گزارش خبری تحلیلی کیهان
هر وقت حاشیهسازی تمام شد بفرمایید برای مردم چه کردهاید؟!
مروری بر مواضع و اظهارات دولتمردان نشان میدهد آنان به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و گزارشدهی درباره میزان عمل به وعدهها، حاشیهسازی و اظهارات جنجالبرانگیز را در دستور کار خود قرار دادهاند.
سرویس سیاسی-
سید رضا اکرمی، رئیسشورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری 16مرداد 95 در گفت وگو با ایرنا، مشی برخی دولتمردان را در دو جمله خلاصه کرد. او گفته بود: «سوئیسی حرف میزنیم، آفریقایی عمل میکنیم.»
اکرمی همچنین بااشاره به ماجرای حقوقهای نامشروع نجومی و تمجید سخنگوی دولت از یکی از همین مدیران متخلف تصریح کرده بود «خداوند انشاءالله نوبخت و صفدر حسینی را به موزه بسپارد. اگر صفدر حسینی آن گونه که نوبخت میگوید ذخیره نظام و امانتدار کشور بود، پس چرا او را از ریاست صندوق توسعه ملی برداشتید؟! خداوند به همه عقل بدهد.»
مصادق دقیق آن دو جمله برخی مدیران دولت هستند که علی الدوام راهنمای چپ میزنند اما به راست میپیچند. از شفافیت و پاسخگویی و قانونمداری و تدبیر و تحمل منتقدان و شنیدن صدای مردم و رونق اقتصاد و ایجاداشتغال و... حرف میزنند اما بخش عمدهای از رویکردشان، بر عکس این شعارها و ادعاها است. از چنین ترکیبی، فقط کاریکاتور در میآید؛ سر و زبانی فربه، با پیکری به غایت ظریف و نحیف. نگاهی گذرا به اظهارات دولتمردان گویای چنین رویکردی است.
دولت حرف!
قریب به پنج سال از سکانداری دولت تدبیر و امید در قوه مجریه میگذرد. در این سالها بیشتر از عمل شاهد حرف بودهایم؛ حرفهایی که برخی مصرف رسانهای دارند، برخی کارکرد پنهانسازی کاستیها، برخی برای تخریب رقیب و منتقدان، برخی هم مصارف پیچیدهتری دارند که مهمترین آن فربه کردن حواشی است تا به این واسطه متن از نظرها ناپدید شود و یا رنگ ببازد.
مصادیق موارد مذکور کم نیست، مواردی نظیر سخن گفتن از شفافیت که عملا مواردی مانند پنهان ماندن قراردادهای بزرگ نفتی و قراردادهای خودروسازی با شرکتهای فرانسوی و... همچنین نمونه دیگری از این عدم شفافیت مواردی از قبیل تعهدات دولتی است که در این دسته میتوان از FATF (کارگروه اقدام مالی) و سند2030 نام برد که پس از افشا شدن آن مردم و نمایندگان مجلس به وجود آنها پی بردند.
سرعت شگفتآور
در اجرای طرحهای بیگانه
در باره اجرای سند2030 دو موضوع مورد تاکید دولت را که در ادبیات دولتمردان بسامد بالایی دارند در نظر بیاورید: شفافیت و قانونمداری.
پس از افشای حرکت چراغ خاموش دولت درباره سند آموزشی 2030 موردی که توجه رسانهها را به خود جلب کرد این بود که «در سایتهای دولت، نشانهای از ابلاغ مستقیم سند آموزشی ۲۰۳۰ دیده نمیشود.» سندی که الزاما باید به مجلس ارائه میشد و پس از بررسی نمایندگان و به شرط تصویب در صحن مجلس و شورای نگهبان قانون اساسی در دولت اجرایی میشد اما چنانکه گفته شد دولت خلاف قانون عمل کرد. پس حاشیهها در این فقره نخست در بستر عمل دولت (که خلاف قانون بود) شکل گرفت.
در روزهایی که این سند افشا شده بود و بحثها پیرامون آن در رسانهها و جامعه دانشگاهی و کارشناسان در جریان بود برخی از دولتمردان بحثهای مطرح شده پیرامون این سند را محصول شبههآفرینی منتقدان دولت عنوان کرده و به زعم خود مقصر را یافته و به مردم معرفی کردند! حال آنکه نخستین قدم را در قانون شکنی دولت برداشته بود و سپس مقوله عدم شفافیت چه در زمان اجرای چراغ خاموش آن و چه بعد از افشا موضوع دیگری بود که به صورت خودکار مولد حاشیههای دیگری میتوانست باشد و شد. نکته بسیار مهم و البته تاسف آور این است که «سند تحول آموزش کشور» که سندی بومی و ملی است و توسط کارشناسان کشورمان تهیه و تنظیم شده سال هاست که خاک میخورد اما برای سند آموزشی-فرهنگی بیگانه چه سرعتی در اجرا لحاظ شد؟
اینها را رئیس جمهور نمیداند؟
علوم انسانی و علوم انسانیاسلامی موضوعی است که سالهای متمادی توسط کارشناسان و عالمان این حوزه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و مقالات و پژوهشها و سخنرانیهای تخصصی بسیاری در این باب ارائه شده است. بنابراین طبیعی است که نشود در یک سخنرانی و با استفاده از یک مثال نامنطبق و اساسا غلط آن را توضیح داد. به همین سبب طرح چنین مسایلی به مدد مثالهایی ابتر و نامرتبط بستری است که بیشترین استعداد را برای تولید و زیست حاشیه دارد. ضمن آنکه مواردی در سخنرانی اخیر آقای روحانی مطرح میشود که هم حیرتآور و هم پرسش انگیز است. پرسش اصلی این است که آیا رئیسجمهور اینها را نمیداند؟ یا اینکه اصلا آنچه مهم است تولید موجهایی در جامعه است. تلاطمهایی که شفافیت آب را بر هم میزند تا وظایف و تکالیف دولت همچنان در عمق بماند و البته ناپیدا!
رئیسجمهور محترم در سخنرانی اخیر خود گفت: «علم و دانش و هنر مرزی را نمیشناسد. آنها دورهای را میخواستند علم سوسیالیستی درست کنند معلوم شد که ناموفق بودند. علم به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. در کشور جناحبندی داریم اما نمیتوانیم بگوییم علم ریاضی اصولگرایان و علم ریاضی اصلاحطلبان. علم مرز نمیشناسد عدهای در کشور سالها فیزیک و شیمی اسلامی درست کردند، مقصود چیست؟ پولهای زیادی خرج شده است و وقت زیادی صرف شده است. جبر، جبر است. ریاضی هم ریاضی است. چه فرقی میکند مگر ایدئولوژی و تفکر اسلامی اثر میگذارد؟»
هنر کلیسا
درباره آنچه رئیسجمهور گفته است سخن بسیار است. اما به طرح چند نکته موجز بسنده میکنیم. نخست آنکه ای کاش رئیسجمهور در اوقات فراغتش (چرا که مسئولیت ایشان اجرایی است نه علمی و پژوهشی) نگاهی گذرا به تاریخ هنر و سیر تحول هنر و مکاتب هنری غرب داشته باشد تا به این واسطه تقسیمبندیهایی نظیر «هنر کلیسا» را ملاحظه کند. پس فارغ از هر تبصره و ان قلتی این نوع تقسیمبندیها و مرزبندیها در هنر وجود دارد.
این مرزبندیها گویای گرایشها و نگاههای مختلف به هنر است. وقتی مقولهای مانند هنر دینی مطرح میشود چون این موضوع بیشتر از فرم ناظر بر محتوا است، پس محتوایی که چنین هنری را میسازد از قسمی است که آن را دینی نامیدهاند. ضمن آنکه این تقسیمبندی در فرم هم جلوه میکند چنانکه بیشتراشکال موجود در هنر معماری اسلامی (مانند شکل محراب) گویای سیر از کثرت به وحدت است.
از علوم انسانی نگفتید؟!
اما در موضوع علم رئیسمحترم جمهور از علومی یاد کرده است که سخن از شق اسلامی آنها مطرح نبوده است. یا اگر بوده بر اساس تقسیمبندی زمان بوده است؛ یعنی آن بخش از شیمی یا فیزیک که در دوره تمدن اسلامی به آنها پرداخته شده است. این تقسیمبندی هم ناظر بر محتوای این علوم نیست.
در این میان شاخهای از علوم که به نام «علوم انسانی» مطرح است مشمول این ویژگی یعنی «اسلامی» شده است. علوم انسانی همانطور که از نامش پیداست با انسان سرکار دارد. حال باید از رئیسجمهور پرسید چگونه ممکن است علمی که سوژه شناخت آن «انسان» است، عقاید و سبک زندگی او در آن دخیل نباشد؟ برای نمونه علمی روابط آدمی را در جامعه بررسی میکند و به مطالعه آن میپردازد؛ حال در این علم روشهای شناخت سوژه و تحلیل آن و نتایج خروجیاش در میان دو جامعه با فرهنگها و اعتقادات کاملا مختلف میتواند یکسان باشد؟ زمانی مسلمانان در قرنهای ابتدایی با هجوم فلسفههای غیرتوحیدی مواجه شدند. همت و تلاش کسانی مانند فارابی و سپس ابن سینا سبب شد آن فلسفه غیرتوحیدی با عقاید توحیدی بازخوانی شده و حتی در عبور از مرحله بازآفرینی دانشمندان مسلمان بر آنچه از فلسفه یونان به آنها رسیده بود افزودند و آن را بارور کردند. در این باب باید این را هم متذکر شد که در غرب نیز این تقسیمبندی هست چنانکه کسی مانند «آگوستین قدیس» یا «آکویناس» در تقسیمبندیها در زمره فیلسوفان مسیحی غرب قرار دارند.
به غیر آنچه از رئیسجمهور گفته شد، تازگی عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی پیرامون واکنشهای جامعه در محیط مجازی به سانحه سقوط هواپیما گفت: «جامعه ما در حال زوال اجتماعی است. هر حادثهای رخ میدهد، به جای اصلاح فرآیندها سریعا دنبال یک نفر میرویم که با او درگیر شویم.»
جملات وزیر راه بیشتر به نظریههای اجتماعی شباهت دارد! که در این باب سؤال این است که آیا در فقره آتشسوزی پلاسکو آخوندی و همکارانش خود به راهی نرفته بودند که امروز او از آن گلایه میکند؟ ضمن آنکه دولتمردان بهتر است ارائه تحلیلهای جامعهشناسانه را به اهلش بسپارند و خود به فکر راهی برای جلوگیری از تکرار این وقایع باشند، خصوصا در جادههای کشور که به مراتب از آسمان سهمگینتر است.
برای صنعت خودروسازی چه کردهاید؟
ضمن آنکه طرح مثال ماشینی که از سوی رئیسجمهور مطرح شد به غایت عجیب و غیرمنتظره بود! مگر کسی مدعی شده که با گذاشتن قرآن ماشین اسلامی میشود؟ یا مگر کسی مقوله تولید ماشین اسلامی را مطرح کرده است؟ عدم تمایز میان علوم انسانی و دیگر علوم خود بزرگترین محل ایجاد شائبه در سخنرانی رئیسجمهور بود که همان بسترهای حاشیه آفرین هستند. چنانکه تمام مثالهای روحانی از علوم ریاضی و علوم طبیعی بود و حتی یک مورد از علوم انسانی گفته نشد.
با این وصف باید از رئیسجمهور محترم پرسید «هر وقت حاشیه سازیها تمام شد ، بفرمایید برای مردم چه کاری کردهاید؟»
باید به دولتمردان یادآور شد که کسی از آنها توقع نظریهپردازیهای علمی و تئوریک ندارد و بهتر است این کارها را به حوزه و دانشگاه بسپارند و مقولههای انتزاعی و تخیلی مانند «ماشین اسلامی» را رها کرده و بگویند در این پنج سال برای صنعت خودروسازی چه کار کردهاند؟ ایمنی و کیفیت خودروها چقدر افزایش یافته است و جز تعطیل کردن پایتخت و کلان شهرها چه تدبیر دیگری برای معضل مرگبار آلودگی هوا در چنته دارند؟
البته تا وقتی تریبونهای پرسش از دولتمردان در دست همراهان کمپینهای تبلیغاتی دولت است و سؤالات نشستهای خبری هم گزینشی و با رویکرد پرهیز از چالش انتخاب میشوند، امید چندانی برای تغییر رویکرد حاشیه سازان و پاسخگویی به مطالبات اصلی مردم نیست.
سید رضا اکرمی، رئیسشورای فرهنگی نهاد ریاستجمهوری 16مرداد 95 در گفت وگو با ایرنا، مشی برخی دولتمردان را در دو جمله خلاصه کرد. او گفته بود: «سوئیسی حرف میزنیم، آفریقایی عمل میکنیم.»
اکرمی همچنین بااشاره به ماجرای حقوقهای نامشروع نجومی و تمجید سخنگوی دولت از یکی از همین مدیران متخلف تصریح کرده بود «خداوند انشاءالله نوبخت و صفدر حسینی را به موزه بسپارد. اگر صفدر حسینی آن گونه که نوبخت میگوید ذخیره نظام و امانتدار کشور بود، پس چرا او را از ریاست صندوق توسعه ملی برداشتید؟! خداوند به همه عقل بدهد.»
مصادق دقیق آن دو جمله برخی مدیران دولت هستند که علی الدوام راهنمای چپ میزنند اما به راست میپیچند. از شفافیت و پاسخگویی و قانونمداری و تدبیر و تحمل منتقدان و شنیدن صدای مردم و رونق اقتصاد و ایجاداشتغال و... حرف میزنند اما بخش عمدهای از رویکردشان، بر عکس این شعارها و ادعاها است. از چنین ترکیبی، فقط کاریکاتور در میآید؛ سر و زبانی فربه، با پیکری به غایت ظریف و نحیف. نگاهی گذرا به اظهارات دولتمردان گویای چنین رویکردی است.
دولت حرف!
قریب به پنج سال از سکانداری دولت تدبیر و امید در قوه مجریه میگذرد. در این سالها بیشتر از عمل شاهد حرف بودهایم؛ حرفهایی که برخی مصرف رسانهای دارند، برخی کارکرد پنهانسازی کاستیها، برخی برای تخریب رقیب و منتقدان، برخی هم مصارف پیچیدهتری دارند که مهمترین آن فربه کردن حواشی است تا به این واسطه متن از نظرها ناپدید شود و یا رنگ ببازد.
مصادیق موارد مذکور کم نیست، مواردی نظیر سخن گفتن از شفافیت که عملا مواردی مانند پنهان ماندن قراردادهای بزرگ نفتی و قراردادهای خودروسازی با شرکتهای فرانسوی و... همچنین نمونه دیگری از این عدم شفافیت مواردی از قبیل تعهدات دولتی است که در این دسته میتوان از FATF (کارگروه اقدام مالی) و سند2030 نام برد که پس از افشا شدن آن مردم و نمایندگان مجلس به وجود آنها پی بردند.
سرعت شگفتآور
در اجرای طرحهای بیگانه
در باره اجرای سند2030 دو موضوع مورد تاکید دولت را که در ادبیات دولتمردان بسامد بالایی دارند در نظر بیاورید: شفافیت و قانونمداری.
پس از افشای حرکت چراغ خاموش دولت درباره سند آموزشی 2030 موردی که توجه رسانهها را به خود جلب کرد این بود که «در سایتهای دولت، نشانهای از ابلاغ مستقیم سند آموزشی ۲۰۳۰ دیده نمیشود.» سندی که الزاما باید به مجلس ارائه میشد و پس از بررسی نمایندگان و به شرط تصویب در صحن مجلس و شورای نگهبان قانون اساسی در دولت اجرایی میشد اما چنانکه گفته شد دولت خلاف قانون عمل کرد. پس حاشیهها در این فقره نخست در بستر عمل دولت (که خلاف قانون بود) شکل گرفت.
در روزهایی که این سند افشا شده بود و بحثها پیرامون آن در رسانهها و جامعه دانشگاهی و کارشناسان در جریان بود برخی از دولتمردان بحثهای مطرح شده پیرامون این سند را محصول شبههآفرینی منتقدان دولت عنوان کرده و به زعم خود مقصر را یافته و به مردم معرفی کردند! حال آنکه نخستین قدم را در قانون شکنی دولت برداشته بود و سپس مقوله عدم شفافیت چه در زمان اجرای چراغ خاموش آن و چه بعد از افشا موضوع دیگری بود که به صورت خودکار مولد حاشیههای دیگری میتوانست باشد و شد. نکته بسیار مهم و البته تاسف آور این است که «سند تحول آموزش کشور» که سندی بومی و ملی است و توسط کارشناسان کشورمان تهیه و تنظیم شده سال هاست که خاک میخورد اما برای سند آموزشی-فرهنگی بیگانه چه سرعتی در اجرا لحاظ شد؟
اینها را رئیس جمهور نمیداند؟
علوم انسانی و علوم انسانیاسلامی موضوعی است که سالهای متمادی توسط کارشناسان و عالمان این حوزه مورد بحث و بررسی قرار گرفته و مقالات و پژوهشها و سخنرانیهای تخصصی بسیاری در این باب ارائه شده است. بنابراین طبیعی است که نشود در یک سخنرانی و با استفاده از یک مثال نامنطبق و اساسا غلط آن را توضیح داد. به همین سبب طرح چنین مسایلی به مدد مثالهایی ابتر و نامرتبط بستری است که بیشترین استعداد را برای تولید و زیست حاشیه دارد. ضمن آنکه مواردی در سخنرانی اخیر آقای روحانی مطرح میشود که هم حیرتآور و هم پرسش انگیز است. پرسش اصلی این است که آیا رئیسجمهور اینها را نمیداند؟ یا اینکه اصلا آنچه مهم است تولید موجهایی در جامعه است. تلاطمهایی که شفافیت آب را بر هم میزند تا وظایف و تکالیف دولت همچنان در عمق بماند و البته ناپیدا!
رئیسجمهور محترم در سخنرانی اخیر خود گفت: «علم و دانش و هنر مرزی را نمیشناسد. آنها دورهای را میخواستند علم سوسیالیستی درست کنند معلوم شد که ناموفق بودند. علم به نوع تفکر و ایدئولوژی وصل نمیشود. در کشور جناحبندی داریم اما نمیتوانیم بگوییم علم ریاضی اصولگرایان و علم ریاضی اصلاحطلبان. علم مرز نمیشناسد عدهای در کشور سالها فیزیک و شیمی اسلامی درست کردند، مقصود چیست؟ پولهای زیادی خرج شده است و وقت زیادی صرف شده است. جبر، جبر است. ریاضی هم ریاضی است. چه فرقی میکند مگر ایدئولوژی و تفکر اسلامی اثر میگذارد؟»
هنر کلیسا
درباره آنچه رئیسجمهور گفته است سخن بسیار است. اما به طرح چند نکته موجز بسنده میکنیم. نخست آنکه ای کاش رئیسجمهور در اوقات فراغتش (چرا که مسئولیت ایشان اجرایی است نه علمی و پژوهشی) نگاهی گذرا به تاریخ هنر و سیر تحول هنر و مکاتب هنری غرب داشته باشد تا به این واسطه تقسیمبندیهایی نظیر «هنر کلیسا» را ملاحظه کند. پس فارغ از هر تبصره و ان قلتی این نوع تقسیمبندیها و مرزبندیها در هنر وجود دارد.
این مرزبندیها گویای گرایشها و نگاههای مختلف به هنر است. وقتی مقولهای مانند هنر دینی مطرح میشود چون این موضوع بیشتر از فرم ناظر بر محتوا است، پس محتوایی که چنین هنری را میسازد از قسمی است که آن را دینی نامیدهاند. ضمن آنکه این تقسیمبندی در فرم هم جلوه میکند چنانکه بیشتراشکال موجود در هنر معماری اسلامی (مانند شکل محراب) گویای سیر از کثرت به وحدت است.
از علوم انسانی نگفتید؟!
اما در موضوع علم رئیسمحترم جمهور از علومی یاد کرده است که سخن از شق اسلامی آنها مطرح نبوده است. یا اگر بوده بر اساس تقسیمبندی زمان بوده است؛ یعنی آن بخش از شیمی یا فیزیک که در دوره تمدن اسلامی به آنها پرداخته شده است. این تقسیمبندی هم ناظر بر محتوای این علوم نیست.
در این میان شاخهای از علوم که به نام «علوم انسانی» مطرح است مشمول این ویژگی یعنی «اسلامی» شده است. علوم انسانی همانطور که از نامش پیداست با انسان سرکار دارد. حال باید از رئیسجمهور پرسید چگونه ممکن است علمی که سوژه شناخت آن «انسان» است، عقاید و سبک زندگی او در آن دخیل نباشد؟ برای نمونه علمی روابط آدمی را در جامعه بررسی میکند و به مطالعه آن میپردازد؛ حال در این علم روشهای شناخت سوژه و تحلیل آن و نتایج خروجیاش در میان دو جامعه با فرهنگها و اعتقادات کاملا مختلف میتواند یکسان باشد؟ زمانی مسلمانان در قرنهای ابتدایی با هجوم فلسفههای غیرتوحیدی مواجه شدند. همت و تلاش کسانی مانند فارابی و سپس ابن سینا سبب شد آن فلسفه غیرتوحیدی با عقاید توحیدی بازخوانی شده و حتی در عبور از مرحله بازآفرینی دانشمندان مسلمان بر آنچه از فلسفه یونان به آنها رسیده بود افزودند و آن را بارور کردند. در این باب باید این را هم متذکر شد که در غرب نیز این تقسیمبندی هست چنانکه کسی مانند «آگوستین قدیس» یا «آکویناس» در تقسیمبندیها در زمره فیلسوفان مسیحی غرب قرار دارند.
به غیر آنچه از رئیسجمهور گفته شد، تازگی عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی پیرامون واکنشهای جامعه در محیط مجازی به سانحه سقوط هواپیما گفت: «جامعه ما در حال زوال اجتماعی است. هر حادثهای رخ میدهد، به جای اصلاح فرآیندها سریعا دنبال یک نفر میرویم که با او درگیر شویم.»
جملات وزیر راه بیشتر به نظریههای اجتماعی شباهت دارد! که در این باب سؤال این است که آیا در فقره آتشسوزی پلاسکو آخوندی و همکارانش خود به راهی نرفته بودند که امروز او از آن گلایه میکند؟ ضمن آنکه دولتمردان بهتر است ارائه تحلیلهای جامعهشناسانه را به اهلش بسپارند و خود به فکر راهی برای جلوگیری از تکرار این وقایع باشند، خصوصا در جادههای کشور که به مراتب از آسمان سهمگینتر است.
برای صنعت خودروسازی چه کردهاید؟
ضمن آنکه طرح مثال ماشینی که از سوی رئیسجمهور مطرح شد به غایت عجیب و غیرمنتظره بود! مگر کسی مدعی شده که با گذاشتن قرآن ماشین اسلامی میشود؟ یا مگر کسی مقوله تولید ماشین اسلامی را مطرح کرده است؟ عدم تمایز میان علوم انسانی و دیگر علوم خود بزرگترین محل ایجاد شائبه در سخنرانی رئیسجمهور بود که همان بسترهای حاشیه آفرین هستند. چنانکه تمام مثالهای روحانی از علوم ریاضی و علوم طبیعی بود و حتی یک مورد از علوم انسانی گفته نشد.
با این وصف باید از رئیسجمهور محترم پرسید «هر وقت حاشیه سازیها تمام شد ، بفرمایید برای مردم چه کاری کردهاید؟»
باید به دولتمردان یادآور شد که کسی از آنها توقع نظریهپردازیهای علمی و تئوریک ندارد و بهتر است این کارها را به حوزه و دانشگاه بسپارند و مقولههای انتزاعی و تخیلی مانند «ماشین اسلامی» را رها کرده و بگویند در این پنج سال برای صنعت خودروسازی چه کار کردهاند؟ ایمنی و کیفیت خودروها چقدر افزایش یافته است و جز تعطیل کردن پایتخت و کلان شهرها چه تدبیر دیگری برای معضل مرگبار آلودگی هوا در چنته دارند؟
البته تا وقتی تریبونهای پرسش از دولتمردان در دست همراهان کمپینهای تبلیغاتی دولت است و سؤالات نشستهای خبری هم گزینشی و با رویکرد پرهیز از چالش انتخاب میشوند، امید چندانی برای تغییر رویکرد حاشیه سازان و پاسخگویی به مطالبات اصلی مردم نیست.