ارزش وقت از نگاه قرآن و اهلبیت(ع)
در مطلب حاضر اهمیت و ارزش گوهر گرانبهای وقت از دیدگاه قرآن و درسیره و گفتار معصومین(ع) بررسی شده است.
***
بی شک وقت و فرصت بزرگترین سرمایه گرانبها و بینظیر برای بشر است، که میتوان در استفاده بهینه از آن، در همه عرصهها به پیش رفت و به عالیترین درجات مادی و معنوی نائل شد.
وقت یعنی فرصتها، ساعتها، روزها و ماهها و سالها بلکه دقیقهها و ثانیهها و لحظهها و بهرهگیری از وقت بزرگترین توفیقی است که نصیب بشر میشود و او میتواند در پرتو آن به اهداف عالیه برسد و به پیروزی در همه ابعاد دست یابد، وقت گوهر ناب و گرانسنگی است که ارزش هیچ چیز را نمیتوان با آن مقایسه کرد، اینکه میگویند وقت طلاست، تعریف صحیحی نیست، چرا که:
وقت گذشته را نتوانی خرید باز
مفروش خیره، کاین گهر پاک بیبهاست
(پروین اعتصامی)
سعدی چیزی را برای سنجش ارزش وقت نیافته جز شب قدر را که مطابق قرآن بهتر از هزار ماه است آنجا که گوید:
قضا روزگاری ز من در ربود
که هر روزش از پی شب قدر بود
من آن روز را قدر نشناختم
بدانستم اکنون که درباختم
به غفلت بدادم زدست آب پاک
چه چاره کنون جز تیمم به خاک
چه شیبت در آمد به روی شباب
شبت روز شد دیده برکن زخواب
کنون کوش کاب از کمر درگذشت
نه وقتی که سیلاب از سرگذشت
مکن عمر، ضایع به افسوس و حیف
که فرصت عزیز است و الوقت ضیف
وقت همان عمر انسان است که سرمایهای بالاتر از آن نیست، مشروط بر اینکه از آن برای رشد و ترقی ظاهر و باطن استفاده شود، یعنی وقت نردبان ترقی گردد و گرنه نه تنها سرمایه نیست بلکه شرمایه و وسیله شرّ و تیره بختی است. بر همین اساس امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای خود به خداوند عرض میکند: «وَ عَمِّرنِی ماکانَ عُمرِی بِذلَةً فِی طاعَتِکَ، فَاِذا کانَ عُمرِی مَرتَعاً لِلشَّیطانِ فاقبِضنِی اِلَیکَ؛ عمر طولانی تا هنگامی که عمرم در راه اطاعت تو صرف شود به من عطا کن و هرگاه عمرم چراگاه شیطان شود، جانم را قبل از پیشی گرفتن عذابت بگیر.»(1)
در فراز دیگر عرض میکند: «وَ نبّهِنی لِذِکرِکَ فِی اَوقات الغَفلَةِ، وَ استَعمِلنِی
بِطاعَتِکَ فِی اَیّامِ المُهلَةِ؛ خدایا مرا در وقتهای غفلت و بیخبری، برای یاد خودت هوشیار و بیدار کن، و در روزگار فرصت و فراغت، به عبادت و بندگی بگمار.»(2)
انسانها معمولاً وقت را فدای مال و ثروت میکنند و آن را وسیله ترقی مادی قرار میدهند، در صورتی که باید مال و ثروت در خدمت وقت باشد و آنها را وسیله بهرهمندی برتر از وقت قرار داد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «کُن عَلی عُمرِکَ اَشَحُّ مِنک عَلی دِرهَمِکَ وَ دِینارِک؛ در حفظ عمر خود، بخیلتر از پول و ثروت خود باش.»(3)
به طور کلی هرکس برای وقت ارزش قائل شد و از آن با آگاهی و جدّیت استفاده صحیح کرد، به جایی رسید و هرکس آن را عاطل و باطل نمود، قطعاً خود را تیره بخت کرده و درچاه هلاکت انداخته است. از این رو حضرت علی(ع) فرمود: «وقتهای زندگی تو جزء جزء عمر تو است، پس بکوش که هیچ وقتی از عمر تو جز در موارد اموری که عامل نجاتت است تلف نشود.»(4)
چگونگی استفاده از وقت
چگونگی استفاده بهینه از وقت به این است که انسان با برنامهریزی صحیح، کارهای مثبت خود را با تنظیم خاصی بین ساعات شبانهروز تقسیم کند و هر ساعت یا هر چند ساعت را برای انجام کاری قرار داده و به این برنامه و نظم ادامه دهد، به گونهای که اگر روزی در نظم و برنامهاش خللی وارد شد احساس چالش و کمبود کرده و به جبران آن بپردازد، مثلاً در امور معنوی و خودسازی، چنانکه علمای اخلاق گفتهاند وقتی که صبح فرا رسید تا شب هنگام خواب پنج مرحله را با ترتیب و برنامه خاص بپیماید که عبارتند از: مشارطه، مراقبه، محاسبه، معاتبه و مکافئه. یعنی در مرحله نخست با خدا و خود شرط و عهد کند که گناه نکند و دچار لغزش نشود. در مرحله دوم، مراقب و متوجه باشد که به عهد خود وفا کند، و با مراقبت و نگهبانی جدّی به ترک گناه ادامه دهد و با اراده نیرومند از ورود گناه بر زندگیاش جلوگیری نماید و در مرحله سوم در پایان کار، خود را محاسبه کند و اعمال و گفتارش راحسابرسی نماید و با کنترل دقیق، ریز و درشت کارهای خود را تجزیه و تحلیل کند، در مرحله چهارم هرگاه دریافت که در حسابرسی خود دچار گناه و لغزشی شده است توبه کند و با عتاب و سرزنش خود، نفس سرکش خویش را رام کرده و طغیان آن را سرکوب نماید و در مرحله پنجم توجه داشته باشد که گناه موجب چالش شده، با انجام کارهای نیک آن را جبران کند و خلأ به وجود آمده را پُر نماید.
این برنامهریزی پنج مرحلهای یک نوع وقت شناسی و بهرهمندی از فرصت طلایی وقت است که قطعاً باعث رشد و تعالی شده و موجب نجات و پیروزی در دو جهان خواهد شد. امیرمؤمنانعلی(ع) برای استفاده از ساعات شبانهروز و چگونگی بهرهمندی از آن ساعتها در سخنی میفرماید:«انسان با ایمان ساعتهای زندگیاش را به سه بخش تقسیم میکند: 1ـبخشی را به مناجات با خدا و برقراری ارتباط با آفریدگار جهان میپردازد. 2- بخشی را در طریق تأمین هزینه زندگی و سامان دادن به معاش(مانند غذا، لباس، مسکن و مرکب) به کار میگیرد 3- بخش دیگر را برای استراحت و بهرهگیری از لذّتهای حلال و آرامش بخش روح و روان برمی گزیند و برای خردمند صحیح نیست که حرکتش جز در یکی از این سه مورد باشد، یعنی تأمین معاش و عبادت و آباد کردن آخرت یا بهرهگیری از لذّت و آسایش غیر حرام.»(5)
ارزش وقت از دیدگاه قرآن
در قرآن بقدری به وقت احترام شده که گویی در اوج ارزشها و مادر فضایل است، تا آنجا که خداوند به آن سوگند یاد کرده و میفرماید: «والعصر؛ سوگند به وقت»(6)زیرا عصر به معنی زمان و روزگار است، که در تفسیر این آیه به عنوان یکی از تفاسیر ذکر شده و زمان همان وقت است.
در قرآن از هر آنچه که موجب اتلاف وقت میشود به عنوان لغو، باطل، افراط و به طور کلّی بیهوده گرایی و پوچی سرزنش شده است، چرا که موجب نابودی عالیترین سرمایه زندگی و آفت زیست سالم میشود، خداوند در تعریف انسان با ایمان میفرماید: «و الّذین هم عن اللّغو معرضون؛ مؤمنان از کارهای بیهوده روی گردان هستند.»(7) نیز در چندین آیه، خسارت و آه و افسوس آنان را که به وقت اهمّیت ندادند، در قیامت متذکر میشود و در یک جا میفرماید: «و خسر هنا لک المبطلون؛ در قیامت اهل باطل و اتلاف گران وقت زیان خواهند دید.»(8) و در مورد دیگر میفرماید: «ان تقول نفسٌ یا حسرتی علی ما فرّطت فی جنب اللّه؛ باید ترسید از آن روزی(قیامت) که انسان بیهوده گرا بگوید افسوس بر من از افراط کاری و کوتاهیهایی که در راه اطاعت خدا نمودم.»(9)تا آنجا که با ناله و فریاد میگویند ای کاش به دنیا باز گردیم و از وقت استفاده کنیم، ولی به آنها گفته میشود، ما عمر و وقت وسیعی در اختیار شما گذاشتیم، چرا استفاده نکردید؟ «و هم یصطرخون فیها ربّنا اخرجنا...؛ دوزخیان فریاد میزنند پروردگارا! ما را از دوزخ خارج کن تا عمل صالحی انجام دهیم، غیر از آنچه انجام دادیم(در پاسخ به آنان گفته میشود) آیا شما را به اندازهای وقت وسیع ندادیم به طوری که هر کس پندپذیر است، پندها را بپذیرد و آیا انذارکننده الهی به سراغ شما نیامد؟ اکنون عذاب الهی را بچشید که برای ظالمان هیچ یاوری نیست.»(10)
چنانکه ملاحظه میکنید قرآن با تعبیرات گوناگون و هشدارهای شدید، ما را به بهرهگیری صحیح از وقت فراخوانده و اتلاف گران وقت را به عذابهای سخت تهدید کرده است، بنابراین آنان که وقت خود را به بطالت میگذرانند در حقیقت بر ضد قرآن گام برداشته و در راه گمراهی افتاده اند، چرا که قرآن قدردانی از وقت را از ارکان اصلی ایمان و وسیله نجات و پیروزی دانسته است. آخرین سخن اینکه به فرموده قرآن یکی از پرسشهایی که کافران از پیامبر(ص) به عمل آوردند در مورد فواید ماهها بود، خداوند به پیامبر(ص) وحی کرد: «قل هی مواقیتٌ للنّاس...؛بگو این ماهها نشاندهنده وقتها برای نظام زندگی مردم است.»(11)
از این عبارت میتوان این نتیجه را گرفت که: زندگی فردی و اجتماعی هیچ کس بدون وقت شناسی و ایجاد نظم و برنامه به سامان نمیرسد، نظم در تقسیم صحیح وقت، نظم در برنامهریزی، نظم در مدیریت و اجرا، ما با یک نگاه به جهان هستی میفهمیم که همه چیز بر اساس نظم دقیق است، بنابراین بیهوده گرایی، گام نهادن بر خلاف نظم است، همان گونه که گردش ماه وسیلهای برای نظام زمان بندی شده است، ما نیز باید همسو با این نظام، با برنامهریزی صحیح حرکت کنیم و زندگی معنوی و مادی خود را با آن هماهنگ سازیم که این هماهنگی همان استفاده مطلوب از وقتها، فرصتها و لحظهها است.
وقت شناسی از نگاه اهل بیت(ع)
پیامبران و امامان(ع) به طور مکرر مردم را به اغتنام فرصتها و اهمیت دقت و استفاده صحیح از آن سفارش میکردند و خود در این راستا پیشتاز و الگو بودند، پیامبر(ص) به ابوذر فرمود: «اِغتَنِم خَمساً قَبلَ خَمسٍ،حَیاتَکَ قَبلَ مَوتِکَ، وَ صِحَّتَکَ قَبلَ سُقمِک وَ فِراغَکَ قَبلَ شُغلِک، وَ شَبابَکَ قَبلَ هِرَمِکَ، وَ غِناکَ قَبل فَقرِک؛ پنج چیز را قبل از فرارسیدن پنج چیز دیگر غنیمت بشمار؛ زندگی قبل از مرگ، سلامتی قبل از بیماری، فراغت قبل ازاشتغال، جوانی قبل از پیری و بینیازی را قبل از تهی دستی.»(12)
امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «تزوّد من یومک لغدک، واغتنم عفو الزّمان، و انتهز فرصهًْ الامکان؛ از امروزت برای فردایت توشه برگیرو فراهم شدن وقت را غنیمت شمار و از فرصت و مهلت و امکانات استفاده کن.»(13)
نیز فرمود: «المؤمن مشغولٌ وقته؛ همه وقت مؤمن پراست و او در همه وقتش به کارهای مثبتاشتغال دارد.»(14)
نیز در ضمن نامهای به یکی از اصحاب فرمود: «با آنچه از عمرت باقی مانده از گذشته جبران کن، فردا و پس فردانگو(و کار امروز را به فردا وانگذار) زیرا گذشتگانی که به هلاکت رسیدند، به خاطر پایداری در آرزوها و امروز و فردا کردن بود، تا آنگاه که ناگهان فرمان خدا(مرگ) به سویشان آمد، در حالی که غافل بودند.»(15)
نیز فرمود:«مِنَ الخُرقِ؛ اَلمُعاجَلَةُ قَبلَ الاِمکانِ، وَ اَلاَناهًْ قَبلَ الفُرصَهًْ؛ شتاب در کار پیش از آمادگی و توانایی، ابلهی است، همان گونه که اتلاف وقت پس از فراهم شدن فرصت از ابلهی و نادانی میباشد.»(16)
نیز فرمود: «و الفرصهًْ تمرّمرّ السّحاب فانتهزوا فرص الخیر؛ فرصتها همچون ابر میگذرد، فرصتهای نیک را غنیمت بشمارید و قبل از گذشتن، از آنها بهره بگیرید.»(17)
امام صادق(ع) فرمود: «لیس شی ء اعزّ من قلبک و وقتک؛ هیچ چیزی عزیزتر از روح و وقت تو نیست.»(18)
برهمین اساس پیامبران و امامان و اولیاء خدا بیشترین استفاده را از وقت خود کرده و وقت گذرانی بیهوده را از گناهان بزرگ میشمردند، به عنوان نمونه:
1ـ پیامبر اسلام(ص) سراسر عمر خود را در راه ارشاد مردم و جهاد با دشمنان و تأمین هزینه زندگی و تعلیم و آموزش گذراند و از لحظه لحظههای عمرش کمال استفاده را کرد تا آنجا که روزی به مسجد برای عبادت رفت، در آنجا ابوذر غفاری وقت را غنیمت شمرد و نزد پیامبر(ص) شتافت و به طور مکرر از آن حضرت خواست که موعظه کند، پیامبر (ص) از همان فرصت استفاده کامل کرد و با آب زلال موعظههای طولانی و سرشار از حکمت خود روح تشنه ابوذر را سیراب کرد.(19) این مواعظ بقدری طولانی است که برای ذکر آن نیاز به ساعتها وقت است.
فرازی از سخنان پیامبر(ص) به ابوذر در رابطه با ارزش وقت و استفاده صحیح از آن این بود: «ای اباذر! بر خردمندی که عقلش مغلوب هوای نفسش نیست لازم است که ساعات شبانهروز خود را به چهار بخش تقسیم کند: 1ـ بخشی از آن را به مناجات با خدا و ارتباط با ذات پاک او بپردازد و بخش دوم رابه حسابرسی خود اختصاص دهد و بخش سوم را به تفکر در مخلوقات خدا بگذراند و بخش چهارم را به بهرهمندی از لذّات و شادیها و آسایش از راهحلال مصرف کند، چرا که این بخش از آسایش و بهره از لذّات، حامی و کمک برای استفاده از سه بخش قبل است و موجب شادی قلب و تفریح روح خواهد شد.»(20)
2- امامان (ع) حتی در زندان و در سختترین شرایط از وقت استفاده میکردند، مطابق بعضی از روایات، امام رضا(ع) مدتی در زندان سرخس تحت نظر بود، اباصلت هروی میگوید: برای دیدار آن حضرت به کنار زندان رفتم و از زندانبان تقاضای ملاقات با امام را کردم، او گفت نمیتوانی با امام(ع) ملاقات کنی. گفتم: چرا؟ گفت: امام شبانهروز مشغول نماز و عبادت است، وقت ملاقات ندارد، در یک شبانهروز هزار رکعت نماز میخواند. فقط ساعتی در آغاز روز و قبل از ظهر و ساعاتی هنگام غروب، در محل نماز خود به راز و نیاز با خدا مشغول است و نماز نمیخواند...(21)
3- عنوان بصری پیرمرد 94 ساله از اصحاب امام صادق(ع) بود، گاهی به محضر امام صادق(ع) میآمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، در آنجا مینشست، بیآنکه کاری داشته باشد، نشستن او به طور طبیعی موجب آن میشد که وقت امام(ع)گرفته شود، روزی امام صادق(ع) به او فرمود: «من مردی هستم که کار و زندگی دارم و در عین حال در ساعاتی از شب و روز ذکرهایی دارم که باید انجام دهم، مرا از عبادت بازمدار.» (یعنی برخیز و برو)
عنوان بصری برخاست و رفت، روز بعد به محضر امام صادق(ع) آمد و پس از شنیدن مواعظ آن حضرت، باز بیش ازاندازه در حضور آن حضرت نشست که باعث اتلاف وقت امام میشد، امام به او رو کرد و فرمود: «قم عنّی فقد نصحت لک ولاتفسد علیّ وردی، فانّی امرء ضنین بنفسی؛ برخیز و از اینجابرو(نصیحتی که خواستی) آن را انجام دادم، ذکر و عبادتم را تباه نساز، من کسی هستم که به وجود خود (و به وقت و عمرم) بخل میورزم (تا مبادا وقت عزیزم به هدر رود) پس برخیز برو.»(22)
بر همین اساس پیروان راستین امامان(ع) از علما و مراجع و سایر اولیاء، به پیروی از امامان(ع) به اوقات خود اهتمام شایانی میکردند و به همین علت به درجات عالی رسیدند. یکی از این علما و مراجع، مرحوم آیت اللّه العظمی شیخ محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر(مؤلف جواهرالکلام) است، این مرد بزرگ بر اثر اهمّیت دادن به وقت، این کتاب را که شامل فقه استدلالی همه ابواب فقه است و در بیش از 40جلد تألیف شده، به رشته تحریر درآورد و چنین کتاب ارزشمندی رابه جهان بشریت تحویل داد، نقل شده یکی از پسرانش از دنیا رفت، او از آن با خبر شد، دست از قلم کشید و کنار جنازه پسر آمد و پس از تلاوت آیاتی از قرآن، همانجا بقچه خود را گشود و از فرصت استفاده کرد و مشغول نوشتن کتاب جواهر شد تا حاضران از غسل و تکفین پسرش فارغ شوند.
پی نوشتها:
1. صحیفه سجادیه، دعای بیستم، بند 6.
2. همان، بند 29. 3. بحارالانوار، ج 77، ص 78.
4. غررالحکم، ج1، ص 252. 5. نهجالبلاغه، حکمت 39.
6. عصر، 1. 7. مؤمنون، 3. 8. همان، 78.
9. زمر، 56. 10. فاطر، 37. 11. بقره، 189.
12. کنزالعمّال، حدیث 43490.
13. غررالحکم، ج 1، ص 394.
14. همان، ص 252. 15. اصول کافی، ج 2،ص 136.
16. نهجالبلاغه، حکمت 363. 17. همان، حکمت 21.
18. لئالی الاخبار، ج 1، ص 16.
19. این مواعظ در 19 صفحه بحار ذکر شده است ـ بحار، ج 77، ص 72 تا 93.
20. همان، صص 74 و 73.
21. عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 183 و 184.
22. بحار، ج 1، ص 224 تا 226، به طور اقتباس.
از: پایگاه اطلاعرسانی حوزه