باطن کاروانسرای گدایان (حکایت خوبان)
صالحبن سعید نقل میکند: روزی در سامرا خدمت امام هادی(ع) رسیدم و عرض کردم: جانم به فدای شما باد، این حکومت در همه امور به دنبال خاموش کردن نور شما و کوتاهی در حق شما میباشد تا آنجا که شما را در این کاروان سرای نامناسب و بدی که سرای گدایان است منزل دادند. امام هادی(ع) در پاسخ من فرمود: ای پسر سعید! تو هم چنین فکر میکنی؟ و هنوز در این پایه از شناخت و معرفت ما هستی؟ پس با دست مبارکش اشاره کرد و فرمود: بنگر! من نگاه کردم. ناگاه باغ و بوستانهایی با طراوت و سرورانگیز با میوههای تازه رسیده دیدم که در آن دخترانی زیبارو و خوشبو بودند و پسربچههایی را مشاهده کردم که همه مانند مروارید در میان صدف میدرخشیدند، و مرغان و پرندگان و آهوان و نهرهای جوشانی که چشم را خیره میکرد. به طوری که دیدهام از کار افتاد. آنگاه امام هادی(ع) فرمود: ای پسر سعید! ما در هر کجا که باشیم، این نعمتها برای ما آماده و مهیا است، ما در کاروان سرای گدایان نیستیم.(1)
__________
1- اصول کافی، ج 2، ص 243