قطرهای از دریای کرامت _ ۵
مقاومت در رکاب رهبری
1. ملک الشعرای بهار در بیان تمثیلی اینگونه سروده است:
پــافشاری و استقامت میـخ
سـزد ار عبرت بشر گردد
هر چه کوبند بیش بر سر او
پـافشاریش بیشتر گردد
از این شعر هیچ رایحه عزت و سربلندی به مشام نمیرسد و برعکس، آنچه که میخ در زیر ضربات کوبنده چکش تحمل میکند، قبول خواری و ذلت است تا آن هنگام که کاملا درون چوب یا دیوار مدفون شود. از این رو شاعری دیگر در اعتراض به این نگاه و برداشت از مقاومت چنین پاسخ میدهد:
بس شگفت از بهار هست مرا
که ستودهست پایداری میخ
چون زنندش به سر، فرو بنشست
پس کجا بود استواری میخ
پست گردد، ستمپذیر شود
نـاستودهست پـایداری میخ
به این ترتیب شاید بتوان مقاومت را به دو بخش تقسیم کرد: مقاومت منفی؛ به معنای پذیرفتن خواری و ذلت و سکوت در برابر ظالم و نیز تندادن به شرایط ظالمانه و تشویق ستمگر بر ادامه کار خود و در یک کلام انفعال در برابر مشکلات. و نیز مقاومت مثبت؛ به این معنا که انسان با روحیهای سرشار از عزت در برابر ناملایمات قد برافرازد و تا رسیدن به آرمان خویش از پای ننشیند.
مقاومت مثبت را میتوان در شعر دیگر ملکالشعرای بهار یافت که روزگاری در کتابهای دوره ابتدایی وجود داشت و آن اینکه جویباری در مسیر خود به سنگ بزرگی برخورد کرد که راه را بر وی سد کرده و حاضر نبود برای عبور او از جای خود تکانی بخورد. اما سرانجام جویبار، با پایداری راه خود را گشوده و این خصم قویپنجه را پشتسر نهاد:
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
آن گاه شاعر این چنین نتیجه میگیرد:
گرت پایداریست در کارها
شـود سـهل پیش تـو دشوارها
میتوان گفت مقاومت یعنی مبارزه با بحرانهایی که دشمن در مسیر پیشرفت ملت قرار میدهد. اما ایستادن در برابر مشت و لگد و توهین و تحقیر دشمن، در قاموس هیچ آزادهای مقاومت نام نمیگیرد، و اساسا پذیرفتن شرایط ذلتبار برای شیعیان حسینبنعلیعلیهالسلام که با شعار هیهاتمنّاالذله و قیام عزتمدار خود راه و رسم آزادگی را به جهانیان آموخت هیچگاه امکانپذیر نخواهد بود.
۲. خداوند در دو جا از قرآن به پیامبر خود فرمان استقامت میدهد. در آیه ۱۱۲ سوره هود میفرماید: « فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرتَ» و در آیه ۱۵ سوره شوری نیز همین دستور را با تفاوت مختصری صادر میکند: « وَاسْتَقِمْ کَما أُمِرتَ » یعنی: همانگونه که دستور یافتهای پایداری و استقامت کن. فرمان استقامت از سوی خداوند، سخن پر ابّهتی است که شخصیت بینظیر رسول مکرم اسلام(ص) باید آن را اجرا نماید. خداوند در سوره حشر میفرماید اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم آن را از بیم خداوند خاکسار و متلاشی میدیدی. حقیقت وحی، عظمتی با شکوه است که تنها یک ظرف در عالم هستی توان تحمل آن را دارد و آن هم سینه گشاده پیامبر اعظم میباشد. با این وجود وقتی از آن حضرت پرسیدند چرا موی شما به سپیدی گراییده؟ فرمود: « شَیَّبَتنی سُورَهًْ هُودٍ؛ سوره هود مرا پیر کرد. » مفسران اهل نظر در بیان این سخن حضرت، گفتهاند اگر فرمان استقامت، به تنهایی برای آن حضرت ثقیل بود، میبایست علاوه بر سوره هود، سوره شوری را نیز ذکر مینمود. اما راز اینکه فقط از سوره هود نام برد، ادامه آیه است. زیرا خداوند بعد از دستور به استقامت بلافاصله میفرماید:« وَ مَن تابَ مَعَکَ» یعنی هم تو مأمور به استقامتی و هم پیروانت؛ آنان که ایمان آورده و پیوسته در همه موقعیتها با تو هستند. مأموریت پیامبر مکرم اسلام که رنج و دشواری آن، موی را سپید کرده و آثار پیری را بر چهره ملکوتی حضرتش نشانیده، همراه کردن جامعه در مسیر استقامت است. همراه نمودن آحاد جامعه در مسیر پایداری و مقاومت، کاری بس دشوار و از طرفی لازم و ضروری است. زیرا مقاومت رهبر جامعه به تنهایی کافی نیست بلکه برای گذر از شداید و بحرانها میبایست فرهنگ مقاومت در جامعه پیریزی شود.
3. مشکل اساسی در کشور ما سرپیچی از خواستههای مشفقانه و پدرانه مقام معظم رهبری است. معظمله بارها از خطر اعتماد به اروپا و آمریکا مشروحاً سخن گفته و بر خوشبین نبودن به مذاکرات هستهای و هشیاری در برخورد با غرب تأکید کردهاند. ایشان همواره تمرکز قوا را بر اقتصاد مقاومتی، تولید داخلی و عنصر مقاومت خواستار بودهاند اما گویی دولتمردان ما در وادی دیگری بهسر برده و مسیر خود را از پیش، تعیین کردهاند. با آنکه راهنماییهای حکیمانه رهبری، سیاستمداران کهنهکار و ورزیده جهان را به اعجاب واداشته و پیشبینیهای قاطع و شگفت آور ایشان در صحنههای داخلی و عرصه بینالمللی جای تردیدی باقی نگذاشته که همچون سلف صالح خویش امام راحل، قلبی مؤید به تأییدات الهی دارند.
در این گیرودار جریانات غربگرا و فریفته و دلباخته آن سامان نه براساس مصالح کشور که بر مبنای امیال و هوسهای شخصی خود، پیوسته درصدد تطهیر و تبرئه اروپا و آمریکا از جنایات آنها در حق ملت ما بوده و هستند. جریان مدعی اصلاحطلبی در طول شش سال گذشته ثابت نموده که در بسیاری از موضوعات هستهای که بین ایران و غرب رخ داده، غیرمنصفانه طرف غرب را گرفته و در رسانهها و روزنامههای زنجیرهای خود، با وارونه جلوهدادن حقایق؛ حقوق این ملت مظلوم را نادیده انگاشته است.
از یاد نبریم که به اعتقاد ما ولی فقیه نایب حضرت ولیعصر ارواحنا فداه و سخنش فصلالخطاب است و مخالفت با ایشان هم خلاف ادب و هم خلاف شرع میباشد. اما آنان که بیرحمانه از سخن رهبر عبور کرده و امر و نهی او را به چیزی نمیگیرند، از خود بپرسند آزادی بیان از این نوع آیا در قبله آمال آنها اروپا و آمریکا نیز اِعمال میشود؟
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی