گزارش خبری تحلیلی کیهان
مشکلات معیشتی امروز میراث فتنه دیروز
اگرچه مردم با حضور و بصیرت مثالزدنی خود فتنهگران را ناکام گذاشتند اما این فتنه بزرگ ضرباتی جبرانناپذیر به کشور وارد کرد که بخش قابل توجهی از مشکلات اقتصادی امروز ناشی از عوارض همان ضربه به امنیت ملی کشور است.
سرویس سیاسی-
فتنه 88، هشت ماه کشور را در تب و التهاب فرو برد. گروهی که حماسه عظیم مردم در انتخابات را با دروغ تقلب به فتنهای عظیم بدل کردند، علاوهبر ایجاد شکاف در جامعه، بیگناهان زیادی را به خاک افکندند و طمع دشمن را بر انگیختند. یکی از نتایج این خیانت نابخشودنی، تشدید تحریمها در پی آشوب بود.
رژیم تحریمهای فعلی ایران، ریشه در قطعنامه 1929شورای امنیت دارد. تمام تحریمهای یکجانبهای که اکنون بهعنوان تحریمهای موثر علیه ایران از آنها یاد میشود، در واقع براساس زیرساخت حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است.
اما نکته قابل توجه اینجاست که برخلاف خط تبلیغی مدعیان اصلاحات، قطعنامه 1929 اساسا نه یک قطعنامه هستهای است و نه با هدف واکنش نشان دادن به سیاستهای هستهای ایران اعمال شده است.
قطعنامه 1929،محصول فتنه 88
قطعنامه 1929 دقیقا در سالگرد فتنه 88- 25 خرداد 1389(ژوئن 2010)- با هدف ترغیب و تشویق جریان فتنه صادر شد. جریان فتنه در سال 89 رو به افول بود و آمریکا و همپیمانان شیطان بزرگ برای کمکرسانی به فتنه گران و تحت فشارقراردان مردم و به خیال خام اینکه نظام جمهوری اسلامی ضعیف و دچار بیثباتی داخلی شده است، این قطعنامه را صادر کردند.
در همان مقطع «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگار واشنگتن پست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابل توجهی دارد؟ گفته بود:«این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز صادر شده است»!
«جان مک کین» سناتور معروف آمریکایی نیز-خرداد 89- پس از تصویب قطعنامه 1929 در «بنیاد ملی دموکراسی» گفت:«بالاخره قطعنامه تحریمهای بیشتر علیه ایران به تصویب رسید...ما باید درکنار جنبش سبز بایستیم، لازم است که اهداف آنان را اهداف خود بدانیم. منافع آنان منافع ماست و تلاشهایشان، تلاشهای ما».
علاوهبر این «جان بولتون» مشاور فعلی امنیت ملی کاخ سفید و نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل، در مقطع فتنه 88 گفته بود:«این ناآرامیهای ایران در سال 88 بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند».
«کنت کاتزمن» کارشناس ارشد تحریمها که حضور به عنوان مشاور در کنگره آمریکا را در کارنامه خود دارد-فروردین 89- در مصاحبه با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود:«موقعیت سیاسی داخلی ایران به دنبال انتخابات جنجالی ژوئن(بهار سال 88)اکنون عاملی جدید در محاسبات به شمار میرود. اگرچه جنبش اپوزیسیون در چند ماه گذشته تا حدودی خاموش شده است اما این مسئله هنوز یک عامل تعیینکننده است و شما در لایحه کنگره علیه ایران قطعا شاهد آن هستید».
همچنین «استوارت لوی» معاون وقت وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در همان مقطع گفته بود:«مهمترین اتفاقی که رخ داده این است که آمریکا تصور میکند تحریمها با اوضاع سیاسی آشفته ایران ترکیب خواهد شد و این چیزی است که آمریکا به آن امید بسته است».
فتنهگران و تحریم فلجکننده!
«جان هانا» از اعضای ارشد مؤسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) -۲۸ مهر ۱۳۸۸ - یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنهگران در روز قدس، از ملاقات با شخصیتهای نزدیک به سران فتنه خبر داد و به روزنامه لسآنجلس تایمز گفت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند - شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن»!
علاوهبر این «مایکل لدین» مشاور پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز»- مرداد 94- در یادداشتی در نشریه «فوربس» نوشته بود:«سناتور «چاک شامر» نقش مستقیمی در نامهنگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال 1388 و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است. دولت (آمریکا) تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد».
لدین در ادامه نوشته بود:«از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام و سؤالات پیوستش را به رهبران سبزها منتقل کند. سؤالات اینهاست: «ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای در تاریخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دریافت شد. نویسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند.در این نامه تصویری از ایران با عبارتهای بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات میدهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: «حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند»! در بخشهایی از این نامه که در 9 آذر فرستاده شده، به طرف آمریکایی اطلاع داده میشود که تظاهرات بزرگ بعدی برای 16 آذر روز دانشجو برنامهریزی شده است».
تقسیم کار!
سه سال پس از ارسال این نامه که محتوای آن مرداد 1394 منتشر شد، در پی یک اختلاف میان عناصر خارجنشین ضد انقلاب، «نیکآهنگ کوثر» یک فایل صوتی از «مهدی هاشمی رفسنجانی» منتشر کرد.مهدی هاشمی در بخشی از فایل صوتی در اظهاراتی پیرامون فعالیتهایش در معارضه با نظام اسلامی میگوید: «ما تقسیم کار کردهایم هر کسی کار خودش رو میکند... وظیفه من به عنوان مهدی هاشمی این نیست که رسانههای خبری را کنترل کنم. من وظیفهای برایم تعریف شده که آن را انجام میدهم».
نیکآهنگ کوثر دراشاره به روابط خود با مهدی هاشمی میگوید: «من و مهدی هاشمی بارها با هم در تماس بودهایم. در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و میخواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان تحریمهای سنگینتری را علیه مردم ایران تحمیل کرد. این برای من مسئله عجیبی بود که مهدی هاشمی، پدر و خانوادهاش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق آمریکاییها پیگیری کند و البته با آدمهای مختلفی نیز در این زمینه صحبت کرده بود».
در روز جهانی قدس در سال 88، جمع معدودی در یکی از خیابانهای پایتخت گرد آمدند تا با روزهخواری در ماه مبارک رمضان و سر دادن شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» ننگ دیگری بر پیشانی فتنه گران برای همیشه تاریخ ثبت کنند.نکته قابل توجه اینجاست که شعار «نه غزه نه لبنان» روز قبل از راهپیمایی توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل رونمایی شده بود.
راهپیمایی ساختارشکنانه در روز قدس- شهریور ۸۸- گرایی مهم برای تشویق به تحریم بود. ۱۰ روز پس از این راهپیمایی، «رابرت گیتس» (رئیسسیا و وزیر دفاع در دولت بوش که به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کمسابقه- در دولت اوباما ابقاء شد) به شبکه CNN گفت:«در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکافهایی را در ایران شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بیسابقه است. مخالفان به جای پیگیری رأی خود، برخی سیاستهای کلی حاکمیت را هدف گرفتهاند».
با توجه به آنچه ذکر شد علت اصلی اعمال تحریمهای به اصطلاح فلجکننده مشخص میشود، گرای تحریم از سوی فتنهگران به آمریکا داده شده و ایالات متحده در جهت براندازی جمهوری اسلامی و حمایت از متحدان طبیعی خود در داخل این تحریمها را اعمال میکند. نه مقامهای دولتی آمریکا و نه رسانهها و تحلیلگران حامی آنها، در مقطع فتنه 88، ابهامی در این باره باقی نگذاشتهاند که هدف اصلی قطعنامه 1929، اثرگذاری بر محیط داخلی ایران، احیا و قدرتمندسازی فتنه سبز و نهایتا محقق کردن اهداف کلان آمریکا در ایران از طریق فتنه گران است.
وطن فروشان، از 88 تا 97
اما وطن فروشی و تقلا برای تحریم مردم ایران به اقدامات فتنه گران در سال 88 محدود نشد. در دی ماه 95 سی نفر از ضد انقلاب خارجنشین طی نامهای به ترامپ رئیسجمهور آمریکا خواستار اعمال تحریمهای جدید علیه ایران با بهانههای حقوق بشری و حمایت از تروریسم شدند.
در آذر 97 نیز یکی از دختران خیابانی که در جریان آشوبهای سال گذشته در خیابانهای تهران کشف حجاب کرده و سپس از کشور متواری شده بود طی یک کنفرانس خبری در پارلمان کانادا به نام حقوق بشر خواستار اعمال تحریم علیه ایران شد!
لازم به ذکر است که زمانی که این دختر خیابانی برای زیر پا گذاشتن ارزشهای اسلامی و ملی مردم ایران اقدام به کشف حجاب کرده بود رسانههای خارجی و برخی پادوهای داخلی آنان برای وی و برخی افراد نظیر این فرد هتاک به ارزشهای دینی دست به تبلیغات زده و مظلومنمایی کردند!
تضعیف موضع مذاکراتی ایران
فتنه 88 علاوهبر آنکه قطعنامه ضدایرانی 1929 را به مردم ایران تحمیل کرد، موضع مذاکراتی کشورمان را نیز تضعیف کرد.
«خاویر سولانا» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ماههای ابتدایی سال 87 به ایران آمد و طرحی به ایران ارائه کرد که در آن برای اولین بار تعلیق غنیسازی از فهرست پیششرطهای مذاکره با ایران حذف شده و در خواست فریز (عدم گسترش تاسیسات) جای آن را گرفته بود. آمریکاییها که تا آن زمان به دلیل عدم تعلیق تاسیسات غنیسازی در مذاکرات با ایران شرکت نمیکردند، تصمیم گرفتند برای اولین بار مستقیما در مذاکرات با ایران حاضر شوند. مذاکرات ژنو 1 در اول اکتبر 2008 (پاییز 87) در چارچوب این راهبرد جدید انجام شد و «ویلیام برنز» معاون وزیر خارجه آمریکا به نمایندگی از این کشور- برای اولین بار-مستقیما در آن شرکت کرد.اما نکته قابل تأمل اینجاست که تیم غربی که تا آن زمان حریصانه در پی مذاکره و توافق با ایران بود، به یکباره میز مذاکره را ترک کرد و تا یک سال بعد از آن بازنگشت.
مذاکرات ژنو 2 که قرار بود یک ماه بعد برگزار شود، یک سال بعد در اول اکتبر 2009 برگزار شد. آن زمان این پرسش بطور جدی وجود داشت که چه چیز به یکباره رفتار مذاکراتی غربیها را تغییر داد و مذاکرات را در زمانی چنین طولانی به تعطیلی کشاند؟ پاسخ این پرسش را «محمدعلی ابطحی» در اعترافاتش-پس از دستگیری در فتنه 88- داده بود. ابطحی از قول مهدی هاشمی گفته بود:«این اصلاحطلبان بودند که به اوباما پیغام دادند تا زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران صبر کند و مطمئن باشد در این انتخابات دوستانش در ایران به جای دولت نهم سر کار خواهند آمد».
بدین ترتیب آمریکا که سخت احساس ضعف میکرد و در حال گرفتن یک تصمیم تاریخی برای کوتاه آمدن در مقابل ایران بود، این پیام را عمیقا جدی گرفت و تلاش کرد با کمک به پروژه تبدیل انتخابات به کودتا از فروغلطیدن در باتلاق امتیازدهی به ایران اجتناب کند.
در حقیقت روند مذاکرات با غرب که در آغاز سال 88 رو به نهایی شدن و تثبیت حقوق ملت ایران بود، به خاطر ماجرای فتنه دگرگون شد. فتنه، پالس تحریمهای فلجکننده به جای توافق را به دشمن داد و پس از آن، دولتی که روی کار آمد، فاقد قدرت مذاکره و چانه زنی شده بود. به ویژه اینکه با جریان فتنه مرزبندی نکرده بود و آنها بر ناتوانی در مقابل تحریم تاکید میکردند.
از «نه غزه نه لبنان»
تا ژست ضد اسرائیلی!
در سال 92، جریان معتقد به تعامل با کدخدا!، خط فکری فتنه 88 را به نحوی دیگر دنبال کرد.
جریانی که در سال 88 شعار نه غزه نه لبنان وزارت خارجه اسرائیل را تکرار کرد، در جریان مذاکرات برجام، ژست ضد اسرائیلی گرفت و مدعی شد که «منتقدان برجام با اسرائیل همنوا هستند»!
نگاهی به نیروهای ستادی دولت، شباهت غریبی را با حلقه یاران دو تن از نامزدهای شکست خورده در انتخابات 88 و اعضای ستاد انتخاباتی آنها نشان میدهد. عباس آخوندی، بیژن نامدار زنگنه، اسحاق جهانگیری، مجید انصاری، رضا صالحی امیری، معصومه ابتکار، علی یونسی، اکبر ترکان، نعمت زاده و...همه از اعضای ستاد یا حامیان نامزدهای شکست خورده در سال 88 بودند که در دولتهای یازدهم و دوازدهم به مناصب بالای اجرایی رسیدند.
جریانی که در سال 92 بر سر کار آمد، از یکسو با جریان فتنه مرزبندی نکرد و از سوی دیگر با بزرگنمایی قدرت آمریکا- اظهاراتی از قبیل اینکه «آمریکا با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار میاندازد»! و «آمریکا کدخداست»!، از موضع ضعف وارد مذاکرات شد.
در روزهای گذشته «سعید حجاریان» از فعالین مدعی اصلاحطلبی گفته بود:«اگر همین امروز صندوق رأی بیاورند، اقبال چندانی به آن نخواهد شد. مگر آنهایی که رأیدادن را جزء مناسک مذهبی میدانند...برای اصلاحطلبان هم گمان ندارم انتخابات چنگی به دل بزند». جریان مدعی اصلاحطلبی به واسطه حضور فعال در فتنه 88 و همچنین تقلای بسیار برای بزک برجام، خود مسبب وضع موجود است اما با بیاخلاقی و بیمسئولیتی، از پذیرش سهم خود در ایجاد وضع موجود شانه خالی میکند.
این طیف که نه جنبه شکست در انتخابات را داشت و نه ظرفیت مسئولیت پذیری پس از پیروزی در انتخابات، در سالهای اخیر در اقدامی مغایر با منافع ملی، همزمان با توهین و فحاشی نسبت به منتقدان و اظهار ضعف در مقابل آمریکا،معیشت مردم را به مذاکرات هستهای و سپس برجام گره زد.
اما برجامی که به ادعای دولتمردان، فتح الفتوح بود و تضمینِ امضای وزیر خارجه آمریکا را داشت، دستاوردش برای مردم ایران تقریباً هیچ و نزدیک به صفر شد و سفره مردم را کوچک کرد.
به اذعان برخی دولتمردان و فعالین اصلاحطلب، از اولین روز اجرای برجام، ایران موبه مو تعهدات هستهای خود را اجرا کرد، اما در پسابرجام تحریمهایی را تحمل میکند که به مراتب سختتر از دوره قبل از توافق است.
به عبارت دیگر، در صنعت هستهای بتن ریخته شد ولی ما اکنون شاهد بازگشت شدیدتر تحریمها و تورم ۵۰ تا ۱۵۰ درصدی در اقلام مختلف هستیم.
پیش از امضای برجام، دلار حدود ۳۰۰۰ تومان بود و با برجام دلار تا آستانه ۱۸۰۰۰ تومان نیز افزایش پیدا کرد و اکنون نیز در کانال ۱۰ و ۱۱ هزارتومان قرار دارد. این در حالی است که مردم در اثر تبلیغات و عملیات روانی ستاد برجام اینگونه تصور میکردند که قیمت هر دلار در پسابرجام ۱۰۰۰ تومان خواهد شد.
بدهی خارجی ایران در ابتدای دی ۱۳۹۴ یعنی قبل از اجرای برجام، ۵ میلیارد و ۶۷۵ میلیون دلار بود. براساس آخرین آمارهای بانک مرکزی، بدهی خارجی ایران در پایان سال ۱۳۹۶ به ۱۰ میلیارد و ۹۱۰ میلیون دلار افزایش یافته است. یعنی مدت ۲ سال و سه ماه از اجرای برجام، ایران از لحاظ بدهی خارجی، ۹۲ درصد مقروضتر شده است. (افزایش حدوداً ۲ برابری بدهی خارجی کشور).
مشکلات معیشتی امروز، میراث فتنه 88 است. متاسفانه دولت فعلی با فتنه مرزبندی نکرد و مدیریت جریان معتقد به امتیازدهی به آمریکا، در دوره فعلی همان خط را به نحوی دیگر دنبال میکند.
فتنه 88، هشت ماه کشور را در تب و التهاب فرو برد. گروهی که حماسه عظیم مردم در انتخابات را با دروغ تقلب به فتنهای عظیم بدل کردند، علاوهبر ایجاد شکاف در جامعه، بیگناهان زیادی را به خاک افکندند و طمع دشمن را بر انگیختند. یکی از نتایج این خیانت نابخشودنی، تشدید تحریمها در پی آشوب بود.
رژیم تحریمهای فعلی ایران، ریشه در قطعنامه 1929شورای امنیت دارد. تمام تحریمهای یکجانبهای که اکنون بهعنوان تحریمهای موثر علیه ایران از آنها یاد میشود، در واقع براساس زیرساخت حقوقی که در این قطعنامه ایجاد شد، اعمال شده است.
اما نکته قابل توجه اینجاست که برخلاف خط تبلیغی مدعیان اصلاحات، قطعنامه 1929 اساسا نه یک قطعنامه هستهای است و نه با هدف واکنش نشان دادن به سیاستهای هستهای ایران اعمال شده است.
قطعنامه 1929،محصول فتنه 88
قطعنامه 1929 دقیقا در سالگرد فتنه 88- 25 خرداد 1389(ژوئن 2010)- با هدف ترغیب و تشویق جریان فتنه صادر شد. جریان فتنه در سال 89 رو به افول بود و آمریکا و همپیمانان شیطان بزرگ برای کمکرسانی به فتنه گران و تحت فشارقراردان مردم و به خیال خام اینکه نظام جمهوری اسلامی ضعیف و دچار بیثباتی داخلی شده است، این قطعنامه را صادر کردند.
در همان مقطع «هیلاری کلینتون» وزیر خارجه وقت آمریکا در پاسخ به سؤال خبرنگار واشنگتن پست که پرسیده بود قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران چه اثر قابل توجهی دارد؟ گفته بود:«این قطعنامه در حمایت از جنبش سبز صادر شده است»!
«جان مک کین» سناتور معروف آمریکایی نیز-خرداد 89- پس از تصویب قطعنامه 1929 در «بنیاد ملی دموکراسی» گفت:«بالاخره قطعنامه تحریمهای بیشتر علیه ایران به تصویب رسید...ما باید درکنار جنبش سبز بایستیم، لازم است که اهداف آنان را اهداف خود بدانیم. منافع آنان منافع ماست و تلاشهایشان، تلاشهای ما».
علاوهبر این «جان بولتون» مشاور فعلی امنیت ملی کاخ سفید و نماینده پیشین آمریکا در سازمان ملل، در مقطع فتنه 88 گفته بود:«این ناآرامیهای ایران در سال 88 بود که گزینه تحریم ایران را که بیش از دو سال از دستور کار خارج شده بود، مجددا به روی میز برگرداند».
«کنت کاتزمن» کارشناس ارشد تحریمها که حضور به عنوان مشاور در کنگره آمریکا را در کارنامه خود دارد-فروردین 89- در مصاحبه با پایگاه اینترنتی شورای روابط خارجی آمریکا گفته بود:«موقعیت سیاسی داخلی ایران به دنبال انتخابات جنجالی ژوئن(بهار سال 88)اکنون عاملی جدید در محاسبات به شمار میرود. اگرچه جنبش اپوزیسیون در چند ماه گذشته تا حدودی خاموش شده است اما این مسئله هنوز یک عامل تعیینکننده است و شما در لایحه کنگره علیه ایران قطعا شاهد آن هستید».
همچنین «استوارت لوی» معاون وقت وزارت خزانهداری آمریکا در امور تروریسم و اطلاعات مالی در همان مقطع گفته بود:«مهمترین اتفاقی که رخ داده این است که آمریکا تصور میکند تحریمها با اوضاع سیاسی آشفته ایران ترکیب خواهد شد و این چیزی است که آمریکا به آن امید بسته است».
فتنهگران و تحریم فلجکننده!
«جان هانا» از اعضای ارشد مؤسسه واشنگتن در سیاست خاور نزدیک و مشاور امنیت ملی دیک چنی (معاون جرج بوش) -۲۸ مهر ۱۳۸۸ - یعنی یک ماه بعد از ماجراجویی فتنهگران در روز قدس، از ملاقات با شخصیتهای نزدیک به سران فتنه خبر داد و به روزنامه لسآنجلس تایمز گفت: «مطمئناً پیامی که من از گردهمایی اخیر فعالان ایرانی در اروپا- که در میان آنها بعضی شخصیتهای نزدیک به رهبری جنبش سبز حضور داشتند - شنیدم این بود که تحریم باید اعمال شود و این تحریم باید هرچه شدیدتر باشد، تحریم ضعیف و یا تدریجی فقط به رژیم این امکان را میدهد که با وضعیت جدید خودش را تطبیق دهد. آنها گفتند برای اینکه تحریم مؤثر باشد، باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن»!
علاوهبر این «مایکل لدین» مشاور پیشین شورای امنیت ملی آمریکا و عضو برجسته مؤسسه «آمریکن اینترپرایز»- مرداد 94- در یادداشتی در نشریه «فوربس» نوشته بود:«سناتور «چاک شامر» نقش مستقیمی در نامهنگاری محرمانه بین دولت اوباما و سران آشوب علیه دولت ایران در سال 1388 و در پی انتخابات ریاست جمهوری داشته است. دولت (آمریکا) تصمیم گرفت پیامی برای گروه موسوی و جنبش سبز بفرستد. سناتور شامر دوستی در وال استریت داشت که با سبزها در ارتباط بود و همان فرد به عنوان رابط انتخاب شد».
لدین در ادامه نوشته بود:«از شامر خواسته شد از طرف دولت این پیام و سؤالات پیوستش را به رهبران سبزها منتقل کند. سؤالات اینهاست: «ما باید چه کاری انجام دهیم؟ چه کاری نباید انجام دهیم؟» پاسخ این پیام در یک یادداشت 8 صفحهای در تاریخ 30 نوامبر 2009 (9 آذر 88) دریافت شد. نویسندگان محتاط بودهاند و متن امضا نشده و من دلایل روشنی دارم که چند نفر در تهران روی آن کار کردهاند.در این نامه تصویری از ایران با عبارتهای بسیار خشنی آمده است که این کشور تحت «حکومت استبدادی»، «رژیمی خشن» و «دیکتاتوری» است که با سرکوب مردم و چپاول منابع عمومی ادامه حیات میدهد. همچنین در این نامه تأکید شده است: «حکومت قابل اصلاح نیست اما نیروهای حامی تغییر در داخل قوی هستند و بهخوبی هدایت میشوند»! در بخشهایی از این نامه که در 9 آذر فرستاده شده، به طرف آمریکایی اطلاع داده میشود که تظاهرات بزرگ بعدی برای 16 آذر روز دانشجو برنامهریزی شده است».
تقسیم کار!
سه سال پس از ارسال این نامه که محتوای آن مرداد 1394 منتشر شد، در پی یک اختلاف میان عناصر خارجنشین ضد انقلاب، «نیکآهنگ کوثر» یک فایل صوتی از «مهدی هاشمی رفسنجانی» منتشر کرد.مهدی هاشمی در بخشی از فایل صوتی در اظهاراتی پیرامون فعالیتهایش در معارضه با نظام اسلامی میگوید: «ما تقسیم کار کردهایم هر کسی کار خودش رو میکند... وظیفه من به عنوان مهدی هاشمی این نیست که رسانههای خبری را کنترل کنم. من وظیفهای برایم تعریف شده که آن را انجام میدهم».
نیکآهنگ کوثر دراشاره به روابط خود با مهدی هاشمی میگوید: «من و مهدی هاشمی بارها با هم در تماس بودهایم. در یکی از موارد که به من زنگ زد و وقتی فهمید من در حال رفتن به واشنگتن هستم از من خواست تا راجع به بحث تحریم اقتصادی ایران کسانی را در آمریکا ببینم و میخواست بداند واشنگتن چه کسانی هستند که بشود با ارتباط و تشویقشان تحریمهای سنگینتری را علیه مردم ایران تحمیل کرد. این برای من مسئله عجیبی بود که مهدی هاشمی، پدر و خانوادهاش در ایران باشد و بخواهد این بحث تحریم را از طریق آمریکاییها پیگیری کند و البته با آدمهای مختلفی نیز در این زمینه صحبت کرده بود».
در روز جهانی قدس در سال 88، جمع معدودی در یکی از خیابانهای پایتخت گرد آمدند تا با روزهخواری در ماه مبارک رمضان و سر دادن شعار «نه غزه، نه لبنان جانم فدای ایران» ننگ دیگری بر پیشانی فتنه گران برای همیشه تاریخ ثبت کنند.نکته قابل توجه اینجاست که شعار «نه غزه نه لبنان» روز قبل از راهپیمایی توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل رونمایی شده بود.
راهپیمایی ساختارشکنانه در روز قدس- شهریور ۸۸- گرایی مهم برای تشویق به تحریم بود. ۱۰ روز پس از این راهپیمایی، «رابرت گیتس» (رئیسسیا و وزیر دفاع در دولت بوش که به اعتبار تجربیاتش- در اتفاقی نادر و کمسابقه- در دولت اوباما ابقاء شد) به شبکه CNN گفت:«در حال حاضر به دلیل شکافهای عمیق در ایران، تحریم اثرگذارتر از گذشته است. ما در حال حاضر شکافهایی را در ایران شاهدیم که در ۳۰ سال گذشته بیسابقه است. مخالفان به جای پیگیری رأی خود، برخی سیاستهای کلی حاکمیت را هدف گرفتهاند».
با توجه به آنچه ذکر شد علت اصلی اعمال تحریمهای به اصطلاح فلجکننده مشخص میشود، گرای تحریم از سوی فتنهگران به آمریکا داده شده و ایالات متحده در جهت براندازی جمهوری اسلامی و حمایت از متحدان طبیعی خود در داخل این تحریمها را اعمال میکند. نه مقامهای دولتی آمریکا و نه رسانهها و تحلیلگران حامی آنها، در مقطع فتنه 88، ابهامی در این باره باقی نگذاشتهاند که هدف اصلی قطعنامه 1929، اثرگذاری بر محیط داخلی ایران، احیا و قدرتمندسازی فتنه سبز و نهایتا محقق کردن اهداف کلان آمریکا در ایران از طریق فتنه گران است.
وطن فروشان، از 88 تا 97
اما وطن فروشی و تقلا برای تحریم مردم ایران به اقدامات فتنه گران در سال 88 محدود نشد. در دی ماه 95 سی نفر از ضد انقلاب خارجنشین طی نامهای به ترامپ رئیسجمهور آمریکا خواستار اعمال تحریمهای جدید علیه ایران با بهانههای حقوق بشری و حمایت از تروریسم شدند.
در آذر 97 نیز یکی از دختران خیابانی که در جریان آشوبهای سال گذشته در خیابانهای تهران کشف حجاب کرده و سپس از کشور متواری شده بود طی یک کنفرانس خبری در پارلمان کانادا به نام حقوق بشر خواستار اعمال تحریم علیه ایران شد!
لازم به ذکر است که زمانی که این دختر خیابانی برای زیر پا گذاشتن ارزشهای اسلامی و ملی مردم ایران اقدام به کشف حجاب کرده بود رسانههای خارجی و برخی پادوهای داخلی آنان برای وی و برخی افراد نظیر این فرد هتاک به ارزشهای دینی دست به تبلیغات زده و مظلومنمایی کردند!
تضعیف موضع مذاکراتی ایران
فتنه 88 علاوهبر آنکه قطعنامه ضدایرانی 1929 را به مردم ایران تحمیل کرد، موضع مذاکراتی کشورمان را نیز تضعیف کرد.
«خاویر سولانا» مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ماههای ابتدایی سال 87 به ایران آمد و طرحی به ایران ارائه کرد که در آن برای اولین بار تعلیق غنیسازی از فهرست پیششرطهای مذاکره با ایران حذف شده و در خواست فریز (عدم گسترش تاسیسات) جای آن را گرفته بود. آمریکاییها که تا آن زمان به دلیل عدم تعلیق تاسیسات غنیسازی در مذاکرات با ایران شرکت نمیکردند، تصمیم گرفتند برای اولین بار مستقیما در مذاکرات با ایران حاضر شوند. مذاکرات ژنو 1 در اول اکتبر 2008 (پاییز 87) در چارچوب این راهبرد جدید انجام شد و «ویلیام برنز» معاون وزیر خارجه آمریکا به نمایندگی از این کشور- برای اولین بار-مستقیما در آن شرکت کرد.اما نکته قابل تأمل اینجاست که تیم غربی که تا آن زمان حریصانه در پی مذاکره و توافق با ایران بود، به یکباره میز مذاکره را ترک کرد و تا یک سال بعد از آن بازنگشت.
مذاکرات ژنو 2 که قرار بود یک ماه بعد برگزار شود، یک سال بعد در اول اکتبر 2009 برگزار شد. آن زمان این پرسش بطور جدی وجود داشت که چه چیز به یکباره رفتار مذاکراتی غربیها را تغییر داد و مذاکرات را در زمانی چنین طولانی به تعطیلی کشاند؟ پاسخ این پرسش را «محمدعلی ابطحی» در اعترافاتش-پس از دستگیری در فتنه 88- داده بود. ابطحی از قول مهدی هاشمی گفته بود:«این اصلاحطلبان بودند که به اوباما پیغام دادند تا زمان انتخابات ریاست جمهوری در ایران صبر کند و مطمئن باشد در این انتخابات دوستانش در ایران به جای دولت نهم سر کار خواهند آمد».
بدین ترتیب آمریکا که سخت احساس ضعف میکرد و در حال گرفتن یک تصمیم تاریخی برای کوتاه آمدن در مقابل ایران بود، این پیام را عمیقا جدی گرفت و تلاش کرد با کمک به پروژه تبدیل انتخابات به کودتا از فروغلطیدن در باتلاق امتیازدهی به ایران اجتناب کند.
در حقیقت روند مذاکرات با غرب که در آغاز سال 88 رو به نهایی شدن و تثبیت حقوق ملت ایران بود، به خاطر ماجرای فتنه دگرگون شد. فتنه، پالس تحریمهای فلجکننده به جای توافق را به دشمن داد و پس از آن، دولتی که روی کار آمد، فاقد قدرت مذاکره و چانه زنی شده بود. به ویژه اینکه با جریان فتنه مرزبندی نکرده بود و آنها بر ناتوانی در مقابل تحریم تاکید میکردند.
از «نه غزه نه لبنان»
تا ژست ضد اسرائیلی!
در سال 92، جریان معتقد به تعامل با کدخدا!، خط فکری فتنه 88 را به نحوی دیگر دنبال کرد.
جریانی که در سال 88 شعار نه غزه نه لبنان وزارت خارجه اسرائیل را تکرار کرد، در جریان مذاکرات برجام، ژست ضد اسرائیلی گرفت و مدعی شد که «منتقدان برجام با اسرائیل همنوا هستند»!
نگاهی به نیروهای ستادی دولت، شباهت غریبی را با حلقه یاران دو تن از نامزدهای شکست خورده در انتخابات 88 و اعضای ستاد انتخاباتی آنها نشان میدهد. عباس آخوندی، بیژن نامدار زنگنه، اسحاق جهانگیری، مجید انصاری، رضا صالحی امیری، معصومه ابتکار، علی یونسی، اکبر ترکان، نعمت زاده و...همه از اعضای ستاد یا حامیان نامزدهای شکست خورده در سال 88 بودند که در دولتهای یازدهم و دوازدهم به مناصب بالای اجرایی رسیدند.
جریانی که در سال 92 بر سر کار آمد، از یکسو با جریان فتنه مرزبندی نکرد و از سوی دیگر با بزرگنمایی قدرت آمریکا- اظهاراتی از قبیل اینکه «آمریکا با یک بمب تمام سیستم دفاعی ما را از کار میاندازد»! و «آمریکا کدخداست»!، از موضع ضعف وارد مذاکرات شد.
در روزهای گذشته «سعید حجاریان» از فعالین مدعی اصلاحطلبی گفته بود:«اگر همین امروز صندوق رأی بیاورند، اقبال چندانی به آن نخواهد شد. مگر آنهایی که رأیدادن را جزء مناسک مذهبی میدانند...برای اصلاحطلبان هم گمان ندارم انتخابات چنگی به دل بزند». جریان مدعی اصلاحطلبی به واسطه حضور فعال در فتنه 88 و همچنین تقلای بسیار برای بزک برجام، خود مسبب وضع موجود است اما با بیاخلاقی و بیمسئولیتی، از پذیرش سهم خود در ایجاد وضع موجود شانه خالی میکند.
این طیف که نه جنبه شکست در انتخابات را داشت و نه ظرفیت مسئولیت پذیری پس از پیروزی در انتخابات، در سالهای اخیر در اقدامی مغایر با منافع ملی، همزمان با توهین و فحاشی نسبت به منتقدان و اظهار ضعف در مقابل آمریکا،معیشت مردم را به مذاکرات هستهای و سپس برجام گره زد.
اما برجامی که به ادعای دولتمردان، فتح الفتوح بود و تضمینِ امضای وزیر خارجه آمریکا را داشت، دستاوردش برای مردم ایران تقریباً هیچ و نزدیک به صفر شد و سفره مردم را کوچک کرد.
به اذعان برخی دولتمردان و فعالین اصلاحطلب، از اولین روز اجرای برجام، ایران موبه مو تعهدات هستهای خود را اجرا کرد، اما در پسابرجام تحریمهایی را تحمل میکند که به مراتب سختتر از دوره قبل از توافق است.
به عبارت دیگر، در صنعت هستهای بتن ریخته شد ولی ما اکنون شاهد بازگشت شدیدتر تحریمها و تورم ۵۰ تا ۱۵۰ درصدی در اقلام مختلف هستیم.
پیش از امضای برجام، دلار حدود ۳۰۰۰ تومان بود و با برجام دلار تا آستانه ۱۸۰۰۰ تومان نیز افزایش پیدا کرد و اکنون نیز در کانال ۱۰ و ۱۱ هزارتومان قرار دارد. این در حالی است که مردم در اثر تبلیغات و عملیات روانی ستاد برجام اینگونه تصور میکردند که قیمت هر دلار در پسابرجام ۱۰۰۰ تومان خواهد شد.
بدهی خارجی ایران در ابتدای دی ۱۳۹۴ یعنی قبل از اجرای برجام، ۵ میلیارد و ۶۷۵ میلیون دلار بود. براساس آخرین آمارهای بانک مرکزی، بدهی خارجی ایران در پایان سال ۱۳۹۶ به ۱۰ میلیارد و ۹۱۰ میلیون دلار افزایش یافته است. یعنی مدت ۲ سال و سه ماه از اجرای برجام، ایران از لحاظ بدهی خارجی، ۹۲ درصد مقروضتر شده است. (افزایش حدوداً ۲ برابری بدهی خارجی کشور).
مشکلات معیشتی امروز، میراث فتنه 88 است. متاسفانه دولت فعلی با فتنه مرزبندی نکرد و مدیریت جریان معتقد به امتیازدهی به آمریکا، در دوره فعلی همان خط را به نحوی دیگر دنبال میکند.