روایتی از كودتاى آمریکایی 28 مرداد 1332
پاسخ به شبهات یک نامه
دفتر پژوهشهای موسسه کیهان
نامه آيتالله كاشانى در27 مرداد1332 به دكتر مصدق يكى از مهمترين اسناد نهضت ملى و بلكه تاريخ معاصر ايران محسوب مىشود اين نامه در عين اجمال گوياى نقش تخريبگر دكتر مصدق در به شكست كشاندن نهضت ملى است. به همين دليل جمعيتى كه غرضشان از تاريخنويسى كتمان حقايق و پنهان كردناشتباهات مهلك دكتر مصدق است سعى كردهاند در اصل نامه تشكيك وارد كنند و آن را مخدوش جلوه دهند. ولى نامه مذكور بهعنوان يك سند بلاترديد همچنان مدنظرها مىباشد. با اين همه براى پاسخگويى به شبهات مطروحه مهمترين آنها را مورد بررسى قرار مىدهيم.
در مقام انكار نامه آيتالله كاشانى گفته مىشود:
1ـ چرا اين نامه 25 سال بعد از نگارش يعنى در سال 1357 افشا شد؟
2ـ اگر آيتالله كاشانى در آخرين ملاقات خود با دكتر مصدق در دزاشيب به نخستوزير گفته است: «آمريكا ما را در گرفتن نفت از انگليسيها كمك كرد و حالا بهصورت ملى و دنياپسندى مىخواهد بدست جنابعالى اين ثروت را به چنگ آورد» چگونه پس از اين ملاقات، بارها از نخستوزير پشتيبانى كرده و مجلس و مردم را به حمايت از او تشويق كرده است؟ مضافا اينكه در مردادماه آيتالله كاشانى شديدا عليه دكتر مصدق موضع مىگرفت لذا چگونه مىتواند در 27 مرداد چنين نامهاى را بنگارد؟
3ـ چرا آيتالله كاشانى اين نامه را همان روزها فاش نكرد؟ و چرا در جريان محاكمه دكتر مصدق از او انتقاد كرد؟
4ـ خط سيدمحمد كاشانى (فرزند آيتالله كاشانى) شبيه خط پدرش بوده و اين نامه را او نوشته است.84
در پاسخ به سخنان فوق بايد گفت:
اولاً، پس از كودتاى 28 مرداد 1332 حكومت اختناق و استبداد بر فضاى كشور سايه افكند و محمدرضا پهلوى كه در سحرگاه 26 مرداد با ذلت فراركرده بود پس از بازگشت خوى درندگى را كه ميراث پدرىاش بود بروز داد و سازمانهاى پليسى و امنيتى را به جان مردم انداخت تا از آنان انتقام بگيرد. خصوصا پس از تأسيس ساواك هر روز سفاكى و قساوت ذاتى خود را بيشتر نشان داد و اصولا كسى را ياراى سخن گفتن نبود. كسى اجازه نداشت از سالهاى نهضت ملى كه نماد عزت مردم و ذلت شاه بود سخن بگويد. تنها با اوجگيرى نهضت امام خمينى(قدس سره) و عقبنشينى دستگاه طاغوتى تحتعنوان سياست «فضاى بازسياسى» و سپس پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى بسيارى از ناگفتهها در جامعه گفته شد و بسيارى از اسرار فاش شد كه سند 27 مرداد يكى از آنها بود. ضمن آنكه اين سند در منزل دكتر مصدق بوده و يقينا پس از غارت منزل او در 28 مرداد بدست كودتاگران افتاده بود.
ثانيا، پس از قيام 30 تير دكترمصدق با اقدامات يكجانبه خود مكرر موجبات رنجش رهبر نهضت ملى را فراهم كرد ولى آيتالله كاشانى هربار، با رد شايعات، حمايت خود را از دولت اعلام مىنمود. بهطورىكه در واقعه 9 اسفند كه يكى از حادّترين موارد تعارض بود آيتالله كاشانى وقتى شنيد به منزل دكتر مصدق حمله شده است اعلاميهاى مبنى بر لزوم حفظ حرمت منزل نخستوزير صادر نمود و به صدور اعلاميه نيز اكتفا نكرد بلكه فىالفور فردى را نيز براى ابلاغ پيام به مردم اعزام نمود. اين نامه نيز از لحاظ شأن نگارش مانند نامه9اسفند در شرايطى بغرنج و بحرانى به رشته تحرير درآمده است.
ثالثا، پس از وقوع كودتا و ويرانى بناى نهضت ملى موسم ماتم براى همه مبارزانى كه سالها با عرق جبين و كد يمين خشت خشت اين عمارت را برهم نهاده بودند تازه گشت و ديگر سخن گفتن در اين موارد و تبرئه خودمعنا نداشت و نيز آنكه گفته مىشود چرا آيتالله كاشانى در زمان محاكمه دكتر مصدق از او انتقاد كرد؟ اساسا همين نامه 27 مرداد نيز سراسر انتقاد است. آيتالله كاشانى ضمن برشمردن عملكرد ظالمانه و مستبدانه دكتر مصدق اعلام مىدارد كه با همه اين احوال حاضر است براى حفظ نهضت ملى مجددا با او همسنگر شود و از زحمات ملت حراست كند.
رابعا، نامه آيتالله كاشانى در 27 مرداد، توسط كارشناسان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى مورد بررسى قرار گرفته و صحت آن تأييد شده است. ضمن آنكه اين نامه در سال 1332 توسط محمدحسن سالمى نوه دخترى آيتالله كاشانى كه مورد اعتماد خاص رهبر نهضت ملى بوده و مكاتبات پدر بزرگش را برعهده داشت به دكتر مصدق داده شد وى كه در آن زمان جوانى 22 ساله بود در سال 1370 با ارسال نامه مفصلى از آلمان اعلام نمود كه نامه صحت داشته و او خود حامل آن بوده است و نهايتا اينكه بهطورىكه ملاحظه شد دكتر مصدق در پاسخ به نامه موردبحث نامهاى مختصر ارسال داشته بود. گفتنى است تاكنون كسى خط و امضاى دكتر مصدق را در آن نامه مورد ترديد قرارنداده است.85
پانوشت:
84- بهطورى كه ملاحظه شد آيتالله كاشانى در نامه 27 مرداد متذكر شده بود كه در صورت ابراز تمايل نخستوزير، او سيدمصطفى كاشانى و ناصرخان قشقايى را براى مذاكره نزد دكتر مصدق خواهد فرستاد، لكن آنچه از كتاب «سالهاى بحران» خاطرات ناصرخان قشقايى در سالهاى نهضت ملى برمىآيد اين است كه خان قشقايى در اين زمان، در ميان ايل خود و در استان فارس به سر مىبرده است و از سوى ديگر دكتر محمدحسن سالمى نوه آيتالله كاشانى كه حامل نامه مذكور بوده است مىگويد روز 27مرداد ناصرخان قشقايى در تهران و در منزل آيتالله كاشانى بوده است. قضاوت در اين زمينه صعب مىنمايد. لذا بايد منتظر بود شايد در آينده اسناد روشنگرانهاى در اين خصوص افشا شود.
متن نامه دكتر سالمى كه خطاب به آقاى مكى نگاشته شده و در كتاب «كودتاى 28 مرداد 1332 و رويدادهاى متعاقب آن»، در صفحه 210 مندرج است بدين شرح مىباشد: «...در 26 مرداد 32 كه از زندان دكتر مصدق بعلت يك سخنرانى عليه رفراندوم به قيد 75هزار تومان ضمانت آزاد شدم روز 27 مرداد به بارگاه ايشان راه يافتم و نامه مرحوم آقا[آيتالله كاشانى] را كه اصرار كرده بودند به كسى نگويم به ايشان رساندم. وقتى به اتاق دكتر مصدق وارد شدم با قاهقاه خنده گفت كه سر تراشيده (چون سر مرا به علت زندانى كردن مجرد بودن تراشيده بودند) به شما خيلى خوب مىآيد و بهترين كارى بود كه آب خنك خوردى چون اگر در اين شلوغيها بيرون مىبودى خطر جانى داشت! بعد از قرائت نامه مرحوم آقا گفت اينها حرف تودهاىهاست، گول آنها را نخوريد، آقا! و با من خداحافظى كرد و آن كاغذ خيلى خلاصه را خارج از اطاق به دست من دادند.
بعد از اينكه نامه را به مرحوم آيتالله رساندم. ناصر قشقايى نزد مرحوم آقا بود گفت اگر اجازه بدهيد از شيراز قيام خواهيم كرد! بعد خبر آوردند كه تأميناتچيهاى مرحوم دكتر مصدق دنبال آيتالله مىگردند كه ايشان را دستگير نمايند...»
85- سرهنگ غلامرضا نجاتى بهطور كلى از بىاعتبارى «نامهها» سخن مىگويد لكن در مقام تحليل وتفسير فقط به نامه آيتالله كاشانى خدشه وارد نموده و از تعرض به نامه دكتر مصدق خوددارى كرده است. گويى امضاى غيرقابل انكار دكتر مصدق در ذيل نامه مختصرش، سرهنگ نجاتى را نيز به تأیيد تلويحى و آرامنامه واداشته است.