kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۱۶۸۶
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۹:۵۹

یک شهید، یک خاطره



زمينِ پاک
مریم عرفانیان

- «دوست دارم ازدواج کني.»
 حسين گفت: «الان که در حال ساختن خونه هستم، مادرجان! وقتی خونه رو ساختم، ازدواج می‌کنم.»
با تعجب پرسیدم:
- «مادر! مگه می‌خواهی از ما جدا بشي؟»
 گفت:
- «نه، خونه‌ام اون طرف پليس راه هست و به شما نزدیک هستم.»
 گفتم: «آخه چرا اون طرف پليس راه!؟»
فکری چون برق از ذهنم گذشت و گویی آب سردی برتنم ریختند! تازه متوجه شدم منظورش بهشت رضا(ع) است.
با نگرانی پرسیدم: «بهشت رضا رو مي‌گي؟»
خندید: «احسنت مادر! دو متر زمين از طرف سپاه بهم دادن. زمينِ پاک، طيّب، خمس داده شده که الآن می‌خواهند آماده‌اش کنن.»
خاطره‌ای از شهید حسین ثابت‌خواه
راوی: فاطمه رجبی، مادر شهید