kayhan.ir

کد خبر: ۱۳۷۰۹۵
تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱۳۹۷ - ۲۰:۱۴
نقش روباه پیر در کشتار بیش از ۱۰ میلیون ایرانی ـ ۲۵

انگلیسی‌ها غلات، حیوانات باربر و قایق‌ها را مصادره می‌کردند




در ادامه اطلاعیه فهرستی از دویست قلم کالا که مشمول این اطلاعیه می‏‏گردند ذکر شده است. درباره مجازات‏ها ‏‏چنین آمده است:
نقض این دستور، اعم از عدم ارائه اطلاعات، استفاده یا انهدام غیر مجاز، و عدم تحویل کالا در موعد مقرر، منجر به مصادره کل یا بخشی از کالاها شده، و حاکم نظامی و یا دیگر مسئولین حسب‏الوظیفه در حوزه اختیارات خود می‏‏توانند مجازات‏های ‏‏دیگری نیز در نظر بگیرند.
این مجازات‏ها ‏‏شامل اعدام نیز می‌شد. اطلاعیه شماره 13 با تاریخ 12 می‏‏1917، صاحبان کالاهای کشاورزی را ملزم می‏‏کند که موجودی اموال خود را اعلام کنند. در این اطلاعیه چنین آمده است:
نظر به اینکه گاهی ممکن است غله و علوفه موجود در بغداد و حوالی آنکه در شرایط مطلوب قرار داشته باشند، برای استفاده ارتش ضرورت داشته باشند؛ من، سرتیپ سی. جی. هاوکر، حاکم نظامی بغداد، بنا بر اختیاراتی که از سوی سرتیپ اف. اس. مود، دارای نشان‏های ‏‏شوالیه فرمانده بث، سن میشل و
سن جورج و خدمت شایسته، فرمانده قشون اعلیحضرت پادشاه بریتانیا در بین‌النهرین به من اعطاء شده است، به این وسیله اعلام می‏‏دارم: تمام کسانی که غله و علوفه با کیفیت مشخص و به مقادیر ذکر شده در جدول زیر در اختیار دارند، ‏باید فهرستی مطابق آنچه در اطلاعیه 12 می‌‏‏1917 ذکر شده است، به حاکم نظامی بغداد ارائه نمایند.
درباره مجازات‏ها ‏‏آمده است: «کسانی که از دستور سرپیچی کنند، خود را در معرض مصادره اموال خود قرار می‏‏دهند و بر اساس مقررات جاری، در دادگاه نظامی مورد محاکمه و مجازات قرار خواهند گرفت.» اطلاعیه شماره 14 با تاریخ 26 می‏‏1917، فهرست کالاهایی را که باید گزارش شوند طولانی‏‏تر می‏‏کند:
مالکان هر یک از اقلام مذکور در فهرست زیر می‏‏باید ظرف سه روز به صورت مکتوب نشانی و مقدار کالای در اختیار خود را به معاون ریاست اداره منابع محلی، عمارت ساسون، بغداد ارائه نمایند. در هر مورد مالک واقعی باید تصریح گردد.
سپس تهدیدها ذکر می‏‏شوند: «کسانی که از دستور سرپیچی کنند، اموال خود را در معرض مصادره قرار می‏‏دهند و بر اساس مقررات جاری برای محاکمه افراد در دادگاه نظامی مورد محاکمه و مجازات قرار خواهند گرفت.» در این جدول پشم، پوست خام، صفرا، پوست دباغی شده، تریاک، روده و صمغ به چشم می‏‏خورند.
انگلیسی‏ها ‏‏طبق روال حیوانات باربر را نیز مصادره می‌کردند. مالکان حیوانات، به امید منصرف کردن آنها از مصادره حیواناتشان، عمداً حیوانات را رها می‌کردند. این کار به نفع انگلیسی‏ها نبود و باعث صدور اطلاعیه شمارۀ 15 در 28 می‏‏1917 شد:
به این وسیله اعلام می‏‏شود که مالکان و راکبان حیوانات در بغداد مسئولند ‏‏شرایط مناسب را برای حیوان خود یا حیوانی که به کار با آن مشغولند، فراهم کنند. برای حیواناتی که برای کار مناسب نیستند، رها کردن، راحت کردن یا هر رفتار دیگری که به نظر ضروری برسد، می‏‏باید توسط اداره دامپزشکی که صلاحیت بررسی موضوع را دارد، اتخاذ شود. بنابراین هر کس که درباره حیوانی تقلب کند، آن را شکنجه کند، آن را با خشونت بیازارد یا تعمداً در شرایط نا مطلوب به کار بکشد، خود را در معرض مجازات بر طبق مقررات و محاکمه در دادگاه نظامی حکومت قرار می‏‏دهد.
انگلیسی‏ها ‏‏تمام قایق‏های ‏‏دجله و فرات را توقیف کرده بودند. در گزارشی با تاریخ 6 سپتامبر 1918، با عنوان «اطلاعیه درباره آزادسازی وسایل نقلیه بومی توسط مقام‏های ‏‏انگلیسی»، هایزر یک «یادداشت» درباره تصمیم به «آزاد شدن تعدادی از وسایل نقلیه محلی که در اختیار حکومت بوده‌اند» به پیوست ضمیمه می‏‏کند که بعداً در 30 ژوئیه 1918 در بصره تایمز منتشر می‏‏گردد. هایزر می‏‏نویسد:
افتخار دارم تا به پیوست نسخه سوم از اطلاعیه کمیسیونر مدنی مسئول را ارسال دارم که آزادسازی تعدادی از قایق‏ها ‏‏را بر عهده‌دارد. تجار برای یافتن وسیله حمل‌ونقل برای مال‌التجاره خود دچار مشکل جدی هستند و این قایق‏ها ‏‏برای آنها اهمیت چشمگیر دارند. اگر این دستور رودخانه دجله را تا بغداد در برگیرد، امکان واردات انواع کالا برای بغداد و ایران بسیار تسهیل می‏‏شود.
اطلاعیه شماره 22 با تاریخ 25 اوت 1917، برای احتکار و سودجویی مجازات اعدام در نظر می‏‏گیرد. در بخشی از این اطلاعیه این‌گونه آمده است:
به این وسیله اعلام می‏‏شود که احتکار ارزاق در بغداد ممنوع است. بنابراین اکنون به آگاهی همه افراد ذینفع می‏‏رساند مواردی که در زیر می‏‏آید به معنای اقدام علیه حکومت فرمانده کل نیروهای‌اشغالگر بوده و با تشخیص ارتکاب جرم از سوی دادگاه صالحه مشمول مجازات مرگ و یا کمتر، بسته به نظر دادگاه محکوم‌کننده یا فرمانده ارتش، خواهند بود؛ این اقدامات ولو توسط افراد بی‏گناه و بدون سوء‏نیت در هر زمان و هرجا که صورت بگیرد مشمول مجازات است:
1) احتکار ارزاق با عنوان مصرف شخصی و به مقداری نامعقول؛ 2) عدم عرضه ارزاق به بازار با قصد سودجویی در اثر افزایش قیمت‌ها؛ 3) همدستی افراد با یکدیگر با قصد کنترل فروش هر یک از اقلام ارزاق و افزایش قیمت برای سودجویی افراد همدست.
اطلاعیه شماره 24 با تاریخ 30 سپتامبر 1917، خواستار گزارش انبارهای کالا شده و از حجم داد و ستد در سطح عمده‌فروشی کاسته است: «نظر به اینکه ضروری است حمل‌ونقل کالاها از و به بغداد تابع مقررات مشخص باشد، به این وسیله اعلام می‏‏شود که همه صاحبان انبارهای کالا در بغداد می‏‏باید تا 15ام اکتبر 1917 مقدار و ماهیت کالاهای خود را به دفتر فرمانده نظامی اعلام دارند.» و در ادامه آمده است: «بعد از انتشار این اطلاعیه خرده‌فروشی بدون اخذ هر نوع ابلاغیه مجاز است، اما معاملات عمده‌فروشی بدون اخذ مجوز از دفتر حاکم نظامی مجاز نخواهد بود.» و بعد مجازات مرسوم: «افرادی که از این اطلاعیه تخطی کنند خود را در معرض مصادره کلی یا جزئی کالاهای اعلام نشده خود و موجود در انبار قرار داده و به دادگاه حاکم نظامی ارجاع داده خواهند شد.» زندگی برای اهالی عادی بغداد با این محدودیت‏ها ‏‏آسان نشد. حتی کارکنان محلی کنسولگری آمریکا قادر به تهیه ارزاق نبودند و از کنسول آمریکا خواستند که در این امر دخالت کند. کنسول آمریکا، اسکار اس. هایزر، در نامه‏‏ای با تاریخ 3 اکتبر 1917 خطاب به «مقام‏های ‏‏انگلیسی مسئول فروش غله در بغداد» این‌گونه می‏‏نویسد: «حامل نامه، حاجی علی، نگهبان این کنسولگری می‏‏خواهد برای مصرف خانواده‏اش غله بخرد. (امضاء) اسکار اس. هایزر، کنسول آمریکا.» و در ادامه نوشته شده: «رونوشت این نامه به: علی ابن عیسی، نگهبان. غلام محمد، نگهبان. نعوم ابن منصور، نگهبان. الوان ابن حسین، سرایدار. صالح شکور، اسماعیل محمد.»
مود تا اوت 1917 «بدون استفاده از نواحی اطراف بغداد که بخش اصلی نیروهایش در آنجا مستقر بودند، توانسته بود به خوبی از منابع محلی بهره‌برداری کند، به نحوی که توانسته بود انبارهای بزرگ ارزاق در بلد روز و فرات ایجاد کند.» انگلیسی‏ها ‏‏از عملکرد اداره منابع محلی و رئیس‌آن سرهنگ دیکسون، خرسند بودند. دیکسون در نامه‏‏ای به اسکار هایزر، کنسول آمریکا در بغداد، درباره اداره منابع محلی، بغداد، با تاریخ 30 اوت 1917، این‌طور می‏‏نویسد: «تشکر فراوان بابت نامه تبریکتان.» دیکسون در ادامه می‏‏نویسد: «قطعاً تلاش‏های ‏‏من با نگاهی پر از لطف دیده شده و با اعطای نشان سن میشل و سن جورج با من رفتاری بیش از مروّت داشته‏اند.»
در 22 نوامبر 1917، سر ویلیام رابرتسون، رئیس‌ستاد وزارت جنگ انگلیس، در پی انتصاب ژنرال مارشال به فرماندهی نیروهای انگلیس در بین‌النهرین تلگرام بلندی برای او فرستاد. در فرازی از این تلگرام وی می‌گوید: «اقتصادی ساختن ظرفیت حمل‌ونقل اهمیتی حیاتی دارد و از این رو شما باید با مشورت سر پرسی کاکس، تمام تلاش خود را برای توسعه منابع محلی بکار بندید.» موبرلی اضافه می‏‏کند:
ژنرال مود پیش از این منابع محلی را تا حد قابل توجهی توسعه داده است، اما وی پیش از این فکرش را هم نمی‏‏کرد که تأمین خواسته‏های ‏‏سر پرسی کاکس مبنی بر اینکه منطقه حاصلخیز فرات میانی بین ناصریه و فلوجه می‏‏باید تحت کنترل ما درآید، توجیه نظامی دارد. ما تاکنون در جنوب از فلوجه تا حلّه، مصیب و بندِ هندیه رخنه کرده‌ایم و در کربلا و نجف افسران سیاسی داریم. اما با توجه به دستورات مصرانه سر ویلیام رابرتسون و بهبود وضعیت نظامی، ژنرال مارشال در آغاز دسامبر تصمیم گرفت تا این منطقه را تحت کنترل خود آورد و با سازماندهی مجدد نیروهای خط ارتباطات، شماری از یگان‏ها ‏‏برای این وظیفه مهم آزاد شدند و به مقر‏های ‏‏مختلف در آنجا اعزام شدند.
اداره منابع محلی به کار فوق‌العاده خود ادامه داد: «در توسعه منابع محلی این کشور پیشرفت بسیار خوبی به دست آمده است... بخش بسیار زیادی از غله‏‏ای که نیرو لازم داشت از برداشت اخیر به دست آمده است.»
از می‌‏‏تا سپتامبر 1918، انگلیسی‏ها ‏‏تلاش بسیاری برای هدایت عملیات‏های ‏‏نظامی در ایران صورت دادند. سرتیپ اف. جی. موبرلی، تاریخ‏نگار رسمی اقدامات نظامی انگلیس در خاور نزدیک، به دقت شرح می‏‏دهد:
در 18 می‌وزارت جنگ با تعویق عملیات‏ها ‏‏تا اواسط سپتامبر در دجله و ضمن آن گسترش راه آهن تا تکریت موافقت کرد. در همان زمان به ژنرال مارشال دستور داده شد که فعالیت ژنرال دنسترویل [در ایران] را با تمام ظرفیت حمل‌ونقل موجود گسترش دهد. به دنبال این تلگراف، بر اساس آخرین اطلاعات رسیده از تهران در روز 21 می‌اوامر دیگری رسید مبنی بر اینکه نمایش بلادرنگ قوای نظامی کافی در ایران حمایت فعال دولت ایران را برای ما در پی خواهد داشت... ژنرال مارشال در 24 می‌‏‏پاسخ داد که حرکت قشون به ایران که به خاطر عملیات‏های ‏‏کرکوک به تعویق افتاده بود، اکنون به آزاد شدن ظرفیت حمل‌ونقل از جنوب کردستان صورت می‏‏گیرد.
در 28 ژوئن 1918، وزارت جنگ به مارشال تلگراف زد که نیروی بیشتری به ایران اعزام کند:
دولت اعلیحضرت متقاعد نشده است که ما از تمام فرصت‏ها ‏‏استفاده می‏‏کنیم و در شمال غرب ایران و خزر حداکثر تلاش خود را به انجام می‏‏رسانیم. شما باید کل وضعیت را با استفاده از آخرین اطلاعات دریافتی درباره عدم فعالیت دشمن در دشت‏های ‏‏بین‌النهرین و منابع محلی بررسی کنید. اطلاعات حاکی از آن است که تا آینده‏‏ای نزدیک، دشمن قصد ندارد کار دیگری در بین‌النهرین انجام دهد. تا پایان سال جاری، ده دستگاه کامیون فورد دیگر دریافت خواهید داشت و پس از اتمام برداشت محصول حلّه نیز ناوگان حمل‌ونقل به میزان قابل توجهی آزاد خواهد شد. برای افزایش منابع خود در جاده رشت، حمل‌ونقل در دیگر خطوط تا حداقل کاهش یابد. به طور خلاصه، تلاش قوی‏تر و بزرگ‌تری می‏‏باید در شمال غرب ایران صورت گیرد. دولت اعلیحضرت برای موفقیت در این منطقه و تأمین کنترل کوتاه مدت خزر، بیش از آن چیزی که شما در نظر دارید، اهمیت قائل است. وزارت جنگ با این دیدگاه موافق است. شما باید درباره کشیدن خط آهن میان کرمانشاه و خانقین مطالعه کنید و به من اطلاع دهید که در صورتی که کشیدن راه‌آهن امکان‌پذیر نباشد، امکان ایجاد خط نقاله تا چه حد است. جاده خانقین- رشت می‏‏باید در بهترین شرایط قرار گیرد تا در طول زمستان آینده آمد و شد در آن به شکل با ثبات برقرار باشد و دپوها می‏‏باید با نیروی کافی در طول جاده مستقر شوند. با آنکه ضرورتی برای اعزام قشون به تهران نیست، ولی ضروری است برای حمایت از سیاست وزیر مختار خود در تهران و اینکه دولت ایران منافع انگلستان را در نظر داشته باشد، نشان دهیم که نیروی کافی در قزوین حضور دارد. یک یا دو گروهان پیاده‌نظام انگلیسی برای این منظور کافی نیست... ما با درک کامل مشکلاتی که با وقوع رویدادهای سریع و پیاپی پشت سر داشته‌اید، اطمینان داریم که درک می‏‏کنید اکنون توجه اصلی شما می‏‏باید معطوف به ایران و خزر باشد و اینکه به منظور تحقق اهدافمان در باکو، خزر و تهران، می‏‏باید تلاشی فوق‌العاده به انجام برسانید تا هر آنچه می‏‏توانید نیروی بیشتری را تجهیز کرده و در شمال غرب ایران حفظ کنید.
در 30 ژوئن 1918، ژنرال مارشال به لندن تلگراف می‏‏کند که او «مشغول انجام کلیه اقدامات لازم برای آمادگی قشونی است که ژنرال دنسترویل پیشتر طلب کرده بودند.» تلگرام 4 ژوئیه 1918 مارشال از اهمیت ویژه‏‏ای برخوردار است، زیرا موارد مستند تأیید‏کننده دیگری به دست می‏‏دهد مبنی بر اینکه در زمانی که قحطی مرگبار جان میلیون‏ها ‏‏ایرانی را می‏‏گیرد، انگلیسی‏ها ‏‏علاوه‌بر ممانعت از واردات ارزاق، مشغول خرید ارزاق در مقیاس وسیع هستند:
در 4 ژوئیه ژنرال مارشال پاسخ دیگری به تلگرام وزارت جنگ با تاریخ 28 ژوئن ارسال داشته و می‏‏گوید که مدیر منابع محلی پیشتر به قزوین رفته و مشغول سازماندهی خرید ارزاق در مقیاس وسیع است.
او همچنین می‏‏افزاید:
بخشی از حمل‌ونقل اختصاص یافته برای گردآوری و پخش محصول حلّه آزاد شده و کامیون‏هایی که در اختیار هستند، از جمله آنهایی که متعلق به توپخانه‏‏اند، برای تأمین دنسترفورس به کار گرفته شده‏اند.
مارشال در پایان چنین می‏‏آورد:
خواسته دولت اعلیحضرت برای نشان دادن هر چه بیشتر نیرو در شمال غرب ایران کاملاً مفهوم است و تنها نبود امکانات برای فائق آمدن بر این فضا مانع تلاش‏های ‏‏من برای اجرای این سیاست است.
در 6 ژوئیه 1918، مارشال تلگراف می‏‏کند که «به خاطر نیازهای فنی گسترده ایران در امر حمل‌ونقل، هر نوع پیشرفت در امر راه‌آهن در حوزه دجله و فرات بی‏مورد می‏‏نماید.» با تمرکز انگلیسی‏ها ‏‏بر ایران، اوضاع در عراق در می‌تا سپتامبر 1918 آرام باقی می‏‏ماند: «در بین‌النهرین در دوره مورد بررسی... حادثه قابل ذکری رخ نداده است.» و تا اکتبر 1918 در عراق، «هیچ عملیات حائز اهمیتی وجود نداشته است.»
در تلگرامی که در 30 اوت 1918 دریافت شده است، ساثرد گزارش می‏‏کند:
ژنرالی که مسئول منابع محلی بین‌النهرین است هم‌آکنون در ایران است و در حال برقراری خط ارتباطات نظامی آن اداره است و قصد دارد اجازه دولت ایران را برای گردآوری مالیات غله دولت در آن منطقه به دست آورد.
ساثرد در گزارش بعدی جزئیات بیشتری ارائه می‏‏دهد. نقش خریدهای انگلیس در قحطی ایران در این گزارش ساثرد کاملاً روشن می‏‏شود. ساثرد در این گزارش با تاریخ 6 سپتامبر 1918، بایگانی‌شده در بغداد و با عنوان «اداره منابع محلی بین‌النهرین و گسترش فعالیت به ایران» اطلاعات بسیار با اهمیتی ارائه می‏‏کند. او این‌گونه آغاز می‏‏کند: «افتخار دارم به بخش جالبی از اقدامی‌اشاره کنم که به دست ژنرال مود برای در اختیار گرفتن بخش بزرگی از بین‌النهرین از ترک‏ها ‏‏رخ داد.» و سپس به تشریح ایجاد «اداره منابع محلی بین‌النهرین» و هدف این اداره می‏‏پردازد:
او [ژنرال مود] سازمانی به وجود آورد با عنوان اداره منابع محلیِ قشونِ اعزامی به بین‌النهرین، که هدف آن بررسی میزان منابع محلی در دسترس برای استفاده احتمالی قشونِ اعزامی، و ایجاد تمام روش‏های ‏‏ممکن برای تولید غله، گوشت، تولیدات بومی، و دیگر امکانات تولید بومی بود که ممکن بود برای قشون مورد استفاده داشته باشند و همچنین فراهم ساختن ضرورت موجود برای آوردن مقادیر قابل توجه کالاهای مختلف از نقاط دوردست، خصوصاً ارزاق، چرم، پشم، پارچه و غیره.
 ساثرد سپس گسترش سریع «اداره منابع محلی» را تشریح می‏‏کند: «تشکیلات اولیه شامل یک افسر و شش نفر، یک سال و نیم بعد به سازمانی متشکل از دویست نفر به فرماندهی یک سرتیپ تبدیل شد.» سپس ساثرد اطلاعات بسیار مهمی ارائه می‏‏کند:
خوش اقبال بودم که توفیق دیدار ژنرال دیکسون نصیبم شد. او مسئول این کار در ایران است و در آنجا مسئولیت تأمین و تهیه منابع محلی برای دنسترفورس در آن منطقه را بر عهده‌دارد که خط ارتباطاتی بغداد- دریای خزر از آن عبور می‏‏کند.
ساثرد این‌گونه به پایان می‏‏برد:
ژنرال دیکسون به من اطلاع داد که سازمان او در طول یک سال و نیم گذشته در بین‌النهرین [یعنی فوریه 1917 تا اوت 1918]، حدود یک و نیم میلیون تن ارزاق تهیه کرده است که در غیر این صورت می‏‏باید از هندوستان و دیگر نقاط آورده می‏‏شدند و این کار باعث شد ظرفیت کشتی‏ها ‏‏به مقدار قابل توجهی برای حمل‌ونقل در اقیانوس اطلس در سال جاری حفظ شود.
آشکار است که با آزاد شدن ظرفیت کشتیرانی در اطلس، جان میلیون‏ها ‏‏ایرانی قربانی شده بود.
یک هفته بعد از نوشتن این گزارش، مطبوعات ایران در تاریخ 13 سپتامبر 1918، اطلاعاتی درباره کار «اداره منابع محلی» و تصاحب یک‌سوم خرمن گندم همدان ارائه می‏‏کنند. کالدول به نقل از مطبوعات یادشده می‏‏نویسد:
بنا بر اطلاعات ویژه رسیده از همدان، نظامیان انگلیسی اقدام به ذخیره‏سازی منابع گندم کرده و موضوع را با ملاکان و مردم مطرح کرده‏اند. انگلیسی‏ها ‏‏این عده را مجبور کرده‏اند ‏‏تا گندم خود را به قسم مساوی تقسیم کنند: 1- برای بذر و استفاده ملاکان و رعیت؛ 2- برای استفاده مردم همدان؛ 3- برای تأمین ارتش. به خاطر مخالفت امیر مفخم برای موافقت با این ترتیب ذخیره‏سازی گندم، مشکلاتی میان او و مقام‏های ‏‏انگلیسی به وجود آمده است.
یقیناً محروم ساختن یک منطقه از یک سوم محصول گندمش، اگر قحطی ایجاد نکند، برای ایجاد کمبود کافی است. همان طور که در ادامه تشریح شده است، قحطی تا تابستان 1919 پایان نیافت. شواهد مستند نشان می‏‏دهند که خریدهای غله انگلیسی‏ها ‏‏علیرغم بروز قحطی ادامه یافت. در 16 ژوئیه 1918، ساثرد درباره گسترش قوای انگلیس در ایران تلگراف می‏‏زند: «بنا بر آخرین گزارش‏ها ‏‏حرکت قوای انگلیس از مسیر خط ارتباطاتی بغداد-دریای خزر به ایران ادامه دارد.» او می‏‏افزاید:
به خاطر ناکافی بودن ظرفیت حمل ارزاق از بغداد، شمار نیروهایی که قرار است بیایند محدود شده است. به خاطر قحطی در ایران در سال گذشته، ‏‏ارزاق نایاب‏اند ‏‏و مردم در فقرند ‏‏و این چیزی است که دولت بریتانیا خصوصاً علاقمند به جلوگیری از آن است. محصول امسال خوب است اما به نظر نمی‏‏رسد که آن قدر باشد که نیاز ایران را بر آورد.
اما یک ماه بعد ساثرد اظهارات قبلی خود را درباره سیاست غله انگلیس اصلاح می‏‏کند:
با ارجاع به تلگرام 5 عصرِ 16 ژوئیه خود، [به عرض می‏‏رساند] با توجه به محصول خوب، انگلستان برنامه اولیه خود را تغییر داده و در حال عقد قرارداد برای تأمین غله قوای نظامی است. این کار قیمت‏ها ‏‏را بالاتر خواهد برد، اما به نظر نمی‏‏رسد که تأثیری جدی بر تأمین منابع محلی بگذارد.
کالدول همچنین افشا می‏‏کند انگلیسی‏ها ‏‏خریدهای گسترده غله از ایران را از سر گرفته بوده‌اند:
مقام‏های ‏‏نظامی در محل مشغول خرید ذخایر غله به مقدار کافی برای چند ماه هستند، اما به شدت دچار مشکل کمبود سکه نقره هستند؛ [ژنرال گیلمن] انتظار دارد این مشکل ظرف یک ماه برطرف شود.