kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۱۵۷۷
تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۴
بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ »

آی‌بریج، پلی برای ضدانقلاب برای ورود آسان به کشور




تهران‌هاب، پروژه‌ای بود که آمریکا برای ایجاد شبکۀ اجتماعی بین تمام عناصر و نیروهای اثرگذار خود در عرصۀ استارت‌آپ در ایران طراحی و اجرا کرد. کسانی‌که به این شبکه متصل می‌شدند شامل سه گروه بودند:
یک) فعالان بخش خصوصی.
دو) جامعۀ مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد
سه) داوطلبین فعالیت در عرصه‌های اجتماعی
برای تشکیل تهران‌هاب، بنیاد ملی ‌دموکراسی با کمک موسسۀ سی.جی.آر.دی.سی متعلق به فردی به‌نام علی‌رضا، به میدان آمدند. بین علی‌رضا و این بنیاد‌ فردی به نام وادیا حمزه، مسئولیت رابط را به‌عهده داشت. وادیا حمزه به‌عنوان واسطه، ایده‌‌ل بود چون شکی برنمی‌انگیخت؛ عرب بود و در یک موسسۀ ظاهرالصلاح کار می‌کرد، موسسه‌ای به نام «مجمع جهانی اقتصاد» که وادیا حمزه مسئول غرب آسیا و شمال آفریقای آن بود. وادیا حمزه مخفیانه با علیرضا تماس برقرار کرد و دو نکتۀ اصلی را با او در میان گذاشت:
اول، شبکۀ تهران هاب حتما باید ریسک سیاسی و اجتماعی کمی داشته باشد و اساسا ریسک و خطر راه‌اندازی شبکۀ اجتماعی در ایران باید کم شود.
دوم، برای راه‌اندازی شبکه، فعلا باید روی تامین مالی تمرکز کرد.
با این دو اصل، علی‌رضا هرگونه فعالیت سیاسی را در این شبکۀ اجتماعی کنار گذاشت تا حساسیت دولت ایران را زیاد نکند. تمرکز فعالیت‌ها حالا بر روی اقتصاد و عرصه‌های اجتماعی بود. هدف از تهران هاب هم همین بود؛ یک شبکۀ اجتماعی که بتواند نیروهای هم‌فکر و ضد جمهوری‌اسلامی را که به‌طور غیرسیاسی در داخل اقتصاد ایران فعال هستند کنار هم بگذارد.
اما شبکه سازی و این همه سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران، آن هم از طریق استار‌آپ‌ها بی‌دلیل نبود. پشت این دلارهایی که وارد اقتصاد ایران می‌شد، فکرهایی بود. هدف این بود که حضور آمریکا در ایران مانند همان روزهایی شود که در قلب تهران سفارتخانه داشت. این پروژۀ بازگشت آمریکا بود.
در دوران قدیم، دعوای میان کشورها بر سر حاکمیت بر فضای سرزمینی بود. در قرن‌های هجدهم و نوزدهم، وقتی دریاها به عرصۀ تحرکات استراتژیک اقتصادی و نظامی بدل شد، دعوای میان کشورها بر سر حاکمیت بر آب‌های جهان شد. در قرن بیستم، رقابت میان قدرت‌ها به مسابقۀ فضایی و حاکمیت بر فضای مدار زمین بدل شد. اما اینک و در قرن بیست و یکم، عرصۀ رقابت نه زمین است، نه دریا، نه آسمان. عرصۀ رقابت جای مهم‌تری است. جایی که اساسا واقعی نیست اما از هر جای دیگری واقعی‌تر به نظر می‌رسد: فضای مجازی.
سال 1395 فیلم مستندی در آمریکا ساخته شد که به یکی از حساس‌ترین رویدادهای سیاسی آغاز قرن جدید می‌پرداخت: مسالۀ هسته‌ای ایران. بخشی از مستند «روزهای صفر» به تصمیم آمریکا و اسرائیل برای از کار انداختن تاسیسات هسته‌ای ایران می‌پرداخت. تصمیمی که در نهایت یا باید با بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران همراه می‌شد که در این صورت با پاسخ سخت ایران روبرو می‌شد یا راه دیگری می‌یافت. راه دیگر در همین جهان مجازی بود. ویروس استاکس‌ نت، اولین و مهم‌ترین حملۀ سایبری در تاریخ جنگ‌های جدید جهانی است. استاکس‌نت ویروسی بود که حرکت سانتریفیوژهای هسته‌ای ایران را دچار اخلال کرده و در نهایت موجب انفجار و از کار افتادن سانتریفیوژها و تعطیل شدن تاسیسات هسته‌ای ایران می‌شد. سرمنشأ این ویروس، از شرکت زیمنس نفوذ کرد.
زیمنس کمی پس از افشای استاکس‌نت در تیرماه 1389 وجود این مشکل را پذیرفت. معلوم شد که کامپیوترهایی که زیمنس به ایرانی‌ها فروخته بود، آن هم به قصد غنی‌سازی اورانیوم، تنها یک هدف داشت: این‌که اطلاعات این کامپیوترهای ایرانی در اختیار سازمان جاسوسی آمریکا قرار گرفته بود و آمریکایی‌ها هم آنها را مجهز به ویروس استاکس‌نت کرده بودند. بعد از ورود ویروس به این تجهیزات، حالا ویروس‌ها می‌توانستند سانتریفیوژها را منفجر کنند. هر چند ارتش سایبری ایران مانع پیشرفت ویروس استاکس‌نت در سانتریفیوژها شد اما واسطۀ ورود تجهیزات آلوده به ایران چه کسی بود؟
ظاهرا همۀ راه‌ها دوباره به شرکت آتیه برمی‌گردد. 26 مهر 1395 سایت تسنیم خبر داد که بخشی از تجهیزات توسط شرکت پیمانکار آتیه وارد ایران شده است. برای همین بود که بعد از انفجار سانتریفیوژها در نطنز مدیر این شرکت، پری نمازی، برای همیشه از ایران فرار کرد. حالا ابعاد خراب‌کاری واضح‌تر می‌شد. پری نمازی دخترعموی سیامک نمازی و برادرزادۀ باقر نمازی بود.
سال 1358 دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را که به لانۀ جاسوسی بدل شده بود در اختیار گرفتند. جاسوسان آمریکایی مدتی بعد از ایران اخراج شدند. علت این اتفاق آن بود که آمریکایی‌ها در طول سال‌های قبل و بعد از انقلاب از سفارت خود نه به مقاصد صرفا دیپلماتیک که هم‌چنین به‌عنوان یک پایگاه جاسوسی استفاده می‌کردند. اما بستن سفارت کافی نبود. سالیان بعد، آمریکایی‌ها از راه‌های دیگری برای ورود به ایران استفاده می‌کردند.