست،این را چراغ تشخيص ميدهد که «العقل سراجٌ و الشرع صراطٌ»؛ عقل کار مهندسي ندارد، عقل کار چراغ و روشنگري دارد.
رسالت جهانی رسول اکرم(ص)
وجود مبارک امام صادق(ع) در اين زمينه بيانات نوراني فراواني دارد، وجود مبارک پيغمبر(ص) بيانات فراواني دارند و ایشان با اين بيانات، جهاني فکر ميکرد؛ لذا همين که اوضاع داخلي يک مقدار آرام شد، فوراً برای خسروپرويز نامه نوشت براي قيصر روم نامه نوشت. دو قطب محوري در جهان آن روز بودند ،يکي شاهنشاهي ايران بود، در شرق حجاز؛ يکي هم قيصر روم بود در غرب حجاز. ايران يک کشور شاهنشاهي بود، ما به اين کشور و به عظمت اين کشور هم افتخار ميکنيم.ایران کشور سلطنتي نبود، کشوري نبود که شاه داشته باشد، کشوري بود که شاهنشاه داشت؛ شاهنشاه يعني شاه شاهان. بسياري از کشورهاي اطراف ايران که شاه داشتند اينها باج ميدادند، ماليات ميدادند و زير مجموعه ايران بودند. براي اين کشور بزرگ شاهنشاهي، وجود مبارک حضرت نوشت که ميآيي يا تو را بياورم؟ اصلاً براي حجاز کسي حساب باز نميکرد، نه صنعتي بود نه کشاورزي. اما حضرت چون جهاني بود فرمود دين آمده، آن کسي که جهان را آفريد ،انسان را آفريد، پيوند انسان و جهان را آفريد، به انسان گفت شما با مرگ نميپوسي، از پوست به در ميآيي؛ حالا که از پوست به در ميآيي بايد به اين فکر باشي که آنجا چه خبر است، بعد از مرگ چه خبر است. اين بدن تو به خاک ميرود، مگر روح آدم ميميرد، ما هستيم که هستيم ،ابدي هستيم، اگر موجود ابدي هستيم بايد رهتوشه داشته باشيم.
اين بيانات نوراني که رسول گرامي(ص) فرمود در جملههاي نوراني اميرالمؤمنين ظهور کرد، فرمود خيلي از چيزهاست که مربوط به گذشته است و ما نبوديم، خيلي از چيزهاست مربوط به آينده و برزخ و معاد و قيامت است که ما خبر نداريم، اگر انسان درباره هر چيزي اظهار نظر بکند «أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ»(هلاک میشود)؛ لذا آن بزرگان گفتند راه عالِمشدن غير از اينکه منبع علمي ما کتاب و سنت و عقل است، يک اصل ديگري هم هست که انسان چه در حوزه، چه در دانشگاه بخواهد دانشمند بشود بايد آن اصل را داشته باشد و آن ملتزم بودن به قول «لَا أَدْرِي ، نميدانم » است. قرآن يک طرف، سنت يک طرف، براهين عقلي يک طرف، اينها را آدم فحص ميکند؛ مهمترين عنصر در کنار آنها براي کسي که بخواهد دانشمند بشود «نميدانم» است؛ وقتي بگويد نميدانم به دنبالش ميرود و ياد ميگيرد.
همه چيز را تا نجويي نيابي اما رخ يار را تا نيابي نجويي
خيلي از چيزهاست که آدم نميداند تا به دنبال آن برود؛ به قول سنايي، اشياي ديگر را انسان جستجو ميکند پيدا ميکند، اول جستجو ميکند دوم مييابد؛ اما گفت درباره خدا اين طور نيست که او را با جستجو بيابي، تا نيابي و نداني چه خبر است جستجو نميکني، همه چيز را تا نجويي نيابي، رخ يار را تا نيابي نجويي؛ اصلاً نميدانيم که خدا چيست که دنبالش جستجو بکنيم ،کجا را جستجو بکنيم؟ از درون ما بايد اين معرفت بجوشد که بفهميم چه خبر است، خدا را در دل بيابيم بعد تفصيلش را با درس و بحث و رياضت و کوشش و عمل صالح و مانند آن فراهم بکنيم. همه چيز را تا نجويي نيابي اما رخ يار را تا نيابي نجويي؛ لذا وجود مبارک حضرت امير فرمود که اعتراف به جهل که من نميدانم و بايد ياد بگيرم و به اهلش هم مراجعه بکنم راه عالم شدن است.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دام ظله) در جلسه درس اخلاق؛ 23/8/98
مرکز اطلاع رسانی اسرا
خوان حکمت روزهای یک شنبه منتشر میشود.