بررسی یک عبرت تاریخی؛ زمینهها و شرایط انعقاد معاهده برجام
ایران هستهای، مانع طرح خاورمیانه بزرگ
سهراب صلاحی
بیتردید کنکاش علمی برای پاسخ به این دو سؤال، منجر به طرح سؤال دیگری خواهد شد:
شکست سنگین آمریکا در عراق که ناگزیر از ترک این کشور پس از 8 سالاشغالگری شد، هزینهکرد
6 هزار میلیارد دلار تا هنگام شروع مذاکرات هستهای با دولت یازدهم و 7 هزار میلیارد دلار در جنگهای مباشرتی و نیابتی (به تعبیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا) نهتنها منافعی را متوجه واشنگتن نکرده، بلکه اقتصاد آمریکا را با بزرگترین بدهی تاریخ، یعنی بیش از بیست هزار میلیارد دلار (بیش از تولید ناخالص ملی آن) روبهرو نموده است. با توجه به این موارد و وضعیت افکار عمومی آمریکا، بهخصوص به جهت دروغهایی که دولت بوش براساس آن پشتیبانی مردم را جلب و سربازان آمریکایی را روانه جنگ عراق کرد که بیاعتمادی آنان به نهادهای اطلاعاتی و امنیتیشان را به دنبال داشت، آیا اساساً آمریکا آمادگی لازم را برای ورود به جنگ بزرگ دیگری، آنهم با نظام جمهوری اسلامی ایران که از منابع متکثر قدرت برخوردار است، در زمان شروع مذاکرات هستهای یا اکنون داشته یا دارد؟
قطعاً با نگاهی تاریخی و تحلیل رویدادها در بستر تحولات فرهنگی و اجتماعی آن، بهتر میتوان آینده پدیدههای سیاسی و اجتماعی را به گمانهزنی نشست؛ لذا سعی شده است که در پاسخ به سؤالات مطروحه از روش تاریخیـ تحلیلی استفاده شود. ساختار این تحقیق در شش فصل سازماندهی شده است.
فصل اول این نوشتار به پیشینه صنعت هستهای ایران اختصاص دارد؛ عضویت کشور در معاهده ان پی تی، عقد قراردادهای متنوع با آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس در بعضی زمینهها مانند ساخت رآکتور هستهای بوشهر. با وقوع انقلاب اسلامی، غربیها با تغییری 180درجهای، همکاری هستهای با جمهوری اسلامی را قطع کردند؛ لذا جمهوری اسلامی به دلیل نیاز کشور در زمینههای گوناگون، پس از دوران دفاع مقدس، دستیابی به صنعت هستهای و تکمیل اقدامات گذشته از طریق نخبگان کشور را پیگیری نمود. این فصل بهطور مشخص در پی پاسخ به این سؤال است که آیا در هنگامه اشغال عراق در سال2003 آمریکا و تروئیکای اروپایی با وارد کردن فشار به دولت هشتم و تعلیق فعالیتهای غنیسازی اورانیوم در کشور، در پی راستیآزمایی و پیگیری این موضوع بودند که آیا صنعت هستهای ایران به سمت فعالیتهای نظامی انحراف پیدا کرده و یا اساساً سیاست خارجی جدید آمریکا ایجاب میکرد که موضوع هستهای ایران بهعنوان مسئلهای که صلح و امنیت بینالمللی را به خطرانداخته است مطرح گردد؟ در ادامه به این سؤال پاسخ میدهیم که آیا ارجاع پرونده هستهای ایران از سوی کشورهای غربی به شورای امنیت، از محمل حقوقی و فنی برخوردار بود و مطابق موازین و مقررات حقوق بینالملل و معاهده ان پی تی و پادمان صورت گرفت یا ملاحظات سیاسی؟ پاسخ به این سؤال، این واقعیت را در عرصه بینالملل آشکار خواهد ساخت که در تصمیمگیریهایی که به نام ساختار و سازمان بینالملل صورت میگیرد، نقش برتر را موازین و مقررات «حقوق بینالملل» دارد یا «سیاست»؟
فصل دوم به نقش سیاست هستهای آمریکا در سیاست خارجی این کشور در ابتدای قرن بیستویکم میپردازد و اینکه اساساً اهداف کلان و راهبردی آمریکا در سیاست خارجی این کشور پس از جنگ سرد چیست و در این رابطه طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا در دستیابی به این اهداف چه جایگاهی داشت؟ پس از تبیین این موارد، علت برجستهسازی خطر سلاحهای کشتار جمعی در منطقه خاورمیانه و خصوصاً عراق، پس از 11 سپتامبر 2001 و نقش آن در بسترسازی برایاشغال این کشور، سپس اهداف آمریکاییها از برجسته کردن و پروندهسازی برای صنعت هستهای ایران پس ازاشغال افغانستان و عراق مطرح میشود.
فصل سوم به «آمریکا و ایفای تعهدات در روابط بینالملل» میپردازد. فرض آنکه آمریکاییها با دولت یازدهم از منظر سیاسی، قول و قرارهایی گذاشته و حتی وعدههایی کتبی داده باشند، مبنی بر اینکه در صورت عقبنشینی دولت و تیم مذاکرهکننده و پاسخ مثبت به درخواستهای آنان، ایران مورد تهدید و تهاجم آمریکاییها قرار نمیگیرد. همچنین قبول این فرض که آنان به لحاظ نظامی و مسائل استراتژیک و بینالمللی در این سطح از قدرت بودند و جرئت اتخاذ چنین تصمیمی را نیز داشتند. آیا پیشینه تاریخی روابط آمریکا با برخی کشورها بهویژه ایران تأیید میکند، که آنها به عهد و پیمان خود استوار باشند؟ به این معنا که آیا گزارههایی در روابط بین آمریکا و دیگر کشورها وجود دارد که پایبندی آن کشور به تعهداتش را تضمین کند؟
فصل چهارم بهطور مبسوط به موارد زیر میپردازد:
آیا توافقنامه برجام از منظر حقوقی در بردارنده متن و یا تعهدی است که آمریکاییها را از تهدید جمهوری اسلامی ایران و درگیری با آن مطابق تعهد مذکور باز دارد و مهمتر از همه، حتی مهمتر از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، آیا منشور سازمان ملل که سنگ زیرین بنای آن منع تهدید و توسل بهزور در روابط بینالملل است، توانسته در طول استقرار، از تحمیل جنگهای تجاوزکارانه در روابط بینالملل جلوگیری نماید، که بتوان نتیجه گرفت به جهت حاکمیت حقوق و معاهدات بینالمللی بر روابط بینالملل، توافقنامه برجام از تهدید و توسل بهزور علیه جمهوری اسلامی ایران جلوگیری میکند و درواقع تضمینی برای عدم وقوع جنگ علیه ایران و پایبندی آمریکا به تعهداتش خواهد بود؟
پس از بررسی محک زدن وعده و تعهد رئیسجمهور از منظر روابط و حقوق بینالملل، فصل پنجم به سؤال دوم تحقیق پاسخ میدهد که در هنگامه شروع مذاکرات هستهای، اساساً آمریکاییها ازنظر خارجی و داخلی و با توجه به برخورداری جمهوری اسلامی ایران از منابع متکثر قدرت، در وضعیتی نبودند که بتوانند علیه ایران اقدام نظامی کنند. همچنین در این فصل(پنجم) این واقعیت مورد بحث و تدقیق قرار میگیرد که به جهت آنارشی(هرجومرج) حاکم بر نظام بینالملل، یگانه عامل بازدارنده و پیشگیریکننده از تحمیل جنگ بر هر کشوری، عمق استراتژیک و مؤلفههای قدرت آن کشور است؛ بر این اساس، مهمترین بنیانهای قدرت جمهوری اسلامی، همچنین نقاط ضعف برجسته دشمن که اصلیترین مانع ایجاد درگیری نظامی با ایران اسلامی است موردبحث و بررسی قرار میگیرد.
صرفنظر از مسئله پیشگیری از جنگ بهعنوان یکی از دو هدف اقدام دولت برای ورود به مذاکرات هستهای و امضاء برجام و همچنین صرفنظر از دستیابی به این هدف، با التفات به ظرفیتهای عظیمی که در قلمرو ملی و بینالمللی در اختیار جمهوری اسلامی ایران بوده، سؤال دیگر این است که آیا تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان توانست برای دستیابی به دیگر هدف اعلامی دولت یازدهم در فرایند مذاکره و تدوین متن توافقنامه برجام، یعنی حل مشکلات اقتصادی کشور، از ظرفیتهای عظیم جمهوری اسلامی ایران در قلمرو ملی و بینالمللی استفاده مطلوب کند؟ پاسخ به این سؤال فصل ششم (پایانی) این تحقیق را به خود اختصاص داده است.
فصل اول: تعلیق فعالیتهای هستهای ایران در چارچوب حقوق بینالملل یا نظام قدرت
بیتردید پس از جنگ سرد، موضوع هستهای ایران ازجمله موضوعاتی بود که در رأس اخبار و تحلیلهای جهانی قرار گرفت و البته همچنان ادامه دارد. برجستگی این مسئله، همزمان بااشغال عراق در سال 2003 م ـ که در راستای عملیاتی شدن طرح خاورمیانهای آمریکا صورت گرفت، حکایت از برنامهریزی پیچیده برای استفاده سیاسی از آن داشت که در بدو امر نیز منجر به تعلیق 30 ماهه تمام فعالیتهای غنیسازی در ایران گردید. آنگاهکه مشخص شد هدف تعلیق فراتر از راستی آزمایی برای اثبات صلحآمیز بودن فعالیتهای هستهای و غرب در پی برچیدن صنعت هستهای ایران است، تعلیق متوقف و تشدید فعالیتهای دانشمندان جوان ایرانی باعث شد که ایران وارد باشگاه هستهای جهان گردد.