kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۳۲۲۳
تاریخ انتشار : ۰۶ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۹:۴۹

جمال و جلالِ «شعر انقلاب» در دوازده آینه (بخش چهارم)



   رضا اسماعیلی

   اشاره
   در این مقاله، جلال و جمال شعر انقلاب را در دوازده آینه بی‌غبار به تماشا می‌نشینیم. آینه‌های روشنی که هر چند از دام تعلق زمین رسته و به آسمان پیوسته‌اند، ولی ما همچنان می‌توانیم در لحظه‌های دلتنگی، حلاوت هم نشینی و هم نفسی با آنان را با زمزمه آثارشان تجربه کنیم. دوازده آینه‌ای که آمیزه‌ای از «آب و خرد و روشنی»‌اند. در این نوشتار، علاوه‌بر معرفی اجمالی این چهره‌های ماندگار، با ترنم و تبسم شعری، یاد و خاطره زلال شان را گرامی می‌داریم.
   در بخش‌های اول، دوم و سوم این مقاله، جلال و جمال شعر انقلاب را در (9) آینه روشن به تماشا نشستیم. اینک در بخش چهارم و پایانی، شما را دعوت به تماشای جلال و جمال شعر انقلاب در سه آینه دیگر می‌کنیم. آینه‌های روشنی با نام و نشان: محمد علی مردانی، احمد عزیزی، و خلیل عمرانی.»
آینه دهم: محمدعلی مردانی
   «محمد علی مردانی» از پیران عرصۀ شعر و ادب انقلاب و از سوختگان و حكمت آموختگان مكتب «عشق» بود. شاعري آسمان اندیش كه با سيروسلوكي عارفانه و كشف و شهودي عاشقانه ـ فارغ از هرگونه هياهوـ بيش از نيم قرن در وادي شعر و ادب، طي طريق کرد.
   او با حنجرۀ سپيد عشق و روشني، در محافل و مجامع ادبي، حلقۀ وصل دوستان بود، و روشني بوستان. نامي بود قابل احترام و معتبر و سرمايه‌اي بزرگ براي ادبيات انقلاب که متاسفانه تا به امروز حقی که او بر گردن شعر انقلاب دارد ادا نشده و سیمای روشن او در هاله‌ای از خاموشی و فراموشی باقی مانده است.
   مردانی، از فرداي پيروزي انقلاب اسلامي و تا آخرین روزهای حیات پر برکت خویش، با اعتقادي راسخ و باوري عميق، در سنگر انديشه، پاسدار ارزش‌هاي اصيل انساني و اسلامي بود و با چاپ و انتشار آثار و‌اشعار رسالت مدار خود، در عرصۀ ادبيات انقلاب اسلامي، حضوري پويا و متعهدانه داشت.
   وی پس از پیروزی انقلاب به عضویت شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و واحد ادبیات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی درآمد و در سال‌های جنگ تحمیلی رژیم صدام علیه ایران، بارها در جبهه‌های جنگ حاضر و برای تهییج رزمندگان به شعرخوانی پرداخت. این پیر دلسوخته در پی عارضه مغزی سرانجام در 15 اردیبهشت سال ۱۳۷۸دارفانی را وداع گفت و در مقبرهًْ الشعرای بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. امروز بر ماست که غبار خاموشی و فراموشی را از نام بلندش پاک کنیم و او را آن چنانکه شایسته و بایسته است به نسل آینده بشناسانیم.
   غزل زیر که در وصف حماسه آفرینی‌های رزمندگان جان برکف اسلام در دوران دفاع مقدس سروده شده است، از اوست:
منادیان سحر، تا ز عشق دم زده اند
دم از شمیم نسیم سپیده‌دم زده اند
دریده سینه خفاش را به نیزه مهر
شرر به جان شب از آه صبحدم زده اند
قدم ز سینه محراب نور و سنگر حق
به ساحت حرم یار ذوالکرم زده اند
گذشته تشنه لب از شط آب و در لب آب
ز خون رقیه ایثار را رقم زده اند
به بام حجله خورشید با سرود ظفر
به نام نامی خون خدا علم زده اند
عجب مدار که دریادلان وادی نور
بدون واهمه در بحر خون قدم زده اند
مرید کودک نیلند و با سفینه عشق
کلیم وار در این ورطه دل به یم زده اند
بسان صاعقه بر نفس چیره تاخته اند
بساط دشمن غدار را به هم زده اند
خریده آتش نمرود را به جان و خوشند
که بهر حفط صمد، گردن صنم زده اند
نشان دولت آزادگان عالم را
به کتف میر عرب، سرور عجم زده اند
نجسته‌اند به جز وصل دوست «مردانی»
منادیان سحر، تا ز عشق دم زده اند(1)
آینه یازدهم: احمد عزیزی
  «احمد عزیزی»(2) از جمله شاعرانی است که بیشتر او را با  مثنوی‌های درخشانش می‌شناسیم. مثنوی‌هایی با طراوت، جاندار و«از جنس زمان». او با مجموعه شعر «کفش‌های مکاشفه» در دهه شصت به شهرت رسید و به شایستگی توانست خود را به عنوان شاعری توانمند، جسور، خلاق، نوآور و مضمون یاب به جامعه ادبی معرفی کند. بعد از چاپ این دفتر، عزیزی به پدیده‌ای تبدیل شد که نگاه بسیاری از منتقدان و شاعران را متوجه خود ساخت. او علیرغم بسیاری از شاعران هم نسل خود در دهه شصت که به خاطر دغدغه‌های انقلابی و اجتماعی به معنا گرایی مطلق گرایش داشتند و از پرداختن به سایر مولفه‌های ادبی - از جمله تصویر و تخیل  غافل بودند - با خلق و آفرینش مثنوی‌هایی دیگرگون و سرشار از مضامین و ترکیب‌های نو و بدیع و آمیخته با عناصر خیال، از آغاز در مسیر شاعرانگی گام برداشت. مثنوی‌هایی با هویتی مستقل که اثر انگشت شاعر را بر پیکره خود دارند. البته تاثیر پذیری عزیزی از شاعرانی همچون «بیدل» و «سهراب سپهری» قابل انکار نیست، ولی این تاثیر پذیری - همچون تاثیر پذیری حافظ از متقدمان و معاصران خویش -  مثبت و ایجابی است و چیزی از ارزش‌های ادبی او نمی‌کاهد.
     شاعرانگی عزیزی با چاپ مجموعه شعرهایی چون «روستای فطرت» و «شرجی آواز» نیز سیر صعودی خود را ادامه داد. در این سه مجموعه، رفتار شاعر با زبان، رفتاری خلاقانه و فراهنجار است. ولی متاسفانه در مجموعه‌های بعدی، رفتار شاعر با زبان به رفتاری محافظه‌کارانه و هنجار تبدیل شد و شاعر از قله خلاقیت و نو آوری به دامنه‌های تکرار و تقلید فرو افتاد.
   عزیزی از سبک هندی نیز تاثیر پذیرفته بود و مطالعاتی در مورد بیدل دهلوی و مولوی داشت. از همین رو در آثارش ترکیبات و تعابیر بدیع و بکر به وفور به چشم می‌خورد. رگه‌های تاثیرگذاری عزیزی از بیدل و مولوی را بطور نامحسوس در‌اشعارش می‌توان دید. با این حال سعی او بر این بود که ترکیب سازی‌ها و مضمون آفرینی‌ها در‌اشعارش معاصر و امروزین باشد. به خاطر همین هوشمندی زبان شعری او نو، با طراوت و برخوردار از مولفه‌های زیباشناختی شعر این روز و روزگار بود. در حوزه «شطحیات» یا نثرهای عرفانی نیز استعداد و درخشش خوبی داشت.
   وی تاثیر عمیقی بر جامعه ادبی گذاشت، به طوری که بسیاری از شاعران نسل بعد از عزیزی، از زبان او متاثر بودند. شاعران بسیاری تلاش کردند به سبک و سیاق او شعر بگویند، اما از آنجا که وی سبکی خاص و منحصر به فرد داشت، دیگران توفیق چندانی در این زمینه پیدا نکردند.
   و اینک برشی از مثنوی‌ِ «خسوف شقایق‌» از کتاب «شرجی آواز» را که احمدعزیزی در سوگ حضرت امام خمینی‌(ره‌) سروده است، با هم می‌خوانیم:
یا خمینی! بی‌تو گلشن بی‌صفاست
داغ تو همرنگ داغ مصطفاست
بی تو یک دانگ رسالت مانده است
قسط در برج عدالت مانده است
وای بر ما، بی‌تو می‌میریم ما
قسط خود را از که می‌گیریم ما
یا خمینی! کفه ی ایمان تویی
در ترازوی خدا، میزان تویی
.....
بی خمینی خانقاه نور نیست
بی خمینی هیچ کوهی طور نیست
ای عدم پیمودگان خنجر کجاست
ای ز شب برگشتگان! حیدر کجاست
ابر می‌گرید بیابان نیز هم
کوچه می‌نالد خیابان نیز هم... (3)
آینه دوازدهم: خلیل عمرانی
   بدون تردید بهترین عنوانی که برازنده خلیل عمرانی است، عنوان «شاعر مسلمان انقلابی» است. من روی این سه واژه تاکید دارم: شاعر، مسلمان، انقلابی.
  خلیل مصداق بارز یک شاعر آرمان گرا بود. شاعری که از دیو و دد ملول بود و با شبچراغ شعر به دنبال رد پای «انسان». خلیل در زندگی سلوکی بسیجی داشت. از این رو همچون مجاهدی نستوه و خستگی ناپذیر در هر عرصه‌ای که به حضور او نیاز بود – بدون هیچ‌گونه چشمداشتی – مومنانه حضور پیدا می‌کرد. او عاشقانه تمام‌دار و ندار خود را - در طبق اخلاص - تقدیم انقلاب کرده بود و همیشه برای خدمت به اسلام و نظام مقدس جمهوری اسلامی داوطلب بود. او به راستی مصداق یک «مجاهد فرهنگی» و یک «فرهنگی مجاهد» بود. چرا که زندگی در نگاهش، چیزی جز ایمان و مبارزه نبود. ایمان به وحدانیت ذات اقدس پروردگار و مبارزه با کفر و شرک و نفاق برای حاکمیت «الله» و محو ظلم و بی‌عدالتی و باطل از سراسر کرۀ خاک:
بر دوش می‌کشیم، خطرهای راه را
تا بشکنیم طرح سکوتی سیاه را
   خلیل «درد دین »داشت. او انقلاب را میراث پیامبران می‌دانست و ساحت آن را از زشتی و پلشتی به دور می‌خواست. او دیده بان بصیری بود که از افتادن انقلاب به دست «نااهلان و نا محرمان » بیم داشت. به همین خاطر آفت زدایی از ساحت دین و انقلاب را یکی از رسالت‌های انقلابی خود می‌دانست. نقد هوشمندانۀ دنیاخواران و طلایه داری او در عرصۀ «شعر اعتراض » مورد اذعان همه کسانی است که با او از نزدیک حشر و نشر داشته‌اند. او در دین سلوکی ابوذرانه داشت و همچون پیر و مراد و مقتدای خویش «حضرت روح الله » به احیای «اسلام ناب محمدی »می‌اندیشید، از همین رو هر جا که می‌دید انقلاب بازیچۀ دین فروشان دنیاپرست قرار گرفته، دردمندانه فریاد اعتراض بر می‌آورد و ابوذرانه هشدار می‌داد.
   او به راستی مصداق یک شاعر مسئول، حق طلب و عدالت خواه بود. از همین رو، غیرت دینی‌اش اجازه نمی‌داد که توانش را خرج معرفی خودش کند. به همین خاطر، در دوران حیاتش - با وجود قابلیت‌ها و توانمندی‌های ادبی شگفتی که داشت - ناشناخته ماند و کمتر دیده شد. این مرگ بود که گوهر او را آشکار ساخت و ما را از خواب غفلت بیدار کرد. با ترنم و تبسم غزلی از او، که تقدیم به جلال آل احمد کرده است، یاد و خاطره‌اش را گرامی می‌داریم:
وقتی «مدیر مدرسه» آواز آب داد
یک چشمه در صراحت فردا جواب داد
پیچید در «سه تار» غزل، آیه‌های عشق
فریاد را به سمت شکفتن شتاب داد
«میقات» عاشقانه ی نسلی شکوهمند
اندیشه‌های شب شده را اضطراب داد
یعنی نسیم یک دل بیدار می‌وزد
یعنی بهار مزرعه را التهاب داد
اینک در التهاب درختان بی‌دریغ
در وسعتی که دغدغه ی انتخاب داد
ماییم و انتفاضه ی انبوه شاخه ها
نسلی که دل به زمزمه ی انقلاب داد
این دست‌های توست که در باد روشن است
دستی که باغ را نفس آفتاب داد (4)
ــــــــــــــــــــــــ
منابع و مآخذ:
1 - مردانی، محمدعلی، فروغ ایمان، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1367، ص 337.
2 – احمد عزیزی در چهارم دی ماه سال ۱۳۳۷در کرمانشاه دیده به جهان گشود و پس از تحمل 9 سال رنج بیماری، سرانجام در ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ دربیمارستان امام رضای کرمانشاه جان به جان آفرین تسلیم نمود. وی از ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ تا ۱۶ اسفند ۱۳۹۵ به‌ مدت ۹ سال بر اثر اختلالات کلیوی در حالت اغما در بیمارستان امام رضای کرمانشاه، بخش آی‌سی‌یو، بستری بود.
3 - عزیزی، احمد، شرجی آواز، تهران، انتشارات برگ، چاپ اول، 1368، ص 81.
4 – عمرانی، خلیل، به ساعت گل سرخ، تهران، تکا، چاپ اول، 1392، ص 80.