kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۵۷۹۲
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۹۷ - ۲۰:۱۷
یک شهید، یک خاطره

قالیچه


مریم عرفانیان
قالیچه‌ای با دستمزد خودش خریده بود. روزی که عازم رفتن شد، گفت:
- «اگه کسی بخواهد به جبهه برود و وارثی نداشته باشه، دارایی‌اش چه می‌شود؟»
گفتم: «چه‌حرف‌ها می‌زنی برادر؟!»
جواب داد: «اگه برنگشتم، قالیچه‌ام رو تو مسجد روستا، زیر پای نمازگزاران پهن کنید.»
***
امروز قالیچه علی، میزبانِ پایِ نمازگزاران مسجد روستا شده است.
خاطره‌ای از شهید علی ضمیری
 راوی: حسین ضمیری، برادر شهید